پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
مرحوم حاج شیخ رجبعلی محدثی ( پیش نماز شیعیان و محضردار باخرز در قبل از انقلاب)
آیت الله حاج شیخ رجبعلی محدثی خراسانی در سال1263 شمسی در مشهد به دنیا آمد. دوران کودکی را در محضر پدر فاضل خود ( شیخ عبدالله ) کسب فیض نمود و بعد وارد مدرسه ابدالخان شد و از محضر اساتید آن زمان چون مرحوم شیخ حسن عیدگاهی، ادیب اول و مرحوم آخوند خراسانی بهره برد تا به درجه ی اجتهاد رسید.
مرضیه اسدی
مرحوم محدثی اولین وکیل دعاوی شرق ایران بود. وی در جریان انقلاب مشروطه یکی از رهبران مشروطه خواه به حساب می آمد که بعدها تبدیل به یکی از مخالفان رضاشاه شد.
در ماجرای مسجدگوهر شاد مشهد شرکت فعالانه داشت و پس از سرکوب آن ماجرا، به باخرز – که آن زمان روستایی نسبتا بزرگ و فاقد امکانات بود – تبعید شد. مدت تبعید او در باخرز 5 سال تعیین شده بود اما او بعد از دوران محکومیت و بنا به دعوت مردم باخرز تاپایان عمر در این منطقه ماند.
در ابتدای ورودش به باخرز، دفتر اسناد و املاک و هم چنین محضر ازدواج و طلاق به وی تحویل داده شد. او هم چنین به شغل کشاورزی و دامداری نیز مشغول بود و ضمنا به کارهای خیر و عام المنفعه نیز می پرداخت. نقل است که در جوار منزل مسکونی خود مکانی را بنا نموده بود تا مردمی که از اطراف باخرز برای انجام امورات خود به آنجا می آمدند در آن مکان به استراحت بپردازند .
اولین مدرسه در باخرز را آیت الله محدثی بنا نمود، معلمی را جهت آموزش دعوت کرده بود و تا مدتها حقوقش را خود پرداخت می کرد. او همچنین، مرحوم کریمی را تشویق کرد تا نخستین حمام عمومی را در باخرز احداث کند.
در جوار منزل مرحوم محدثی رباطی بود که ایشان آنجا را تبدیل به مسجد کرد و بعدها ایوانی به آن افزوده شد. وی قطعه زمینی به مساحت حدودا ۱۲ متر در کنار مسجد از مرحوم اسدی خریداری می کند و به همه اعلام می کند که این ملک شخصی است و جزء مسجد نیست. وصیت ایشان این است که که او را در جوار مسجد و در ملک شخصی خودش دفن نمایند. این مسجد بعدها به همت بازماندگان مرحوم محدثی تجدید بنا شد و مسجد امام علی که الان بزرگترین مسجد جامع منطقه است نتیجه تلاش بی شائبه نواده ایشان قاسم کفعمی خراسانی است.
مرحوم محدثی علاقه ی فراوانی به مطالعه و خواندن قرآن کریم داشت و قرآنی خطی در دو جلد مُذّهب و ترجمه با خط زعفرانی متعلق به وی بوده که متاسفانه هم اکنون در دسترس نیست. از اهالی منطقه نقل است: ایشان مجالس روضه خوانی و عزاداری بسیار بر پا می کرد، صدایی بسیار رسا داشت و خود به سخنرانی و روضه خوانی می پرداخت.
تاثیر حضور آن مرحوم در منطقه بسیار مشهود بود و همواره سعی بر وحدت شیعه و سنی داشت . حاج آقا قاسم کفعمی نوه آیت الله کفعمی( فرزند رجبعلی محدثی) خاطره ای که با مرحوم محدثی داشت را نیز اینگونه بیان می کند : ” آخرین خاطره ای که از مرحوم پدر بزرگ بیاد دارم این است که ایشان را جهت زیارت مرقد مطهر حضرت ثامن الائمه و مداوا به مشهد آورده بودند. آخرین روز حضور در مشهد در خدمتشان بودم که در طبقه دوم خانه ای مسکن داشتند، مصر بودند که به باخرز برگردند. قدرت حرکت نداشتند، وسیله ای هم جهت پائین آوردنشان از طبقه دوم در دسترس نبود (آسانسور ). لذا ایشان را برپشت خود نهاده و از پله ها به پائین آوردم و در اتومبیل نشاندم که آخرین جمله هنگام وداع همیشگی را چنین فرمودند: ” خدا خیرت دهد ” .
آیت الله محدثی عمر سراسر برکاتش را در راه تبلیغ دین و موعظه و ارشاد مردم صرف کرد. سرانجام شمع وجود آن عالم ربانی و مجاهد نستوه به علت کهولت سن و بیماری در تاریخ دهم شهریور ماه ۱۳۵۴ پس از ۹۲ سال عمر مفید خاموش گردید و پیکر پاکش بر دوش انبوه مریدان آن مرحوم که از اطراف و اکناف باخرز و شهرستان های مشهد مقدس ، کاشمر ، زاهدان و دیگر شهرها آمده بودند تشییع شد و طبق وصیت آن مرحوم در جوار مسجد دفن شد.
چنان با نیک و بد خو کن که بعد از مردنت عرفی
مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند
ایشان دارای پنج پسر به نامهای آیت الله حاج شیخ محمد کفعمی خراسانی، حاج آقا مرتضی محدثی خراسانی، آقا شیخ حسن محدثی خراسانی، حاج ابراهیم محدثی خراسانی و حاج مسعود محدثی خراسانی و چهار دختر به نامهای ، بتول، منصوره، صدیقه و عصمت محدثی خراسانی بودند. از فرزندان پسر ایشان، محمد، مرتضی و حسن به رحمت خدا رفتند و ابراهیم و مسعود در قید حیات هستند که برایشان آرزوی سلامتی و طول عمر با برکت داریم.
