پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
رحلت «امام خميني» و اولين مقاله اي كه از من در روزنامه «خراسان» چاپ شد
امام خميني هم به عنوان يك رهبر سياسي تصميماتي گرفت كه مي توانست نگيرد و تصميماتي را نگرفت كه مي توانست بگيرد اما هرچه بود، هرتصميمي كه گرفت و هر كاري كه كرد، به آن باور داشت و مسئوليتش را پذيرفت و از خودش مايه گذاشت
امام خميني را دوست داشتم. دوست داشتن البته كلمه كاملي نيست، مي توانم بگويم من عاشق و شيفته و شيداي او بودم؛ از سال 57 كه پا به ايران گذشت تا 14 خرداد 68 كه از دنيا رفت.
اين حس را از اين جهت بيان مي كنم كه الان ديگر، تعريف كردن از ايشان، سودي براي كسي ندارد. حتي خانواده او هم اكون در موقعيتي هستند كه مثل بقيه مردم ايران، فقط مي توانند از وضع موجود اعلام نارضايتي كنند وگرنه كار ديگري از آنها ساخته نيست. من اما اين خانواده را در همين جايگاه دوست دارم.
جداي از همه مسائل، آيت الله خميني حقيقتا آدم بزرگي بود. نه در چشم توده هاي مردم كه به محض صحبت او شروع به گريه مي كردند، بلكه نزد تمامي گروهها و دستجات سياسي وقت، اعتباري داشت. حكومت شاه هم خيلي دست دست كرد كه او را از سر راه بردارد ولي جرات نكرد. البته در اوايل، فكر هم نمي كرد كه از اين ناحيه، حكومتش با خطر سقوط مواجه شود.
فقط بدانيد كه اين شيفته و عاشق امام خميني شدن، مختص من نبود؛ پديده اي بود كه همه گير شده بود. روزي كه ايشان فوت كرد، ايران در ماتم فرو رفت. من يك هفته اي گريه مي كردم؛ نه در انظار عمومي بلكه در خفا و تنهايي. در يكمين سالگرد درگذشت ايشان مقاله اي نوشتم سراسر آه و اشك و تحسين و به آدرس روزنامه خراسان ارسال كردم.
آن زمان ما در تايباد زندگي مي كرديم و يك دكه مطبوعاتي بود كه اگر اشتباه نكنم فردي به نام آقاي قاليباف اداره مي كرد. معمولا هم روزنامه خراسان را با چند روز تاخير مي آورد و «خراسان» از معدود روزنامه هايي بود كه دفتر مركزي آن در مشهد بود.
يك هفته اي گذشت و يك روز مامور پست نامه اي را تحويل منزل ما داد كه از طرف روزنامه خراسان آمده بود. نامه را باز كردم حاوي يك نسخه روزنامه و چند جمله بود با اين مضمون كه يادداشت شما را خوانديم و خيلي عالي بود و در شماره روز 17 خرداد 1369روزنامه خراسان چاپ شده است.
روزنامه را نگاه كردم و وقتي چشمم به نوشته و اسم خودم افتاد، از اين رو به آن رو شدم. اولين باري بود كه نوشته اي از من و حتي اسم من در نشريه اي چاپ شده بود. اين مقاله چاپ شده، شوقي در من ايجاد كرد كه از بيانش عاجزم. همين نوشته، سرآغاز علاقمندي من به مطبوعات شد و مسيرجدي پيش پاي من گذاشت كه تا هنوز در حال پيمودنم
سال بعدش من آمدم به تهران و در رشته علوم سياسي مشغول به تحصيل شدم و حسب همان علاقه، عضو هيات تحريه روزنامه ديواري دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه شدم و بعد هم به مطبوعات راه يافتم و باقي ماجرا كه الان قصد پرداختنش را ندارم…
الان مقصود من اشاره اي به سرنوشت همان عشق و شيدايي به امام است. تا سال اول دانشكده، كماكان اين شيفتگي با من بود. اگر كسي توهيني مي كرد، درگير مي شدم، اگر كسي نقدي مي كرد عصباني مي شدم. حتي از باد و باران هم كه باعث مخدوش شدن تصاوير امام بر ديوارهاي شهر تهران مي شد، شاكي بودم.
كم كم به هواي درس هايي كه به اقتضاي رشته تحصيلي ام در باره امام و انقلاب اسلامي بود، شروع كردم به مطالعه كردن و كتاب خواندن و مجله خواندن و خلاصه از اين قبيل كارها. هم نوشته ها و سخنراني هاي امام را مي خواندم و هم كتاب هايي كه در باره او و انقلاب اسلامي نوشته مي شد.
به مرور خود من هم شروع كردم به نوشتن يادداشت و مقاله در باره امام و انقلاب و فرايند و پيامد آن. خلاصه زمان زيادي صرف شد تا من آن عشق و شيفتگي را تبديل كنم به تامل و تفكر در باره مردي كه تاثيري فراواني بر سرنوشت من و همه ايرانيان و حتي مردم خاور ميانه گذاشت.
هر چه از آن شيفتگي ها بيشتر فاصله گرفتم، بزرگي امام خميني (س)در چشم من بيشتر شد. اكنون كه به او به عنوان يك رهبر سياسي و به دوران او، به عنوان يك موضوع تحقيقاتي نگاه مي كنم، مي فهمم كه در عرصه سياست با چه چالش ها و تنگناهايي مواجه بود. به نظر من، در عالم سياست و حكمراني، نبايد شيفته كسي شد اما بايد سعي كرد تا هر كسي را در جايگاه و زمانه خودش فهميد و منصفانه شرح داد.
آيا رهبران سياسي در طول زمامداري خود، دچار اشتباه نمي شوند؟ حتما مي شوند! سياست عرصه اشتباه و اصلاح است. امام خميني هم به عنوان يك رهبر سياسي تصميماتي گرفت كه مي توانست نگيرد و تصميماتي را نگرفت كه مي توانست بگيرد اما هرچه بود، هرتصميمي كه گرفت و هر كاري كه كرد، به آن باور داشت و مسئوليتش را پذيرفت و از خودش مايه گذاشت
پذيرفتن قطعنامه 598 و اعلام پايان جنگ در آن شرايط و فضاي سياسي و عاطفي كشور، آنهم جنگي كه هزاران شهيد و اسير و جانباز برجاي گذاشته بود، به هيچ وجه كار آساني نبود. اما او زير شديدترين فشارهاي روحي و رواني آن تصميم بزرگ را گرفت و جانش را رها كرد. / روانش شاد
در همین باره
پیشنهادها
خوانده شده ها
آخرین خبرها
مطالب مرتبط
تبلیغات