پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
روتبارد و جدال فکری بر سر آگاهی و علمسالاری
مورای روتبارد معتقد بود «مخالفت جدی، صریح و صحیح ما با علمسالاری نباید به انکار خودِ علم بینجامد؛ چرا که مسئلهی اصلی علمسالاری، خود علم نیست، بلکه برداشت نادرست از روششناسی و ماهیت معرفت علمی است». او در سال 1979 کتاب «فردگرایی و فلسفه علوم اجتماعی» را به رشته تحریر درآورد تا به این پرسش پاسخ دهد که چرا ادعای علمسالاری مبنی بر یگانه روش علمی برای شناخت، نه تنها نادرست بلکه اساساً غیرعلمی است
اویس ارشادیان- آیا این ادعای علمسالاری که تنها شیوه درست شناخت علمی است، خودْ علمی محسوب میشود؟ مواری روتبارد در پاسخ به این پرسش، علمسالاری را تلاشی غیرعلمی میداند: تلاشی برای انتقال روششناسی علوم فیزیکی به مطالعهی کنش انسانی، بدون آنکه به درستی یا نادرستیِ چنین کاری اندیشیده شود. او در کنار استادش لودویگ فون میزس و فردریک فون هایک از مخالفان جدی و سازشناپذیر این نگرش بود. روتبارد در آغاز کتاب خود این نکته مهم و اساسی را به مخاطبان خود گوشزد میکند که مخالفت جدی، صریح و صحیح ما با علمسالاری نباید به انکار خودِ علم بینجامد؛ چرا که مسئلهی اصلی علمسالاری، خود علم نیست، بلکه برداشت نادرست از روششناسی و ماهیت معرفت علمی است. او در سال 1979 (1357 شمسی) کتاب «فردگرایی و فلسفه علوم اجتماعی» را به رشته تحریر درآورد تا به این پرسش پاسخ دهد که چرا ادعای علمسالاری مبنی بر یگانه روش علمی برای شناخت، نه تنها نادرست بلکه اساساً غیرعلمی است.
مواری روتبارد (1926-1995م) یکی دیگر از برجستهترین متفکران مکتب اقتصاد اتریشی و از بنیانگذاران اندیشه لیبرتارینیسم در قرن بیستم است. او که در ایالات متحده به دنیا آمد و تمام عمر خود را در آنجا گذراند، به دلیل آثار پرشمارش در دفاع از آزادی فردی، به «آقای لیبرتارین» شهرت یافت. از او کتابهایی با عنوان “قدرت و بازار”، “حکومت با پول ما چه کرده است” و “اخلاقِ آزادی” به فارسی ترجمه شده است. روتبارد نیز مانند میزس و هایک در مقابل جریان مسلط در علوم انسانی ایستاد؛ جریانی که به وحدت روش در علوم طبیعی و علوم انسانی تاکید داشت. از نظر او علمسالاری نه تنها علمی نیست، بلکه ایدهای از جنس ایمان دینی است که «مؤمنان» خود را دارد. باورمندان به علمسالاری هر پدیدهای را که قادر به توضیح آن با روش علوم طبیعی نباشند، غیرعلمی میخوانند و از پاسخ به تناقضهای درونی دیدگاهشان میگریزند.
سوءتفاهم تاریخی و ریشههای علمسالاری
روتبارد در این کتاب در پی پاسخ به این پرسش است که چرا ایدهی علمسالاری، مبنی بر اینکه تنها راه بیان حقیقت دربارهی جهان، روش علوم فیزیکی است، اساساً غلط و غیرعلمی است. او یادآور میشود که «علم» در اصل از واژهی ساینتیا (Scientia) گرفته شده و به معنای دانش یقینی، منسجم و عقلانی دربارهی واقعیت است، نه صرفاً دانشی حاصل از تجربه یا مشاهده؛ دانشی که به مراتب فراگیرتر و قدیمیتر از فهم محدود پوزیتیویستها و پراگماتیستها از علم است. از نگاه روتبارد، خطای علمسالاری در نادیدهگرفتن یک واقعیت بنیادین نهفته است: انسان تنها موجودی است که دارای اراده، آگاهی و هدف است. بیتوجهی به این حقیقت، به سوءتفسیر عمیق از واقعیت انسانی میانجامد و از همین رو، غیرعلمی است.