توضیحاتی پیرامون ساختمان مرحوم آیت الله رجبعلی محدثی
نوه بزرگوار ایشان؛ قاسم کفعمی در این خصوص توضیح می دهد: مرحوم محدثی پس از تبعید رضاشاهی از مشهد، در روستای باخرز رحل اقامت افکند و از جمله اقدامات عام المنفعه ای که آن بزرگوار انجام داد اینکه در زمینی به مساحت بیش از 1600 متر مربع و در جانب جوی قنات روستا ساختمان بزرگی بمساحت تقریبی 260 متر مربع در شمال قنات و مشرف بر آن بنا نهاد، پیش از ورودی ساختمان هم چند حیاط کوچک بنا کرد که مورد استفاه عموم به عنوان مدرسه، درمانگاه، استراحتگاه مسافران قرار می گرفت. و اما ساختمان اصلی از یک راهرو تشکیل شده بود که از دو جانب به دو حیاط جانبی ورودی و حیاط خلوت منتهی می شد . در دوجانب راهرو اطاق هایی تعبیه شده بود و اطاق سمت شمالی مخصوص افرادی بود که از روستاهای دور و نزدیک برای مراجعه به پزشک و درمانگاه ، ثبت نام فرزندان در مدرسه، دریافت شناسنامه ، ثبت ازدواج و طلاق ، ثبت سند املاک و دیگر کارهای اداری می آمدند و کارشان بیش از یک روز طول می کشید. مسافران چنانچه قوم و آشنائی نداشتند که میهمانش شوند در این استراحتگاه به سر می بردند و مرکب خود را در طویله ای که در ورودی کوچه بود(اکنون با احداث خیابان آیت الله محدثی اثری از آن نیست)، می بستند. حتی تغذیه حیوان هم به صورت رایگان از انبار علوفه آیت الله محدثی تأمین می شد.
قسمت های بعدی ساختمان:
– اتاق انبار گندم و مایحتاج زمستانی که در تابستان ذخیره می نمودند.
– پله پشت بام و توالت
– آشپزخانه و سپس انبار وسایل نیازهای روزانه چون آرد و برنج و بنشن و….
– در سمت حیاط و جوی قنات سمت چپ دفتر ثبت اسناد و ازدواج و طلاق بود و سپس اتاق پذیرائی و ناهار خوری میهمانان
– اتاق نشیمن و اتاق خواب و جارختخوابی که در آن رختخواب های متعدد برای میهمان ها نگهداری می شد.
– راهرو وسط به عرض سه متر مختص روزهای عاشورا و تاسوعا و دیگر مراسم مذهبی پذیرای دستجات عزاداری
– سمت غرب ساختمان و در گوشه حیاط خلوت آن تنوری تعبیه شده بود که علاوه بر تامین نان میهمانسرای، همسایگان نیز از وجود آن بهرمند می شدند.
جوی آب روان جنوب ساختمان، هر روز صبح پذیرای آبتنی آیت الله بود که پیش از نماز صبح در زمستان وتابستان مورد استفاده او قرار می گرفت . پس از استحمام به مسجد می رفت و نماز صبح را در آنجا می خواند. در بازگشت به منزل سراغ گوسفندانش می رفت و آنان را در آغوش می کشید، می بوئید و می گفت اینها نعمات خداوندند که از سُم تا روده و کودشان حتی استخوانهایشان همواره مورد استفاده انسان هست.
آیت الله صبح ها چند کیلومتر پیاده روی و سپس برای صرف صبحانه به خانه باز می گشت و به کارهای روزانه می پرداخت. سرکشی به میهمانان و صرف صبحانه با آنها، انجام امور دفاتر ثبت اسناد و ازدواج و طلاق، حل امور مردم که بسبب نبود ادارات دولتی، قضائی و سیاسی محقق نمی شد، برعهده خود آن بزرگوار بود. رسیدگی به امور مذهبی اهالی نیز از دیگر وظایف روزمره او بود . سرکشی به امور محرومین و یتیمان و رنج دیدگان نیز در برنامه کاری او بود . تأمین مخارج زندگی آن مجاهد نستوه از محل کشاورزی، باغداری، دامداری و زعفران و درآمدهای ثبتی بود و وجوهات شرعی را در آن دخیل نمی کرد.
– از دیگر بناهای عام المنفعه باخرز که به همت مرحوم آیت الله محدثی احداث شد، مسجد جامع امام علی(ع) باخرز است که شرح آن از این قرار می باشد:
تاریخچه ی ساختمان مسجد جامع امام علی (ع) شهر باخرز
در سال ۱۳۱۷ که مرحوم آیت الله محدثی به باخرز تبعید شدند، پس از اسکان و استقرار در این شهر، خود محلی را که رباط آبادی بود به نماز خانه شیعیان اختصاص دادند و در آن به اقامه نماز پرداخته و اندک اندک بر وسعت ساختمان افزودند تا به شبستان قابل توجهی در آن زمان تبدیل گردید. با ازدیاد شیعیان باخرز، نمازخانه به مسجدی با شکوه تبدیل گردید. سالیان بعد سالنی تابستانی به آن افزوده شد و وسعت آن به بیش از ۴۰۰مترمربع توسعه یافت.
مرحوم آیت الله در جوار سالن تابستانی، زمینی کوچک از مرحوم حاج اسماعیل اسدی خریده و به مرقد خویش اختصاص داد تا آرامگاه ابدیش در جوار مسجد و در ملک خود باشد. در سالهای ۱۳۷۶ ش آقای قاسم کفعمی خراسانی؛ نوه آن مرحوم که از صاحب منصبان استانداری خراسان بود برای زیارت اقوام و مقبره پدربزرگ خود به باخرز آمد و با منظره مخروبه مسجد مواجه گردید. او با مشاهده این صحنه، تصمیم گرفت به یاری پروردگار و با استفاده از امکانات موجود و بالقوه به باخرز خدمتی نماید. به این جهت با تهیه ی نقشه ی فنی مهندسی و همراهی آقایان محدثی و باخرزی های مقیم مشهد کلنگ احداث مسجدی وسیع و باشکوه به زمین زده شد و با مساعدت هیئت امناء منتخب باخرز وسعت آن از ۴۰۰ به ۲۰۰۰ مترمربع توسعه یافت و در نقشه ی جامع آن سالن نمازخانه ، سالن اجتماعات، نمازخانه مجزا در طبقه ی دوم برای خواهران، آشپزخانه، آبدارخانه، سرایداری، شفاخانه، کتابخانه، سرویس های بهداشتی و وضوخانه تعبیه گردید و با همیاری دفتر مقام معظم رهبری، استانداری خراسان رضوی، اداره اوقاف، موسسه ی الغدیر، تجار زاهدانی مقیم تهران ، مرحوم کامیاب و مومنین باخرز و دیگر خیرین بنا گردید و در روز ولادت باسعادت مولی امیرالمومنین علی علیه السلام در سال ۱۳۸۵ با دست مبارک مرحوم آیت الله عبادی امام جمعه فقید مشهد مقدس و با حضور مقامات اداری و مذهبی استان و شهرستان افتتاح شد و با برگزاری نماز باشکوه جمعه تحویل دفتر امام جمعه محترم باخرز گردید.
