پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
جنگ كلنل تقي خان پسيان با شجاع الملك هزاره در باخرز و تايباد
يكي از رويداد تاثر انگيز در اواخر دوره قاجاريه، قتل كلنل محمد تقي خان پسيان به تحريك حكومت و به دست روساي ايلات و طوايف محلي در شمال خراسان است. كه به قول ايرج ميرزا: تمام خلق خراسان به حیرت اند اندر که این مقاتله با تو را چه نام کنند ؟!
اجداد تقي خان پسيان اهل قفقاز بودند كه بعد از جدايي اين منطقه از ايران، به تبريز آمدند. تقي خان بعد از گذراندن تحصيلات در تبريز و تهران، در سال 1291 خورشيدي با تاسيس ژاندارمري در ايران، به خدمت ژاندارمري در آمد. مدتي بعد براي ادامه تحصيلات نظامي به آلمان رفت و موفق شد به عنوان اولين ايراني، آموزش خلباني ببيند. او در 1299 به ايران بازگشت و در دولت مشيرالدله در سلطنت احمدشاه قاجار به فرماندهي ژاندارمري كل خراسان منصوب شد
با كودتاي رضاخان و سيد ضياء الدين طباطبايي در اسفند همان سال، كلنل بنا به دستور دولت جديد، كنترل مشهد را در دست گرفت و قوام السلطنه والي خراسان و دشمن ديرينه اش را دستگير كرد و به تهران فرستاد و تعدادي از متوليان آستان قدس رضوي را به دليل سوء استفاده مالي بازداشت كرد.
بعد از چندي قوام از زندان آزاد شد و به نخست وزيري رسيد و عشاير خراسان را عليه پسيان شوراند و به اين ترتيب، پسيان هم از دولت مركزي اعلام خودمختاري كرد و درگيري ها آغاز شد. علت اصلي مخالفت خوانين خراسان با پسيان، تحريك دولت قوام السلطنه بود كه از آنها مي خواست با سركوب اين قيام، وفاداري خودشان به دولت را اعلام كنند. اگرچه مقررات ماليات بر درآمد زميندارن بزرگ كه دولت خودمختار پسيان براي تامين بودجه، وضع كرده بود نيز در اين مخالفت ها بي تاثير نبود.
علي آذري در صفحاتي كتاب « قيام محمدتقي خان پسيان در خراسان» به درگيري ژاندار مري تحت امر پسيان با سران ايلات و طوايف باخرزي و تايبادي پرداخته است. به نوشته او، پسيان براي اين منظور صاحب منصباني همچون ماژور عليرضاخان شمشير و حاج عباس خان سالار اشجع را به فرماندهي ژاندارم هاي اعزامي به اين منطقه انتخاب و اعزام كرد تا هزاره هايي كه بناي نافرماني از حكومت او را گذاشته بودند، سركوب كند.
آذري مي نويسد« بين طوايف تيموري دو تيره وجود داشت. يك قسمت از اين ايل پارتي شوكت السلطنه كلالي بودند و به مناسبت اينكه او داماد شجاع الملك هزاره بود، طبعا در رديف هزاره ها قرار گرفته بود و عليه كلنل، در برابر اردوي كاوه به فرماندهي ماژور عليرضا خان شمشير، صف آرايي كرده بودند
قسمت ديگر تيموري ها، دسته مرحوم حاج عباسخان سالار اشجع ( پدر دكتر تيمور كلالي) بود كه از مخالفان سر سخت حاج شجاع الملك هزاره به شمار مي رفت كه حاكم سرخس بود» ( ص 298).
با شروع قيام پسيان، سالار اشجع كه انسان شجاع و لايقي بود، با اين تصور كه هوادار هزاره هاست، دستگير و زنداني مي شود اما از زندان به پسيان پيام مي دهد كه حاضر است با او و عليه شجاع الملك هزاره همكاري كند. كلنل او را آزاد و به حكومت خواف، تربت جام و باخرز منصوب كرد.
