پیوند‌های مرتبط

photo_2018-12-13_12-07-26

شرکت ها و تشکل های منتخب

معرفی اقدامات و خدمات سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی ایران

آشنایی با سندیکای تولیدکنندگان لوله و پروفیل فولادی

جوانی-حسین-اقا-ملک_f386c

حسین‌آقا ملک؛ از افسانه تا واقعیت

حاج حسین‌آقا ملک با وقف املاک فراوانش به ویژه در خراسان؛ شخصیتی افسانه‌ای از خود به جا گذاشت. چنانکه در روزگاری نه چندان دور صحبت از حاج حسین‌آقا ملک و بخشندگی‌هایش، نقلی شیرین برای روزمرگی‌های مردم مشهد به حساب می‌آمد. به همین خاطر زندگی حاج حسین‌آقا با افسانه‌های زیادی گره خورده است که البته برخی از آن‌ها ریشه‌هایی در واقعیت دارد. در گزارش پیش رو بخشی از افسانه‌ها و صورت واقعی آن‌ها را نقل می‌کنیم

پس گرفتن گلدان‌ها از رضا شاه

افسانه: حاج‌حسين آقا نسخه‌ای خطی از كتابی ارزشمند داشت، رضاشاه تقاضاي دريافت آن را می‌کند و ملك در پاسخ می‌گوید: من از اعليحضرت يادگاری مكتوب ندارم اگر رسيدی به دست خط همایونی مرحمت کنید، تا آن را قاب كنم و در كتابخانه‌ام نصب نمايم سپاسگزار خواهم شد! او با اين پاسخ دو منظور داشته، اول اين كه مي‌خواسته به رضاشاه بگويد كسي كه سواد خواندن و نوشتن ندارد نسخه خطي به چه كارش مي‌آيد؟ ديگر اين كه مي‌خواسته رسيد آن را بگيرد، كه موفق به اين كار هم شده و پس از رفتن رضاشاه رسيد را به دربار محمدرضا شاه برد و كتاب را باز پس گرفت.

واقعیت: حاج‌حسين‌آقاي‌ملك دو گلدان چيني گرانبهاي ساخت كارخانه «سور» فرانسه، داشت كه اينك آزين‌بخش موزه ملي ملك است. رضاشاه اين دو گلدان را از ملك تقاضا كرده و فردي به نام «ياور خاقاني» را براي امانت گرفتن آن‌ها نزد ملك فرستاده است. ملك هم با اين توضيح و توجيه منطقی كه «چون اين اموال وقف آستان قدس رضوي شده، كه توليت آن با خود شاه است، و بنده امانتدار می باشم، بهتر است شاه رسيد دريافت آن را مرقوم فرمايند»، از دربار رسيد گرفته و پس از آن كه رضاشاه كشور را ترك كرده، رسيد را به دربار پسرش فرستاده و گلدان‌ها را باز پس گرفته و به موزه سپرده است.

13_46a64

مجسمه تخیلی

افسانه: حسین آقا هنگامی که به ایتالیا سفر می‌کند، حراجی مجسمه گاندی توجهش را جلب می‌کند، آن را می‌خرد و در باغ وکیل‌آباد نصب می‌کند.

واقعیت: دولت وقت برای قدردانی از زحمات حاج‌ حسین‌آقا ملک دستور می‌دهد استاد محصص مجسمه‌ای از ایشان بسازند، اما استاد محصص مریض احوال بوده و نمی‌توانسته به دیدار حاج حسین‌آقا ملک برود، از آن سو حاج حسین‌آقا نیز نه تمایلی به این سبک تقدیرهای دولتی داشت و نه حال و احوال خوبی برای بیرون رفتن از منزل و دیدار با استاد محصص. به همین خاطر استاد محصص که هرگز حسین آقا را ندیده بوده با توجه به تصورات ذهنی خود طرحی از حسین آقا کشیده و مجسمه وی را ساخته است. امروز همانطور که می‌بینید این مجسمه هیچ شباهتی به حسین‌آقا ملک ندارد.