آیت الله محدثی آزاده ای بود کمیاب و گرانقدر که متاسفانه برخی جویندگانِ نام، تخریب شخصیت امثال او را دستمایه شهرت خویش نمودند. خدایشان به انصاف و راستی هدایت کند.
آیت الله شیخ محمد کفعمی خراسانی
در سال ۱۲۸۰ ش در دامان خانواده ای متدین و مذهبی در محله عیدگاه مشهد متولد شد. پدرش حاج شیخ رجبعلی از عالمان بزرگ زمان خود و یکی از رهبران مشروطه خواه در زمان رضاشاه بود که در جریان قیام مسجد گوهرشاد دستگیر و به باخرز تبعید شد. مادرش زنی نیکو سرشت و روحانی بود که محمد قرآن را در دوران کودکی در دامان پر مهر او فرا گرفت و بعد از آن به تحصیل مقدمات صرف و نحو عربی در نزد پدرش مشغول شد. در نوجوانی به مدرسه ابدال خان رفت و هشت سال را در محضر اساتید بزرگ آن زمان به تحصیل کمالات پرداخت اما تشنگی شدیدش هنوز فرو ننشسته بود که بین او و پدر بحث علمی داغی درگرفت و محمد که در این بحث اندکی ضعف نشان داده بود با سرزنش پدر مواجه شد و همین بحث باعث جدایی محمد از پدر شد. محمد به اتفاق چهار تن از دوستان خود با سختی و مشقت فراوان و با ترس از مامورین رضاشاه به نجف رفت. او هشت سال را در نجف با شرایط بسیار سخت به تحصیل علم پرداخت و در محضر اساتید بزرگ آن زمان، آیات عظام میرزا باقر زنجانی، سید علی نوری، شیخ موسی خوانساری، آیت الله مشکینی و آیتالله عراقی سطوح را فرا گرفت تا به محضر آقا سید ابوالحسن اصفهانی، مرجع تقلید شیعیان جهان راه یافت و در محضر ایشان به درجه ی اجتهاد رسید. سال 1319 ش پس از کسب اجتهاد از دست مبارک هفت مرجع عالیقدر تشیع از جمله مرحوم اقا سید ابوالحسن اصفهانی. از عراق عازم ایران شدند. در طول سال های فراق، خبرهایی از ظلم های حکومت رضا شاه و تبعید پدر به باخرز به او رسید و این بود که شیخ محمد تصمیم گرفت به ایران برگردد و به شوق دیدار والدین، عازم باخرز شد. برای ورود به ایران باید برای خود فامیل انتخاب می کرد، آن زمان امکانات ارتباطی چون تلفن وجود نداشت و نمی دانست پدرشان چه فامیلی انتخاب کرده اند از این رو نام کفعمی خراسانی را برای خود برگزید.
شیخ محمد جوان که فرزند بزرگ آیت الله محدثی بود، طی دو سال دو همسر انتخاب می کند؛ همسر اول از اقوام زابلی و همسر دوم از اقوام رشتخواری و از هر همسر چهار پسر و سه دختر به یادگار گذاشت. در این رفت و آمد بین خراسان و سیستان، محرومیت سیستانی ها پیروز می شود و روحانی جوان زابل را انتخاب می کند. و در آنجا مسجدی بنا کرده و مدت شش سال در شهر زابل در محرومیت کامل و به دور از امکانات به تبلیغ دین می پردازد و در آن شهر مریدان بسیاری پیدا می کند تا اینکه توسط یزدی های مقیم زاهدان به آن شهر دعوت می شود.
آیت الله کفعمی اهل سفر و بسیار مقید به صله رحم بود. مهمان نوازی و سخاوت او مثال زدنی و منزلش خانه ی امید مردم بود. به روضه خوانی و توسل دلبستگی داشت و با وجود مدارج علمی بالا از روضه خوانی ابایی نداشت؛ استخاره های ایشان با قرآن، مشتاقان فراوان داشت؛ عدالت یکی از برجسته ترین ویژگی های او بود؛ به کودکان محبت بسیار می کرد. پس از سیل سال 1328ش در شهر زاهدان که مناطق آسیب پذیر را تخریب کرد و عده ای از کودکان بی خانمان شدند ایشان دارالایتامی تشکیل داد و با کمک خیرین ایتام را جمع آوری و سرپرستی نمود و برایشان تشکیلاتی ترتیب داد تا غم بی پدری و یتیمی را از یاد ببرند.
ایشان از ابتدای ورود به زاهدان وحدت شیعه و سنی را سرلوحه ی برنامه ی سیاسی خود قرار داده بود و با دقت و ظرافت خاصی برنامه ریزی نمود تا برای رشد فرهنگ اسلامی بستری آرام و مناسب فراهم آید. ایشان با اعمال سیاست های خاص خود از جمله اخوت و برادری و ارتباط نزدیک با مولوی عبدالعزیز -رهبر اهل سنت- و اجرای برنامه های دید و بازدید و رفت و آمد با برادران اهل تسنن هر گونه اندیشه و دسیسه ی شیطانی را از مخالفان وحدت اسلامی ساقط نمود و خود را به عنوان سمبل وحدت شیعه و سنی در تاریخ منطقه جاودانه نمود. آیین بهایی در آن زمان در شهر نوپای زاهدان رونق گرفته بود. آیت الله کفعمی با دادن شناخت به جوانان و قشر آسیب پذیر آن ها را در مقابل وسوسه های بهاییت و مبلغین آن واکسینه کرده و واقعیت ساختگی بهاییت را برای مردم روشن نمود.
