پیوند‌های مرتبط

photo_2018-12-13_12-07-26

شرکت ها و تشکل های منتخب

معرفی اقدامات و خدمات سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی ایران

آشنایی با سندیکای تولیدکنندگان لوله و پروفیل فولادی

علیرضا نبی نیکوکار کارآفرین

كار بزرگ عليرضا نبي

کارآفرینی براي رها شدگان و رانده شدگان از جامعه

علیرضا نبی کارآفرینی که کارگرانش را از میان مجرم‌های قتل عمد، معتادهای سابق و مجرمان انتخاب می‌کنند. 4 هزار مجرم سابق در کارخانه او کار کرده اند و به زندگی بازگشته اند

من بیزینس را اینجوری یاد گرفتم. آن روزها وقتی سرمایه‌مان را از دست می‌دادیم، باید می‌رفتم واکس می‌زدم تا یک ماه، تا سودش بشود ١٠تومان، بلکه دوباره بتوانیم ١٠ تا روزنامه بخریم.

واکسی بودم، روزنامه می‌فروختم، ولی زیبا‌ترین کاری که به آن افتخار می‌کنم فروختن بلیت فیلم «شعله» توی بازار سیاه بود! من شب می‌رفتم با پتو جلوی سینما آریا می‌خوابیدم تا صبح بلیت فیلم «شعله» را  پنج تومان می‌خریدم و ١٠‌تومان می‌فروختم.

‌سال ۵۶ بود. همیشه در آرزوی این بودم که بتوانم بروم و فیلم «شعله» را ببینم. صد تا بلیت «شعله» خرید و فروش کردم، ولی موفق به دیدن این فیلم در سینما نشدم تا بعدها که این فیلم‌های سوپرهشت آمد و من توانستم یک دستگاه پروژکتور کرایه کنم و این فیلم را ببینم.

هیچ‌وقت وضع مالی‌ام خوب نبود. همیشه هشتم گروی نهم بود. فقط نکته‌ای که این وسط وجود دارد این بود که من خیلی سخت کار می‌کردم؛ خیلی سخت! به صورت میانگین ١۵ساعت کار سخت و اجرایی می‌کردم.

برای همین الان سخت‌ترین روزهای عمرم، روزهای تعطیل است، چون اصلا از این‌که بخوابم، بلند شوم و تلویزیون نگاه کنم، خوشم نمی‌آید. این بود که خلاصه آمدم سر این‌که حالا چه کار کنم. ١٧سالگی نخستین کارگاه تولیدی خودم را زدم؛ چاپ پارچه.

با ١۵ نفر کارمان را شروع کردیم. من می‌دانستم که نیروهای آسیب‌دیده بسیار بهره‌وری‌شان از نیروهای تحصیلکرده بیشتر است. می‌دانستم چون خودم از این قشر بلند شدم، آسیب‌های اینها را می‌شناسم. وقتی از در وارد می‌شوند، من می‌فهمم چه مسأله‌ای دارند. من با معتاد زندگی کرده‌ام؛ زندگی! برادرهای خودم همین مشکل را داشتند؛ ترک‌شان دادم. من با پدری که آسیب جنسی داشت، زندگی کردم. من با پدری که صبح، ظهر و شب مادرم را سه وعده کتک می‌زد، زندگی کردم.

سه گروه را ما با کار درمانی مورد حمایت قرار داده‌ایم، گروه اول زندانیان جرائمی هستند که دوران محکومیت خود را گذرانده‌اند، گروه دوم زنان سرپرست خانواده هستند که به علت‌های مختلف شوهر خودشان را از دست داده‌اند این افراد سرپرستی خانواده را برعهده دارند، گروه سوم ما معتادین بهبودیافته‌ای‌اند که یک سال از پاکی‌شان حتما باید گذشته باشد.

سال ‌٨٣ با ١۵‌ نفر وارد این کار شدم، الان ۴٠٠‌ نفر به طور مستقیم در سه شرکت مشغول به کار هستند که دو شرکت در مشهد فعال است و یک شرکت در منطقه مینو‌دشت استان گلستان باغات را مدیریت می‌کند. در ١۴٢‌ خانه، بانوانی که سرپرست خانوار هستند دور‌کاری می‌کنند، پس به طور میانگین هزار نفر زیر مجموعه داریم.

يك بار تلويزيون آمد  به کارخانه ما آمد و از فعالیت بچه‌ها گزارشی تهیه کرد که بازتاب گسترده‌ای در کشور داشت. بعد از اینکه به اداره دارایی برای مالیاتم مراجعه کردم، دیدم که مالیات کارخانه سه و نیم برابر شد. وقتی علت را پرس‌و‌جو کردم، به من گفتند وقتی تو به برنامه ٢٠:٣٠ می‌روی و چهره می‌شوی، پس باید هزینه‌اش را پرداخت کنی!

این حداقلی است که ما برای تو گذاشتیم یعنی آنجا کسی نگفت که این فیلم نشان‌دهنده همت یک عده افرادی است که به آسیب‌های اجتماعی دچارند؛ کسی فکر نکرد. این روزها کمک دولت و نهادها صفر است و تنها کسانی که به ما کمک می‌کنند خیرین و مردم هستند.

در همین باره

پیشنهادها

خوانده شده ها