پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
گودال های داغ و نمناک؛ داستان زندگي و زمانه كارگران كوره هاي آجر پزي ( بخش سوم)
روزی 12 تا 16 ساعت کار می کردند. گرمای هوا در داخل این گودال ها گاه به 50 درجه می رسید، گرمای دیگری هم قمیر کوره های در حال سوخت تولید می کرد. عرق از پیشانی شروع می شد و از پاشنه پا خارج می شد. خلاصه قتلگاهی بود که فقط خوان بیرون نمی زد.
کوره های آجرپزی قدیمی به دلیل آلودگی هایی که داشت، معمولا در بیرون از شهرها ساخته می شد. الان با رشد قلمرو شهرها بویژه شهر تهران، این فاصله ها برداشته شده و اغلب در درون شهرها قرار گرفته اند و اصطلاحا صحنه حوادث و رویدادهایی که می خواهم توضیح دهم از بین رفته و یا به قول ماموران آگاهی صحنه جرم به هم خورده است اما نوز هم آثاری از آن رنج های جانکاه قابل مشاهده است.
هر كوره آجر پزی 2 كيلومتر در 2 كيلومتر وسعت داشت و به دليل اينكه خاك سرمه ها (تپه ها) بايد از همان زمين تهيه مي شد، هر سال ميدان استقرار دستگاههاي خشت زني را مي كندند تا خاك مورد نياز براي خشت ها تامين شود. به همين دليل هر كوره در يك گودال بزرگ قرار داشت كه در زل تابستان حتي امكان وزش مختصر بادي هم وجود نداشت.
اين گودال به مانند حفره ای بود که بر اثر برخورد یک شهاب سنگ عظیم پدید آمده باشد. اگر از دور نگاه می کردی هیچ چیز نمی دیدی؛ اما وقتی به دهانه گودال نزدیک می شدی و به پایین نگاه می کردی با جمعیت 100 نفره مواجه می شدی که با بیل و کلنگ و دست به جان تپه ها و سرمه های بلند خاک افتاده اند تا آنرا تبدیل به خشت خام کنند.
کارگران کوره پزخانه ها، دنیای متروک و دورافتاده ای داشتند که توجهی را جلب نمی کرد. حتی کامیون ها و اتوبوس هایی که از کنار کوره های خاتون آباد عبور می کردند هم نمی دانستند اینجا چه خبر است! کارگران های و هویی نداشتند. هیچ لذت و هیجانی در کار نبود. با اینکه بخشی از خط تولید آجر بودند اما با محصول تولیدی خودشان بیگانه بودند و در روستاهای خودشان در خانه های خشتی و گلی زندگی می کردند. آنچه بلند بود قد میل های دودکش و صدای غرش کوره ها بود که می سوخت و می سوزاند.
روزی 12 تا 14 ساعت کار می کردند. هر دستگاه سه نفره روزی 10 هزار خشت می زد. هر خشت 1/5 تا 2 کیلو وزن داشت. گرمای هوا در داخل این گودال ها گاه به 50 درجه می رسید، گرمای دیگری هم «قمیر» کوره های در حال سوخت تولید می کرد. عرق از پیشانی شروع می شد و از پاشنه پا خارج می شد. خلاصه قتلگاهی بود که فقط خوان بیرون نمی زد.
عمده کارگران را خراسانی ها، ترک ها، کردها و افغانستانی ها تشکیل می دادند. خیلی با هم ارتباطی نداشتند فقط درد و رنج مشترکی داشتند. همه غم معیشت داشتند و به دنبال مختصر درآمدی بودند تا به قول خودشان به زخمی بزنند. افسوس که همیشه زخم ها از درآمدها بیشتر بود.
هر كوره آجرپزي را چند بخش مجزا تشكيل مي داد كه در نهايت همه فعاليت ها پراكنده به يك خروجي واحد منتهي و آجر توليد مي شد : دستگاه هاي خشت زني، چرخ كش ها، انبار زن ها، قمیر، سوخت كش، کوره سوز، آجر کش، سرعمله و ارباب. از ترکیب گلسازو قالبدار و قالبکش و خشت جمع کن یک دستگاه دستگاه خشت زنی ساخته می شد.
1- دستگاه هاي خشت زني:
هر كوره شامل حدود 10 تا 15 دستگاه خشت زني مي شد كه دورتا دور «قمير» يا كوره پخت آجر قرار داشت. در درون دستگاه، كسي كه گِل درست مي كرد را « گِلساز» و كسي كه گل را داخل قالب مي ريخت را « قالبدار» و كسي كه قالب پرشده را حمل و در گوشه زمين خالي مي كرد را « قالب كش» و كسي كه خشت هاي خشك شده را روي هم مي چيد و اصطلاحا كليكه درست مي كرد را «خشت جمع كن» مي ناميدند. اين مشاغل عمدتا در اختيار خراساني ها و كردها بود. خشت جمع كن ها، زنان بودند.