در ایام خفقان سال 1342ش همراه با علمای تراز اول کشور در اعتراض به دستگیری امام خمینی ( ره ) دو ماه در تهران به تحصن نشستند. در جریان انقلاب اسلامی، زاهدان دور افتاده با نبود وسایل ارتباطی آن روزها را نمی توان در سطح قم و تهران قرار داد. زاهدان شهر هفتاد و دو ملت بود و جمعیتی نداشت که شجاعتی بیافریند، لذا باید با شرایط موجود عمل کرده و سنگر مبارزه را با شرایط زمان و مکان حفظ و تقویت نمود. در آن سال ها منزل مرحوم کفعمی پناهگاه امنی برای طرفداران آیت الله خمینی (ره) بود و اعلامیه های بسیاری مخفیانه به منزل ایشان می آمد و تکثیر و پخش می شد. به استناد ساواک هیچ اعلامیه ای از طریق پست به دست ایشان نمی رسید چون ماموران ساواک آن ها را معدوم می کردند لذا آیت الله کفعمی از محتوای آن ها بی اطلاع بود و در زاهدان دور از همه جا تنها به وسیله اطلاعیه هایی که توسط مامورین انقلابی فراری از دست ساواک به دست ایشان می رسید از نظرات علما و حوادث قم و تهران مطلع می شد. نقش ایشان در انقلاب اسلامی مربوط به اختفا و گریز دادن مبارزینی چون شهید مصطفی خمینی، شهید اندرز گو ، شهید منتظری و حجج اسلام انتظاری، اسدی، خلیق و بسیاری دیگر می باشد که به وسیله ی عوامل شان آن ها را از مرز رد می نمود و به پاکستان می فرستاد تا دست ساواک به آن ها نرسد.
آیت الله کفعمی طی چهل سال خدمت خود در زاهدان دور و محروم توانسته بود وحدت کاملی بین شیعه و سنی برقرار کند زیرا هر گونه اختلاف و تفرقه ممکن بود به برخورد و نزاع و برادر کشی بیانجامد و اگر چنین می شد با بهره برداری ستوان پنجم و نیز عوامل ساواک و رژیم ستم شاهی وسعتی می یافت که دیگر هیچ نیرویی قادر به پیشگیری از آن نمی شد. ایشان تمام تلاش خود را در حفظ وحدت و تعامل با برادران اهل سنت به کار بست و حرکت توفنده ی انقلاب اسلامی را در سیستان و بلوچستان چنان هدایت کرد که لطمه ای به مسلمین وارد نیاید.
آیت الله کفعمی با آنکه بیمار بود از بیم آنکه مبادا حرکت انقلابی تظاهرات مردم به نزاع بین سنی و شیعه کشانده شود از استراحت، بیمارستان و عمل جراحی چشم پوشی کرد و با حال بیمار در پیشاپیش تظاهرات مردم حرکت می کرد و سکان هدایت انبوه تظاهرات را رها نمی کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی با وجود توطئه های فراوانی که از سوی ضد انقلاب ها و ساواکی های سرگردان انجام می شد با درایت مرحوم کفعمی، تعامل ایشان با مولوی عبدالعزیز و همکاری انقلابیون این دسیسه ها را خنثی نموده و از هر گونه بلوا و برادر کشی که می رفت تا کینه ای عمیق بین مسلمانان ایجاد نماید جلوگیری شد. از ایشان کتابی با عنوان ضیاء المصابیح فی مستدرک المفاتیح بر جای مانده است. کهولت سن و بیماری، ایشان را خانه نشین نمود و پس از مدت کوتاهی بستری شدن در بیمارستان قائم مشهد شمع وجود آن عالم ربانی سرانجام در تاریخ ۲۹ تیرماه سال ۱۳۶۲ خاموش گردید و جنازه ی آن بزرگوار بر دوش انبوه مریدان و دوستانش در غرفه ی شش صحن آزادی به خاک سپرده شد.
بعد از وفات تربت ما در زمین مجوی در سینه های مردم عارف مزار ماست
مرتضی محدثی خراسانی
تیرماه سال 1314 ش رخدادی بزرگ و خیزشی عظیم بر علیه حکومت استبدادی رضاخان شکل گرفت. شهر مشهد که به یمن وجود مبارک حضرت امام رضا (ع) و علمای آگاه و مبارز به یک پایگاه دینی بدل شده بود قیام بزرگ مسجد گوهرشاد را رقم زد که خود اتفاقی بسیار عظیم در شکل گیری انقلاب اسلامی به حساب می آید.
در جریان همین قیام بود که مردی از جنس شهادت و عبادت به باخرز تبعید شد تا همچون خورشیدی فروزنده بر د ل های مردم محروم این دیار گرما و امید ببخشد. حضرت آیت الله رجبعلی محدثی خراسانی در حالی پا به خطه ی باخرز گذاشت که دلهای تشنه ی مردم این خطه انتظار جرعه ای معنویت را می کشید. آیت الله رجبعلی محدثی در زمان تبعید به باخرز خانواده را نیز به همراه خود آورده بود و همین، زمینه ساز ظهور دو شخصیت دیگر از این خانواده به نام آیت الله شیخ محمد کفعمی و حاج آقا مرتضی محدثی گردید و هنوز که هنوز است اهالی شهرستان باخرز از الطاف کریمان هی این بزرگواران بهرمند هستند.
حاج آقا مرتضی محدثی در تاریخ 1300 در عیدگاه مشهد متولد گردید. این شخصیت بزرگوار در سالهای 1330 تا 1332ق در جبهه ملی مبارزه علیه بیداد پهلوی عضویت داشتند و به همین خاطر هم مدتی را در زندان مشهد به سر بردند. شخصیتی که در اوج معنویت و معرفت از عرصه ی سیاسی زمان خود هم غافل نبود. سراغی از کسانی می گیریم که با حاج آقا مرتضی محدثی آشنایی داشته اند. از هر که می پرسیم نشانی یک نفر را به ما می دهد؛ همان چهره ای که سا ل های سال درد آشنای مردم باخرز است: آقای علیرضا شیبانی؛ یکی از چهر ه هایی که محضر حاج مرتضی محدثی را درک کرده است. آقای شیبانی می گوید: حاج آقا مرتضی محدثی همراه پدر وارد باخرز شدند. می توانم به جرات بگویم رابطه حاج مرتضی با پدر همچون ارتباطی بود که ما بین امام خمینی (ره) و سید احمد دیدیم، به نوعی که در تمام صحنه ها چه سیاسی، چه فرهنگی و چه مذهبی این حاج آقا مرتضی بود که پدر را همراهی می کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، حاج آقا مرتضی عهده دار کمیته انقلاب اسلامی در باخرز شد و رسالت خدمت رسانی به اهل تشیع و تسنن را بر عهده گرفت. در واقع آنچه امروز از وحدت شیعه و سنی در باخرز به چشم می خورد حاصل تلا ش هایی است که حاج آقا مرتضی در زمان خود به سرانجام رساند و اگر به بزرگان اهل سنت مراجعه کنیم این مسئله به روشنی قابل درک خواهد بود. حضور حاج آقا مرتضی نعمت سرشاری بود که خداوند به ما عطا کرد و باید شکرگزار آن باشیم. حاج آقا مرتضی ارتباط بسیار خوبی با مردم داشتند. بنده خاطرم هست که در آن سا ل ها دانش آموز بودم. عید نیمه شعبان رسیده بود و من مدعی شده بودم که امسال باید جشن برگزار کنیم. با همان سن و سال کم به محضر حاج آقا مرتضی رسیدم و موضوع را با ایشان مطرح کردم و ایشان هم بسیار خوشحال شدند و خودشان برای جشن از تربت جام شیرینی تهیه کردند. این رفتارها نشان دهنده شخصیت عمیق آن بزرگوار بود که آن را از پدر به ارث برده بود.