روتبارد این نگرش را نتیجهی یک سوءتفاهم تاریخی درباره ارسطو و قرون وسطی میداند. در روایت رایج، گالیله قهرمان علم معرفی میشود و ارسطو و کلیسا دشمن آن. ارسطو در مجموعهای از شش رساله، که بعدها شاگردانش آن را «ارغنون» نامیدند، درباره منطق و شیوهی صحیح استدلال سخن گفته بود. چند قرن بعد، فرانسیس بیکن در کتاب «نوارغنون» (ارغنون جدید) در سال ۱۶۲۰، منطق تازهای را برای شناخت علمی پیشنهاد کرد و عملاً اعلام کرد که دوران منطق قدیم ارسطو به پایان رسیده است؛ انتخاب واژه “نو”در عنوان کتاب نیز برای رساندن این پیام بود که ارغنون ارسطو به گذشته تعلق دارد و دیگر قابل استفاده نیست.
این تغییر مسیر در تاریخ اندیشه، راه را برای سلطهی روش تجربی هموار کرد و نگاه کمیتگرای علم را به الگوی مسلط تبدیل ساخت. این چرخش فکری پیامد مهمی داشت: مرز میان مطالعهی طبیعت و مطالعهی انسان کمرنگ شد. روتبارد اما یادآور میشود که ارسطو اگرچه در تبیین پدیدههای فیزیکی خطا کرده بود، در مورد علوم انسانی بینشی درست داشت؛ زیرا رفتار انسان، برخلاف حرکت اشیاء، بر اساس آگاهی، اراده و هدف معنا پیدا میکند، نه صرفاً تحت تاثیر نیروها یا محرکهای خارجی. این تفاوت بنیادین دلیل اصلی جدایی روش علوم انسانی از علوم طبیعی است و درست به همین دلیل، روش مطالعهی انسان نمیتواند همان روش مطالعهی اجسام بیجان باشد.
کتاب «فردگرایی و فلسفه علوم اجتماعی»
نوشته مورای روتبارد و ترجمه مهران خسروزاده – انتشارات دنیای اقتصاد
ذهن و اراده آزاد
روتبارد نشان داد که پوشاندن ردای علم بر علوم انسانی نهتنها به فهم انسان یاری نمیرساند، بلکه ماهیت آگاه و ارادهمند او را به روابط جبری و علّی فرو میکاهد. در حالی که علوم طبیعی با پدیدههایی سروکار دارند که مستقل از آگاهی انساناند، موضوع علم کنش انسانی خودِ فاعلِ آگاه است. برای فهم آسانتر این تمایز، فرض کنید فردی سبک زندگی ناسالمی دارد؛ ورزش نمیکند، اضافهوزن دارد و بیش از حد از شیرینیجات استفاده میکند. اگر به او بگویید که بر اساس این سبک زندگی در آینده دچار بیماری یا نقص عضو میشود، احتمال دارد که رژیم و عادتهایش را تغییر دهد و در نتیجه، پیشبینی شما کاملاً نادرست از آب درآید. این نشان میدهد که مفاهیمی چون «علیت مکانیکی»، «قانونگرایی» و «پیشبینیپذیری»، آنگونه که در فیزیک مطرح میشوند، در علوم انسانی کاربرد ندارند. پیشبینی ما از مسیر حرکت یک جسم، تأثیری در حرکت آن ندارد؛ اما در مورد انسان، آگاهی از پیشبینی میتواند خودِ واقعیت را دگرگون کند. بنابراین، انسان بر اساس اراده، آگاهی، معنا و هدف کنش میکند، نه نیروهای بیرونی و مکانیکی.
ذهن یکی از مفاهیم بنیادی در اندیشه روتبارد است. ذهن انسان هیچ دانشی بهصورت ذاتی دربارة بقا یا پیشرفت ندارد؛ نمیداند چگونه باید زنده بماند، از چه ابزارهایی استفاده کند یا کدام گیاهان برای خوردن مناسباند. انسان برخلاف حیوانات که با غریزه هدایت میشوند، باید برای بقا بیاموزد و بیاندیشد. او باید از میان مسیرهای گوناگون، یکی را برگزیند و در این انتخابها ممکن است خطا کند. باید میان اهداف متفاوت دست به گزینش بزند و وسایل لازم برای رسیدن به آن را تشخیص دهد. همة اینها تنها از رهگذر ذهن خردورز و آگاه امکانپذیر است.
