پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ | دیدگاهها برای سرگذشت جالب مير محمد باقر مومني؛ آقازاده اي كه كمونيست و سپس جنگير شد! بسته هستند | اخبار و رویدادها, برگزیده ها, خارج از صنعت, منتخب سردبیر
سرگذشت جالب مير محمد باقر مومني؛ آقازاده اي كه كمونيست و سپس جنگير شد!
میرمحمدباقر امامی آخرین فرزند آیت الله زین العابدین ظهیرالاسلام، امام جمعه تهران در دوره ناصرالدین شاه قاجار بود. خانواده او که از مخالفین سرسخت مشروطه و هرگونه تجددخواهی بودند او را به مدرسه روس ها فرستادند. امامی کوچک آنجا بود که با زبان روسی آشنا شد. چیزی نگذشت که انقلاب روسیه و جناح فاتحش یعنی بلشویک ها، امامی را مجذوب خود کرد. با همین آرمان در اوایل جوانی راه گیلان را در پیش گرفت تا به جنبش جنگل ملحق شود. با ناکامی این جنبش چپ گرایانه به تهران بازگشت. در بازگشت از این سفر از آن جهت که چشم دیدن همسر جدید مادر خود، امیرمنتخب اسفندیاری را نداشت، او را به قتل رساند. در نتیجه دستگیر و زندانی شد
امامی چند سال را در زندان گذراند تا آنکه در سال ۱۳۰۴ آزاد شد. پس از آزادی به جرگه جاسوسان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در ایران پیوست و در زیرمجموعه ژرژ آقابکف، سرجاسوس معروف شوروی ها در ایران، مشغول به کار شد. همین امر دوباره کار او را به محکمه و زندان کشانید. در سال ۱۳۰۹ به خاطر جاسوسی حکم حبس ابد دریافت و یازده سال را تا زمان حمله متفقین به ایران در سال ۱۳۲۰ در زندان سپری کرد. در زندان از معاشرین نزدیک جعفر پیشه وری بود؛ فردی که بعدا رهبر فرقه دموکرات آذربایجان شد و تحت هدایت جوزف استالین و جعفر باقروف، کوشید آن خطه از خاک ایران را به اتحاد شوروی منضم سازد.
امامی پس از آزادی از زندان از پیوستن به حزب توده ایران خودداری کرد. او معتقد بود این حزب، تشکیلاتی خرده بورژوایی است، حال آنکه ایران به یک حزب کمونیست کارگری نیاز دارد. از همین جهت بود که تنها پس از مدت اندکی همکاری با یک هسته کمونیستی پنهان و همپیوند با حزب توده که تحت هدایت آرتاشس آوانسیان بود، تصمیم گرفت راه جدایی در پیش گیرد و “سازمان کروژک های مارکسیست-لنینیست” را بنا نهاد. او قصد داشت در این سازمان ضمن همکاری با تعدادی دیگر از روشنفکران مارکسیست، به تعلیم آموزه های مارکسیست-لنینیستی به کارگران بپردازد تا پس از آنکه شمار افراد تعلیم دیده به حد کافی رسید، حزب کمونیست خود را تأسیس کند اما نقشه او عملی نشد؛ چراکه امامی و تشکیلات او، همانند خلیل ملکی و انشعابیون حزب توده، به شدت زیر هجوم تبلیغاتی و ایدئولوژیک حزب توده و شوروی قرار گرفتند. این حملات، سازمان کروژک های مارکسیست-لنینیست را رو به سوی اضمحلال کشاند. در آن دوران اقتدار و نفوذ شوروی میان نیروهای چپ ایران تا به آن جایی پررنگ بود که وقتی آن دولت، یک طیف چپ گرای ایرانی را از طریق رادیو مسکو یا جراید خود نقد و نفی می کرد، طیف مذکور کاملا به حاشیه رانده می شد. امری که دامن امامی و کروژک های او را گرفت.
امامی مدتی پس از این شکست کوشید که مجددا کمر راست کند. او این بار “سازمان شوراها” را بنیان گذاشت و تصمیم گرفت برای سازمان خود روزنامه ای نیز منتشر کند. از آنجا که انتشار روزنامه خرج داشت، برای نیل به این مقصود باید منابعی مالی دست و پا می کرد. ابتدا کوشید از مادرش پولی دریافت کند اما طبیعی بود که مادری که امامی همسر دومش را کشته بود و به علاوه قبلا نیز چهل هزار تومان از پول او را در راه تأسیس سینمایی به منظور پخش فیلم های تبلیغاتی شوروی به باد داده بود، از دادن پول به او خودداری کند. در نتیجه پس از آنکه از کمک مادرش ناامید شد، او و یارانش تصمیم گرفتند به زندگی دسته جمعی و کمونی در یک خانه واحد رو آورند تا از این طریق در پی یک زندگی جمعی و صرفه جویانه، پول لازم تأمین شود اما این طرح به رغم همه دردسرهایش در عمل حاصلی نداشت و مبلغ چندانی از این راه جمع نشد. پس از این بود که امامی برای تهیه وجوه لازم تصمیم جالبی گرفت؛ او که در رمالی سررشته داشت، بر آن شد که از طریق اشتغال به رمالی، جادوگری، جن گیری، فال گیری، طلسم نویسی و… پول لازم را تهیه کند.
روزنامه امامی با نام “به پیش” سرانجام منتشر شد اما سه شماره بیشتر دوام نیاورد. از سویی اعضای سازمان او حین فروش روزنامه مورد ضرب و شتم شدید طرفداران حزب توده قرار می گرفتند و از سوی دیگر انتشار شماره سوم این روزنامه که به مناسبت سالگرد انقلاب اکتبر روسیه در آن به ستایش از شوروی، بلشویسم، ولادیمیر لنین، جوزف استالین و… پرداخته شده بود، کار دست سازمان شوراها داد و جدا از توقیف روزنامه، نهایتا مسئله به زندانی شدن امامی و شمار زیادی از اطرافیانش کشید. سازمان شوراها در غیاب امامی و اغلب اعضای ارشدش مدت زیادی دوام نیاورد و فروپاشید.
امامی در دوران نخست وزیری محمد مصدق از زندان آزاد شد. او دوباره مدتی را به رمالی و جن گیری پرداخت اما پس از گذشت چند سال از آزادی اش و افتادن آب ها از آسیاب، در اواسط دهه ۱۳۳۰ سازمانی تحت عنوان “یادر کمونیستی ایران” (یکا) را تأسیس کرد. دستور کار او در این سازمان همان دستور کار پیشین بود؛ یعنی ارائه تعلیمات مارکسیستی به کارگران و فراهم آوردن مقدمات تشکیل یک حزب کمونیستی در ایران. امامی این بار نیز شکست خورد. او که وجوه گردآوری شده از حق عضویت اعضای سازمانش که اغلب کارگر بودند را به معشوقه ارمنی خود بخشیده بود، وقتی در سال ۱۳۴۶ با اصرار اعضای یکا برای تحویل این پول مواجه شد، در حالی که نادم و مستأصل بود تصمیم گرفت خود را محاکمه انقلابی کند. امامی در جریان یک دادگاه انقلابی تک نفره که برای خود برگزار کرد، خودش را به اعدام انقلابی محکوم کرد و با بریدن رگ دستش به زندگی اش خاتمه داد.
در همین باره
Sorry, we couldn't find any posts. Please try a different search.