حاجیه خانم حبیبه عامری همسر بزرگوار مرحوج حاج مرتضی هستند که هم اکنون در شهر باخرز زندگی می کنند. ایشان 35 سال زندگی مشترک با این شخصیت عمیق را از پربارترین سا لهای عمر خود می دانند. حاجیه خانم عامری می گوید: خوش خلقی و مهربانی حاج آقا مرتضی بی نهایت بود آنچنان که درب خانه ما به روی همگان گشوده بود و بی اغراق در مهمان نوازی سرآمد همگان بودند. حاج مرتضی در تمام کارها چون بازوی توانمندی پدر را یاری می رساندند و اگر هدایت های حکیمانه ایشان نبود معلوم نبود که چه بر سر مردمان باخرز می آمد و چه جنگهایی به بهانه مذهب در باخرز شکل می گرفت.
حاج آقا مرتضی در بین اهل سنت نیز دوستان زیادی داشتند و همین دوستی ها اساس وحدت را در باخرز تشکیل می داد. می توانم بگویم در سایه سار پر مهر حاج آقا مرتضی یک عمر خوشبختی را تجربه کردم و هم اکنون هم که ایشان در بین ما نیستند اما برکات وجودش در تمام ابعاد زندگی من قابل لمس است.
شمع وجود این بزرگوار در تاریخ 1360 خاموش شد و خاطره شان برای همیشه در ذهن مردمان باخرز وتاریخ این مرز و بوم ماندگار شد. نقل است که حاج مرتضی به ادبیات فارسی و اشعار حافظ و مولانا علاقه بسیار داشتند و در گلستان و بوستان سعدی هم اهل نظر بودند. آنچه امروز بر سنگ مزار این بزرگوار نقش شده است همان بیت معروفی است که همگان بارها و بارها از زبان ایشان شنیده اند.آنجا که می گوید: حاصل عمرم سه سخن بیش نیست: خام بودم، پخته شدم، سوختم.
حسن محدثی خراسانی
سومین پسر شیخ رجبعلی محدثی در سال ۱۳۱۳ق در باخرز متولد شد. از سنین نوجوانی وارد حوزه علمیه مشهد شد. وی درس را تا سطح خارج ادامه داد و از شاگردان برجسته ادیب نیشابوری و هم درس ارجمندانی چون محمدرضا حکیمی، ذبیح الله صاحبکار، محمدرضا شفیعی کدکنی و آیت الله سیدعلی خامنه ای به شمار می آمد. حسن محدثی پس از کسب فیض از محضر اساتید بزرگوار به ادامه تحصیل در مدارس جدید روی آورد و به استخدام آموزش و پرورش در آمد. همچنین سال ها به عنوان دبیر ادبیات فارسی و عربی تدریس می کرد و از شاعران مطرح دهه های چهل و پنجاه خراسان و عضو انجمن ادبی فرخ بود. اودر سال ۱۳۶۶ بعدازیک دوره بیماری کوتاه به دیار باقی شتافت.
ابراهیم محدثی خراسانی
ابراهیم محدثی در12 آذر1318ش درشهرستان باخرز متولد شد. بنا به رسم قدیم چون درماه ذی الحجه بدنیا آمد او را ملقب به حاجی کردند. در اوان کودکی مادرش را ازدست داد. اوکودکی خوش خلق بود و از همان زمان محبوبیتی خاص در بین اطرافیان داشت. تحصیلات ابتدایی رادر باخرز به اتمام رساند و برای ادامه تحصیل راهی مشهد شد و با دیپلم طبیعی دبیرستان رابه پایان رساند. مدت کوتاهی نزد اخوی بزرگ خود آیت ا…کفعمی در زاهدان کسب دانش نمود و همیشه به خوبی وخوشی از ایشان وخانواده ا ش یاد می کرد. پس از بازگشت به مشهد، به شغل شریف معلمی مشغول شد و در دهات اطراف مشهد مثل حسن آباد به تدریس کودکان پرداخت. وی در سال 1343ش با دخترعمه خود ازدواج کرد. با داشتن دو فرزند در سال 1346ش در دانشگاه ادبیات مشهد پذیرفته شد. تحصیل هیچ گاه باعث نشد تا تدریس را کمرنگ ببیند. او در دانشگاه، شاگرد اساتیدی چون شفیعی کدکنی، دکترشریعتی و…بود. باموفقیت درس خودرا درسال 1349ش به اتمام رساند و برای خدمت به شهر کاشمر منتقل شد. در این سال او سه دختر داشت که به داشتنشان افتخار می کرد. معلم نمونه شهرستان کاشمر به درخواست دادگستری وقت، عضو هئیت منصفه دادگاه کودکان بزهکارشد. مدت دو سال ریاست دانشسرای شهرستان را عهده داربود ولی به علت عدم همخوانی این شغل با روحیات لطیفش به تدریس در دبیرستان برگشت. با بسیاری معتمدان، تجار و علما تبعیدی درکاشمر مراوده داشت. همسر ایشان نیز در سال1352 ش به کسوت معلمی درآمد و یاور همسرش شد. سال1354ش پدر خود را از دست دادکسی که همیشه از ایشان به نیکی یادمی کرد. دوستان زیاد وآشنایان همدلی داشت، پسرش علی درسال1355ش متولدشد وخوشبختی خانواده را تکمیل کرد. ابراهیم مردی خوشرو، مهربان و دست ودلباز بود وهمیشه خانه اش مأمن مهمانانی از دوست و آشنا بود. در سال1357ش با شروع تظاهرات مردمی، علناً از حکومت پهلوی و ظلم و جور او سخن می گفت. با همکاری او و چند تن از دوستان همکارش، مدارس تعطیل وتظاهرات خیابانی درکاشمر فراگیر شد وهرچند وقت یکبار به مشهد می آمد تا در جریان کامل اخبار قرارگیرد. پایان سال تحصیلی 1357ش با درخواست انتقال او به مشهد منتقل شد. دبیرستان دخترانه فیوضات، دبیرستان شریعتی،کوثر و….دبیرستان هایی درمشهد بود که او خدمت کرد. مردی اهل مطالعه که بسیار شعر هم می دانست، شعر می خواند و مشوق همه در فراگیری علم بود. با بیماری همسر جوانش همه وجودش ازدردآکنده شد و همگام با او به مقابله بیماری رفت. حالادو تا از دخترانش ازدواج کرده بودند و سومی رسالت خانوادگی معلمی بردوش گرفت. پسرش هم محصلی خوب وفرزندی صالح بود.