به اين ترتيب، سالار اشجع از سمت تربت حيدريه و خواف و باخرز و ماژور عليرضا خان شمشير از سمت محموآباد و تربت جام به قواي شجاع الملك هزاره در يوسف آباد تايباد حمله مي كنند. پنج هزار چريك محمدرضا خان شجاع الملك به فرماندهي سالارخان بلوچ، شوكت السلطنه تيموري داماد شجاع الملك، سالارشجاع و پهلوان سيد حيدر رئيس ايل خاوري خراسان در دو جبهه باخرز و بالاجام با نيروهاي ژاندارمري كلنل پسيان روبرو شدند.
جنگ سختي درگرفت. سالار اشجع كه مريض و تب دار بود، در نهايت يوسف آباد تايباد مقر هزاره ها را تصرف كرد و بواسطه بيماري در همانجا درگذشت. جنازه او را با تشريفات نظامي به مشهد فرستادند.
ماژور عليرضاخان شمشير نيز كه يك نفر از ژاندارم هاي او كشته و 11 نفر مجروح شده بود، در نامه به كلنل پسيان شرح رشادت ها و تلفات ژاندار م ها را ارائه كرد و كلنل هم به او پاسخي مفصل و سوزناكي نوشت و تاكيد كرد « ايراني نمي ميرد و محو نمي شود و ما بايد اصول اريستوكراسي و قيودات ارتجاعي را در هم شكنيم» (ص 305). سپس مدال هايي از طلا به باخرز فرستاد تا در سينه عليرضاخان شمشير و ژاندارمها پيروز نصب شود.
شجاع الملك هزاره بعد از شكست به افغانستان پناه برد. نيروهاي در حال فرار سالارخان بلوچ در قلعه «علي يك» تربت حيدريه و طوايف قرايي در قلعه سنگان شكست خوردند ( ص 301) و به اين ترتيب اتحاد ايلات و طويف باخرزي و تايبادي در مقابل پسيان فروپاشيد. روساي ايل هزاره بعد از كشته شدن پسيان مجددا به تايباد بازگشتند تا اينكه در دوره رضاشاه املاك آنها مصادره شد و در اوايل سلطنت محمدرضاشاه پهلوي( مهرماه 1322) صولت السلطنه فرزند شجاع الملك كه عليه حكومت قيام كرده بود، توسط قواي دولتي كشته شد.
امير شوكت الملك بيرجندي كه نسبت به بقيه خوانين خراسان انسان سياستمدارتر و با تجربه تري بود از رويايي با كلنل پسيان خودداري كرد و حتي حاج حسين ملك ( نيكوكار معروف) را واسطه كرد كه بين قوام السلطنه و پسيان آشتي حاصل كند.
در هنگامي كه پسيان در گناباد حضور داشت خبر رسيد كه سردار معزز بجنوردي كه قبلا با قرآني امضاء شده اعلام صلح و همبپيماني كرده بود به همراه تاج محمد خان قوچاني و فرج الله خان دره گزي، فرج الله خان بيچران لو در منطقه قوجان، شيروان و بجنورد با قواي ژاندارمري درگير شدند و مدتي را به زد و خورد پرداختند
محمد تقي خان پسيان، در جنگ قوچان، از جانب برخي ژاندارمهاي درون سپاه خودش مورد خيانت قرار گرفت و پس از مقاومت شجاعانه و كشته شدن آخرين سربازانش، خود او نيز هدف قرار گرفت و كشته شد و حتي سرش را از تنش جدا كردند تا از دولت مركزي پاداش بگيرند. حكومت پسيان 31 ساله حدود 5 ماه و 28 روز به طول انجاميد.
در هنگاميكه جنگ كردهاي شمال خراسان با پسيان جريان داشت، گفته مي شود كه برخي از افراد طوايف تيموري و هزاره هم قصد داشتند به كمك خوانين كرد بشتابند كه در ميانه راه متوجه شدند كه كار پسيان پايان يافته است و خدا را شكر كه نرسيدند و دستشان به خون اين افسر وطن پرست ايراني آغشته نشد.
عارف قزويني وقتي كه سر بريده پسيان را ديد در شعري سرود:
این سر که نشان سرپرستی است
آزاد و رها ز قید هستی است
با دیده عبرتش ببینید
این عاقبت وطنپرستی است
در همین باره
پیشنهادها
خوانده شده ها
آخرین خبرها
مطالب مرتبط
تبلیغات