روتبارد توضیح میدهد که ذهن، صرفاً دستگاهی برای دریافت دادههای حسی نیست، بلکه فعالانه به سازماندهی و تفسیر آنها میپردازد. انسان با ذهن خود واقعیت را درک و تفسیر میکند و سپس بر اساس آن دست به عمل میزند. ذهن میان «آنچه هست» و «آنچه باید باشد» تمایز میگذارد و همین تمایز سرچشمة انتخاب و هدفگذاری است. به تعبیر دیگر، ذهن کاسه آگاهی میگردد. این توانایی معنا دادن، پایة اراده و آگاهی انسانی است که او را از سایر موجودات جدا میسازد.
اراده آزاد یکی دیگر از مفاهیم اساسی نزد روتبارد و به طور کلی در مکتب اقتصاد اتریشی است. تمام دانش انسان بر این واقعیت بنا شده که انسان میتواند اهدافی را انتخاب کند و برای رسیدن به آنها از ابزارهای مناسب استفاده نماید. پراکسیولوژی بر همین اساس شکل گرفته است: انسانها اهدافی را برمیگزینند و وسایل لازم برای تحقق آنها را به کار میگیرند. تکنولوژی به ما میآموزد هر ابزار خاص به کدام هدف یا نتیجه ختم میشود، روانشناسی بررسی میکند که چرا و چگونه انسان هدفی را برمیگزیند، و اخلاق با بهرهگیری از دادههای همه علوم نشان میدهد که کدام اهداف ارزشمندند و ابزار مناسب برای رسیدن به آنها چیست. حتی علوم طبیعی، که اساس تکنولوژی است، بر همین اصل بنا شدهاند: انسان با ارادة خود اهدافی را برمیگزیند و برای رسیدن به آنها به مطالعه طبیعت و کشف قوانین آن میپردازد، مانند علم پزشکی، هندسه، نجوم و شیمی. بنابراین بدون اراده آزاد، انسان بیهدف است و بسیاری از شاخههای دانش که امروزه میشناسیم، بیمعنا میشوند.
تا اینجا دیدیم که ذهن انسان فعال و آگاه است و اراده آزاد، ابزار تحقق این آگاهی برای انتخاب اهداف و مسیرهای او است. انسان، نه صرفاً یک موجود غریزی است و نه تابع بیچون و چرای نیروها و محرکهای خارجی؛ همین ویژگی است که قابلیت تببین رفتار او را با قوانین مکانیکی یا ریاضی غیرممکن میکند و بنیان تمام علوم انسانی، اخلاق، روانشناسی و حتی علوم طبیعی را شکل میدهد. بدون پذیرش اراده آزاد، فهم رفتار انسان، مسئولیت اخلاقی و پیشرفت علمی نه تنها دشوار بلکه عملاً غیرممکن میشود.
کنترل همهجانبه و خطای علمسالاری
با این حال، برخی جریانهای فکری، از جمله جبرگرایی، تلاش میکنند انسان را صرفاً تحت قوانین علّی و مکانیکی قرار دهند. جبرگرایی ریشه در نگرش علمسالاری دارد؛ با در نظر گرفتن این ایده اساسی علمسالاری که رفتار انسان را نیز با روش علوم طبیعی میتوان مطالعه کرد، اگر بخواهیم رفتار انسان را مانند حرکت اجسام فیزیکی پیشبینی کنیم، باید او را فقط مجموعهای از عوامل بیرونی و محرکها ببینیم و هرگونه اراده و انتخاب او را نادیده بگیریم؛ همانطور که در مطالعه حرکت یک موشک به اراده و تصمیم موشک نمیپردازیم و اصلاً مطرح کردن این موضوع در مورد موشک خندهدار است. اما همانطور که روتبارد نشان داد، این رویکرد نه تنها با واقعیتِ آگاهی و اراده انسان سازگار نیست، بلکه آزادی او را نابود میکند؛ جبرگرایی، برخاسته از علمسالاری، بنا به ماهیت آن آزادی انسان را از بین میبرد و اساساً به کنترل همه جانبه انسان منتهی میشود.
در یادداشت بعدی، بررسی خواهیم کرد که چرا این نگرش جبرگرایانه اشتباه است و چگونه روتبارد با تکیه بر مفهوم اراده آزاد نشان میدهد که انسان موجودی آگاه و مسئول است، نه صرفاً یک شیء تحت قوانین مکانیکی.
در همین باره
پیشنهادها
خوانده شده ها
آخرین خبرها
مطالب مرتبط
تبلیغات