درسال 1371ش دست تقدیر او و همسرش را ازهم جداکرد و همسرش در بهشت رضا آرام گرفت. غمی سنگین بر چهره اش نشست هر چند خوشرویی وخوشدلی را از یاد نبرده بود اما اشک های گرمش ازسوز درونش حکایت می کرد .درسال 1374ش به افتخار بازنشستگی نایل آمد و هم اینک نیز با توفیق خداوند متعال، سال های عمر را با عشق به مطالعه، خواندن اشعار شاعران و مثنوی خوانی سپری می کنند.
مسعود محدثی خراسانی
مسعود محدثی، کوچکترین فرزند مرحوم آیت الله رجبعلی محدثی خراسانی است. ایشان در 04/02/1321ش در شهر باخرز در خانواده ای مذهبی متولد شد. دوساله بود که مادرشان را از دست داد. در سن چهارسالگی جهت فراگیری قرآن کریم به مکتب خانه سپرده شد و ازهمان دوران طفولیت با مرحوم پدرم در مراسم مذهبی شرکت می کرد. در هفت سالگی جهت تحصیل به دبستان سیف که تنها مدرسه ی آن زمان باخرز بود ثبت نام نمود. با توجه به اینکه دو برادرش مرحوم حسن آقا و ابراهیم آقا مشغول به تحصیل در مشهد بودند، او نیز پس از دوران ابتدائی با اجازه پدر راهی مشهد شد و به ادامه تحصیل در آنجا پرداخت. پس از اخذ دیپلم در بانک تهران (ملت فعلی ) استخدام گردید و با تلاش و دقتی که در امور داشت دوران کارمندی را خیلی سریع سپری گردانید. پس از سه سال خدمت در بانک، بنا به خواست مدیریت، جهت آموزش بانکداری عازم تهران شد و در دانشکده علوم بانکی و مدیریت که مختص کارکنان بانک بود آموزش دید. پس از طی این دوره با اخد مدرک کارشناس امور بانکی به مشهد معرفی شد و ریاست یکی از شعب به این بزرگوار محول شد. با سعی و تلاش وافری که از خود نشان می داد و نشان از هوش و ذکاوت علمی ایشان داشت، همیشه مورد تشویق اولیاء امور بود. در سال1371ش به عنوان معاونت سرپرستی بانک ملت استان خراسان( اموراعتباری و اجرائی ) معرفی و مشغول به خدمت شد.(البته استان خراسان هنوز تقسیم نشده و بسیار گسترده بود ). طی هفت سال خدمت در این پست و بازدیدهای مکرری که از شعب مشهد و سایر شهرستان های استان داشت سعی و تلاش این انسان فرهیخته بر این بود که به عنوان یک بانکدار حرفه ای خدمات مناسبی به مراجعین ارائه نماید و توصیه اش به همکاران نیز همین روش بود . در سال 1377ش پس از سی سال خدمت صادقانه با دریافت لوح تقدیر از مدیریت عالی بانک به افتخار بازنشستگی نائل شد. مسعود محدثی دارای پنج فرزند (دوپسر و سه دختر) می باشد که همگی دارای تحصیلات عالی هستند. پسر بزرگ ایشان، مهندس زمین شناس (فوق لیسانس)، یک دخترش پزشک، پسر دیگرش فوق لیسانس حسابرسی و دو دخترش نیز دارای لیسانس ادبیات و شیمی می باشند . همه ساله سعی این بزرگوار بر این بوده است که به زیارت آرامگاه پدر، مادر و برادر ارجمندشان که در شهر باخرز مدفون هستند و خدمات ارزنده ای در آن دیار به مردم ارائه نموده اند، شرفیاب شده و یاد و خاطرات آن عزیزان را به همراه دیگر مردمان شریف باخرزگرامی بدارند…
قاسم کفعمی خراسانی( نوه محدثی بزرگ)
در بیست و دوم بهمن 1324ش در شهر زابل متولد شد و دو سال بعد با دعوت پدرش به سمت امام جمعه زاهدان به آن شهر مهاجرت نمود و دوره دوازده ساله دبستان و دبیرستان را در مرکز استان سیستان و بلوچستان و دوره دانشگاهی را در رشته ی جغرافیای انسانی – اقتصادی دانشگاه مشهد گذراند و به استخدام وزارت کشور درآمد. ایشان در سال 1350 ش به میمنت ولادت با سعادت مولای متقیان با نوه دختر ی آیت الله محدثی که هوشمند وبا ذکاوت بود، ازدواج کرد و ثمره ازدواجشان چهار فرزند دارای تحصیلات عالیه ( تخصص وفوق تخصص ) است که همگی خدمتگزار بشریتند. قاسم کفعمی پست هایی چون بخشداری کوهسرخ کاشمر و معاونت فرمانداری های شیروان و قوچان را بر عهده گرفت و پس از جریان انقلاب اسلامی به سمت فرماندار شهرستان قوچان و سپس به سمت فرمانداری شهرستان بجنورد منصوب شد. ایشان همه تلاش خود را صرف آبادانی مناطق روستایی خاصه احداث راه های دسترسی و آرامش و امنیت جامعه انقلابی نمود سپس در سمت های مسول روابط عمومی و کارشناسی تقسیمات کشوری به ایفای وظیفه پرداخت و 15 سال آخر استخدامی خود را در پست ریاست تقسیمات کشوری استان خراسان جنوبی، شمالی و رضوی همت گماشت و بزرگترین خدمت به محروم ترین و دور افتاده ترین روستاییان کشور را در کارنامه خدمتی خود ثبت نمود. ایشان در پایان دیماه 1380 به افتخار بازنشستگی نایل آمد که جمع آوری و تدوین این مجموعه حاصل همین ایام است.