2- چرخ كش ها:
اين افرد حدود 10 تا 15 نفر بودند كه با چرخ دستي هاي خاصي هر بار 100 تا 200 خشت را از ميادين به داخل كوره ها مي بردند و مي چيدند تا در آتش پخته شوند. چرخ كش ها عموما ترك بودند و در اين اواخر افغانستاني ها اين كار را بر عهده داشتند اما هيچ وقت مهارت ترك ها را نيافتند.
3- انبار زن ها
مردانی بودند از افراد حاشيه نشين محلي كه خشت هاي چيده شده و اضافي داخل هر بخش يا خانه را كه فرصت پختن آن در تابستان وجود نداشت را در وسط ميدان انبار مي كردند و روي هر انبار كه شامل حدود يك ميليون خشت مي شد را با خاك و گل مي پوشاند تا در فصل پاييز و زمستان به درون كوره ها برده شود.
4-قمیر
قمير يك بناي مدور بود كه 12 خروجي و وردودي داشت و در داخل آن هر دور حدود 800 هزار يا يك ميليون خشت خام چيده مي شد و آماده پخت مي شد. در بالاي هر قمير يك دودكش آجري بسيار بلند قرار داشت و چند اتاق كه محل استقرار كوره سوز و چرخ كش ها بود. درون قميرها بسيار تاريك و حشتناك بود و در تابستان ها كه كارگران فصلي حضور نداشتند، اين فضاهاي متروك محل وقوع جرم و جنايت بود.
5- سوخت كش:
فردي بود كه سوخت مورد نياز كوره را با فرغون تا روي قمير و بالاي كوره حمل مي كرد. سوخت كوره ها در قديم خاك اره و روغن سوخته بود. بعدها تبديل به نفت و گازوئيل و سپس گاز شد. سوخت كشي به تخصص خاصي نياز نداشت و معمولا هم از افراد محلي اين كار را انجام مي دادند. منتهي كاري شبانه روزي بود.
6-كوره سوز:
كوره سوز يك شغل بسياري فني و تخصصي و در حد كاپيتان يك كشتي بود كه سوخت قابل اشتعال را بايد با دقت وارد كوره مي كرد تا همه خشت ها بطور يكسان پخته شود و خام نماند و يا براثر آتش زياد به هم نچسبد و تبديل به جوش نشود. وظيفه كوره سوزي را معمولا مردان آذري جاافتاده انجام مي دادند.
7- آجر در آوران:
حدود 6 تا 7 نفر بودند كه آجرهاي پخته شده داخل قمير يا كوره ها را دست به دست مي كردند و يا روي نقاله قرار مي دادند كه داخل كاميون كمپرسي بريزد و به شهرها و محل ساخت و سازها حمل شود. سختي كار اين ها در اين بود كه در درون قميرها حتي وقتي كوره ها خاموش بود دماي گرما بين 60 تا 70 درجه بود و دست هايشان دچار تاول مي شد.. اين افراد هم عموما ترك ها و افغانستاني ها بودند.
8- سر عمله:
سرعمله يك نفر بود كه نماينده اجرايي يا مباشر اربابان يا مالكين كوره ها به حساب مي آمدند. سر عمله ها عموما آدم هاي نچسپ و بداخلاقي بودند كه كار شمارش خشت هاي كارگران و توزيع وسايل كار مثل بيل و کلنگ و قالب و تخته ميدان و شيلنگ و پلاستيك و ماسه و خرده سيمان را انجام مي دادند. اين افراد از بستگان و يا افراد مورد اعتماد مالكان به حساب مي آمدند.
9- ارباب ها:
ارباب ها، افراد شيك و كت شلواري و نسبتا ثروتمندي بودند كه كوره ها متعلق به آنها بود و از محل فروش آجر مزد كارگران را پرداخت مي كردند و با پیمانکاران قرارداد همكاري مي بستند. ارباب ها عمدتا در شهرها و در دفتر آجرفشاري نشسته بودند و هفته اي يك بار به كوره ها سركشي مي كردند و يوميه( پول هفتگي) كارگران را پرداخت مي كردند. اينها نسبت به سرعمله ها آدم هاي مودب تر و مهربان تري بودند.
علاوه بر اين، در هر كوره افراد ديگري هم بودند كه برخي فعاليت هاي جنبي مثل لوله كشي و رانندگي و يا تامين يخ هفتگي و يا روزانه كارگران را انجام مي دادند. كارگران كمي دورتر از محل كار در يك رديف اتاق هايي كه كنار هم ساخته شده بود زندگي مي كردند. ماجراها و سختي كار هريك از اينها را در بخش هاي بعدي شرح خواهم داد.