ملک‌آباد باغ حاج حسین‌آقا ملک نیست

افسانه1: رضاشاه به ملک پیشنهاد داد در عوض واگذاری باغ ملک‌آباد، یک کرسی مجلس به او اعطا کند.

افسانه2: اسدی نايب‌التوليه آستان‌قدس نسبت به باغ ملک آباد ادعا داشت، قرار گذاشتند از هر جا آب سوار اراضی ملك‌آباد شد مال آستان‌قدس باشد، به این شیوه باغ ملک آباد را از حسین ملک گرفتند.

واقعیت: باغ ملک‌آباد، هیچ گاه جزء اموال حاج حسین‌آقا ملک نبوده است، بلکه به حاج ابوالقاسم ملک‌التجار که اصفهانی‌الاصل و ملک‌التجار خراسان بوده تعلق داشته است. اما به خاطر شهرت بیشتر حاج حسین‌آقا ملک عوام می‌پندارند این باغ نیز به او تعلق داشته است. افسانه واگذاری باغ به رضاشاه در عوض کرسی مجلس نیز صحت ندارد زیرا حاج حسین‌آقا هیچ گاه وکیل مجلس نشد.

ناتوانی در شمارش درختان باغ وکیل‌آباد

روایت 1: (به نقل از روزنامه کیهان چاپ سال 50)؛ گروهی از تجار براي بهره‌برداری از درختان ميوه و استفاده از زمين‌های آن تقاضاي خريد به ملك دادند. ملك در پاسخ گفت: قابل ندارد، درخت‌های آن را بشماريد، زمين‌هاي وكيل‌آباد را رايگان به شما مي‌دهم. خريداران كه چند روز وقت خود را صرف شمارش درخت‌ها كرده بودند خسته شدند و سرانجام از خريد آن صرف‌نظر كردند.

حسین آقا ملک و نوه اش فاطمه

بخشیدن تقویی زارعان

روایت 2: (به نقل از حاج غلامعلی فضائلی رعیت ملک)؛ حاج حسین ملک برخلاف بسیاری از ارباب و ملاکین آن زمان که مال و جان مردم را از آن خود می‌دانستند و به دنبال منافع خود بودند در هنگام سختی و بیچارگی رعایای خود را فراموش نمی‌کرد. یک سال مشهد دچار خشکسالی شد و تمام محصولات از بین رفت. حاج حسین ملک نه تنها دستور داد تمام قرض‌ها و بدهکاری کشاورزان را ببخشند، که به انباردارش گفت هر‌چه کشاورزان احتیاج دارند به آن‌ها بدهید.

کوچه کشاورزان حاج حسین‌آقا ملککوچه کشاورزان

آتش زدن تمبر صدهزار تومانی

روایت 3: (به نقل از احمدزاده مطلق، فروشنده لوازم عكاسي)؛ حاج حسین ملک هر سال شب دهم ربيع‌الاول تولد باشکوهی برای خود برگزار می‌کرد. من نیز چندباری برای عکاسی در این جشن تولدها حضور داشتم. یک بار در مراسم جشن تولدش تمبری را به ارزش صد هزار تومان خرید و همانجا آتش زد. همه تعجب كردند اما او گفت از اين تمبر در دنيا فقط دو تا بود، يكي را من داشتم و دومي‌اش همين بود كه صدهزار تومان خريدم. حالا ديگر تنها يك تمبر از اين در دنیا وجود دارد و آن هم دست من است.

در همین باره

پیشنهادها

خوانده شده ها

آخرین خبرها

مطالب مرتبط

تبلیغات

۴۹۴۵۹۷۹۰_۱۹۶۸۱۷۴۰۱۳۴۸۹۲۳۰_۲۴۳۹۸۳۴۳۰۶۵۳۷۸۴۸۸۳۲_n
Maryam-Mirzakhani