آثاری چند در نوشتارها و مطالعات وی به چشم می خورد که تعدادی از آن عبارتند از: اطلس قومی استان خراسان، مطالعات تقسیمات درون شهری مشهد مقدس، محله بندی شهر نیشابور، جغرافیای مفصل مناطق خوسف، جوین، جغتای، کلات نادر، سربیشه، سرایان، فاروج و جغرافیای استان خراسان و طرح های توجیهی شهرستان های رشتخوار، فاروج ، سرایان، جوین جغتای،کلات ، سربیشه، باخرز، زیرکوه، خوسف و …..
از دیگر آثار ماندگار ایشان، تجدید بنای مسجد جامع امام علی (ع) باخرز و توسعه آن، تاسیس جامعه باخرزی های مقیم مشهد مقدس و تدوین کتاب فضیلت های ماندگار را می توان نام برد.
عالم کفعمی خراسانی( نوه محدثی بزرگ)
جهاندیده ای صبور دانا و خوش خلق که در ۱۳۲۹/۲/۱۰ در شهر زاهدان متولد شد. فردی مهربان، انسان دوست و در یک کلام دارای پندار ،گفتار و کردار نیک بود.
عالم کفعمی، به 44 کشور جهان سفر کرد و از دیدنی های آنها عکس، اسلاید و فیلم تهیه کرده است. 77 روز هم با هواپیما دور دنیا را پیموده است.
از جمله سمت های او : تصویر بردار جشنواره، کارشناس برنامه های فرهنگی و جهانگردی در معاونت بین الملل وزارت ارشاد، مسؤل بودجه سازمان آب قبل از انقلاب اسلامی می باشد.
از خدمات ارزنده ایشان:
– تدوین اولین اطلس فرهنگی ایران و جهان
– نقاشی آبرنگ و رنگ روغن
این بزرگوار دارای همسری فرهیخته ومهربان از خاندانی فرهنگی و دانشگاهی می باشد که ثمره آن پسری پرتحرک و چون پدر دارای صفات و اخلاق نیکو است.
مصطفی محدثی خراسانی( نوه محدثی بزرگ)
نه تنها اسما که رسما خراسانی ام… آنقدر که هنوز که هنوز است بعد ده سال اقامت در تهران، تا به کسی سلام می کنم یا جواب سلام کسی را می دهم اولین سوالش این است که مشهدی هستی؟ اصلا طنین اسم و فامیلم طوری است که بسیاری که مرا را ندیده اند فکر می کنند نام شیخی از شیوخ قرن چهارم و پنحم هرات، بلخ و نیشابور است.
در سال 1340ش در منتهی الیه خراسان، پانزده کیلو متری مرز افغانستان در شهر تایباد متولد شدم جایی که هرکس می شنود مثل اینکه اولین بار است می شنود با تعجب می گوید: کجا؟
آخوند زاده ام والبته شاعرزاده. آنقدر آخوندزاده که پدربزرگم مرحوم شیخ رجبعلی محدثی خراسانی (یار شیخ بهلول در جریان قیام گوهرشاد) در مسجدی دفن است که پنجاه سال امام جماعتش بوده و آنقدر شاعرزاده که تمام بزرگان شعر خراسان، گنجینه خاطراتشان پر است از جنون شاعرانه مرحوم پدرم؛ شیخ حسن محدثی خراسانی.
شعر در خاندان ما کمی تا قسمتی موروثی است. تنها بین ما هفت خواهر و برادر ، سه نفر شاعر تمام وقتیم، یعنی عمرا الاف شعریم.
فعالیت ها و آثار مصطفی محدثی خراسانی
– متولد سال 1340 مشهد
– کارشناس ارشد زبان و ادبيات فارسي
– سردبیر مجله تخصصی شعر از سال 1381 تا کنون
– عضو شورای عالی شعر صدا و سیما از سال 1380 تا کنون
– عضو شورای سیاستگذاری جشنواره بین المللی شعر فجر
– عضو شورای شعر بنیاد حفظ و نشرآثار و ارزش های دفاع مقدس
– دبیر گروه فرهنگی روزنامه جام جم از سال 1384 تا 1386
– دبیر گروه فرهنگی رونامه همشهری عصر از سال 1387 تا 1388
– مسئول گروه شعر حوزه هنری خراسان از سال 1368تا 1380
– مسئول کانون شاعران و نویسندگان آموزش و پرورش خراسان از سال 1367 تا 1380
– داور جشنواره بین المللی شعر فجر در سه دوره
– دبیر بیستمین کنگره سراسری شعر دفاع مقدس1391
– دبیر نخستین کنگره ملی شعر ویژه سرود و ترانه و تصنیف دفاع مقدس1396
– دبیر دومین کنگره ملی شعر ویژه سرود و ترانه و تصنیف دفاع مقدس1396
– مدیر مرکز موسیقی و سرود سازمان هنری و سینمایی دفاع مقدس از 1395 تا کنون
آثار منتشر شده مصطفی محدثی خراسانی
1. شاعران پروازي ـ 1375 ـ انتشارات ضريح آفتاب
2. هزار مرتبه خورشيد ـ 1375 ـ انتشارات برگ
3 گزيدة ادبيات معاصر شمارة 46 ـ 1378 ـ انتشارات نيستان
4. وليّ مهر، در رثاي شهيد ولي الله چراغچي، انتشارات كنگرة سرداران شهيد خراسان 1380
5. طنين كوه ـ شعر دفاع مقدس ـ انتشارات صرير 1383
6. سلوك باران ـ انتشارات سوره مهر 1385
7. طنين گام ابراهيم، انتشارات مؤسسة نتظيم و نشر آثار امام(ره)، 1386
8. سُكر سماع ، انتشارات تکا 1387.
9- بودن در نبودن انتشارات سوره مهر، 1388.
10- شوق كعبه، نگاهي زيباييشناسانه و فلسفي به مناسك حج ، انتشارات سوره مهر1386.
11- از چیدن رنگ/ گزیده غزلیات بیدل/ با همکاری مجید نظافت و محمد کاظم کاظمی / 1370آیین تربیت.
12- جشن یگانگی/ انتشارات شهرستان ادب/1394.
13- ازسناباد شعر/ زندگی و زمانه شاعر در گفتگو با حسین قرایی/انتشارات معارف 1394.
14- درآفتاب مضامین/ مجموعه نثر/انتشارات انجمن قلم ایران1397.
15- بیرنگی محض/ مجموعه شعر/ انتشارات انجمن قلم ایران1397.
16- حماسه های غزل/ مجموعه شعر/ انتشارات انجمن قلم ایران1397.
شعر ذیل از اشعار مصطفی محدثی خراسانی است که تقدیم به روح بلند آیت الله کفعمی خراسانی نمودند:
گرچه با ما، ولی نه تنها بود کفعمی اهل آسمانها بود
دستهایش جواد خوبی ها کفعمی، اتحاد خوبی ها
جلوه نور سرمدی با او خلق و خوی محمدی با او
صبحی از مهر، صبحی از پیوند صبحی از گل، شکوفه از لبخند
عشق دردی کش مرامش بود خون خورشید در کلامش بود
مرد ایمان و علم ، مرد عمل فاتح فضل، بر ستیغ قلل
شب دل را شهاب عرفان بود کفعمی شیخ مشرق جان بود
آفتاب از نگاه او جاری آیه صبح بود و بیداری
آسمان سرخوش قدم هایش سرفرازی فتاده در پایش
در دلش عشق در تلاطم بود قلب او خیمه گاه مردم بود
شور یک ربنای تازه گرفت از امام رضا اجازه گرفت
رخصتی خواست تاخطر بکند از حریم رضا سفر بکند
در دلش شور و اضطراب افتاد تشنه در جستجوی آب افتاد
شور خدمت به خیل محرومان درمسیر کرامت انسان
مثل باران از آسمان آمد ازخراسان به سیستان آمد
جامع دردهای انسان شد مسجدش خانه فقیران شد
گره از کار خلق وا می شد درد در محضرش دوا می شد
از خم کوچه یار می آمد در زمستان بهار می آمد
طرح لبخندش آسمانی بود پیری آیینه جوانی بود
پیر سیر و سلوک حق پویان مشکل عشق، را نمود آسان
علم بی او عمل نمی دانست مسئله راه حل نمی دانست
دیدنش نور بود، نور مبین سفر شک به قله های یقین
نبض توفان، نگاه آرامش بی نشان بود عشق بی نامش
اهل منبر که این چنین باشند شان خورشید در زمین باشند
یاد او بی غبار در سینه ست پیش چشمم همیشه آیینه ست
محضرش درک مطلق جان بود کفعمی آبروی انسان بود
صالح کفعمی خراسانی( نوه خراسانی بزرگ)
صالج، ملقب به خاتم يعنى آخرين فرزند مرحوم آيه الله كفعمى و نوه مرحوم آيه الله محدثى خراسانی، متولد ٢٧ مهر ماه ١٣٤٠ش است. دوران ابتدايى را در زاهدان تحصيل نمود و سال آخر دبيرستان به مشهد مهاجرت و ديپلم دوره متوسطه را در سال پر هياهوى اشغال سفارت امريكا، انقلاب فرهنگى و جنگ تحميلى در خرداد ١٣٥٩ ش با درجه ممتاز از دبيرستان دكتر على شريعتى مشهد به پایان رساند. پس از بازگشايى دانشگاه ها در كنكور سراسرى دانشگاه با رتبه عالى در رشته مهندسى مكانيك دانشگاه صنعتى شريف پذيرفته شد و با دختر عموى خود؛ خانم هايده محدثى ازدواج کرد که ثمره آن دو دختر مستعد کوشا و موفق می باشد.
در سال ١٣٦٧ ش در كنكور ارشد رشته مهندسى مكانيك دانشگاه تهران پذيرفته شد و همزمان در پروژه هاى توسعه صنعت فضايى كشور براى دو سال همكاری نمود. در سال ١٣٦٩ ش به شركت مهندسى صنايع نفت (اويك) پيوست و همزمان با گذراندن دوره كارشناسى ارشد در طراحى و مهندسى پالايشگاه هاى اراك، بندر عباس و پتروشيمى خراسان مشغول شد. با پايان تحصيل كارشناسى ارشد در دانشگاه زاهدان و همزمان با عضويت در هيئت علمى گروه مهندسى مكانيك و تدريس دروس مهندسى، معاونت آموزشى دانشكده مهندسى دانشگاه سيستان و بلوچستان را پذيرفت.
سال ١٣٧٦ ش به تهران بازگشت و در پروژه توسعه ميدان نفتى سيرى و شركت فرانسوى توتال مشغول شد. با پايان پروژه به شركت نفتى پترو پارس پيوست و با سمت معاون مدير بخش دريايى پروژه فاز اول پارس جنوبى نقش موثرى در اجرا و ساخت تجهيزات پروژه به دست پيمانكاران داخلى ايفا كرد. با پايان گرفتن پروژه؛ توسط شركت استراليايى ورلى جذب و به كشور مالزى اعزام شدکه در نتيجه عملكرد موثر به استخدام دايمى در شركت ورلى دعوت شد و پس از شش سال كار در مهندسى و طراحى پروژه هاى مختلف بين المللى مديريت يك پروژه نفتى به دفتر اصلى شرکت وارد و سپس جذب بزرگترين شركت استخراج و پالايش گاز طبيعى در آسيا و اقيانوسيه شد و با سمت مدير پروژه در بخش توليد گاز مايع فشرده (LNG) چهار سال مشغول به کار بود. او سپس اقدام به فعاليت هاى شخصى در زمينه گاز و نفت كرد و بيشتر در قالب تدريس علوم مهندسى مكانيك در صنعت نفت و گاز و سخنرانى در كنفرانس هاى بين المللى ادامه داد و تاکنون بدان مشغول است. صالح محدثی پیرامون علوم معمارى در شهرهاى مختلف استراليا سخنرانى و شهروندان آن سرزمین را با شعر پارسى آشنا و مأنوس می کرد. این بزرگوار طبع شعر لطیفی دارد و تا كنون بيش از دو هزار مثنوى و رباعى سروده كه انشالله به زودى منتشر خواهد شد.