پیوند‌های مرتبط

photo_2018-12-13_12-07-26

شرکت ها و تشکل های منتخب

معرفی اقدامات و خدمات سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی ایران

آشنایی با سندیکای تولیدکنندگان لوله و پروفیل فولادی

جمشید قرچه داغی
نویسنده

قاسم خرمی

مدیرمسئول

جمشید قراجه‌داغی و میراث ماندگار او در مدیریت صنعتی

عکس روی جلد شماره جدید نشریه «کارخانه‌دار» به مهندس جمشید قراجه‌داغی اختصاص یافته که مثل ده‌ها نخبه و نابغه ایرانی، در انظار و افکار عمومی ناشناخته باقی مانده است و شایسته بود و هست که درباره او پیش از این‌ها و بیش از این‌ها، گفته و نوشته شود. امید که در آینده نزدیک شاهد تألیف و انتشار کتابی مستقل درباره افکار و کردار نیک او باشیم

ماجرای خانه‌نشینی و سپس مهاجرتِ بی‌بازگشتِ قراجه‌داغی از کشور، در یک نیم‌روز سرد زمستانی رقم خورد؛ صادق قطب‌زاده که می‌گفت «من هیچ کاری جز انقلاب‌کردن بلد نیستم»، در فردای پیروزی انقلاب، روی دست انقلابیون ماند تا این‌که بالاخره او را جانشین رضا قطبی در تلویزیون ملی ایران و یا صداوسیمای فعلی کردند. ساختار سازمانی تلویزیون ملّی پیشتر توسط سازمان مدیریت صنعتی طراحی شده بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بیم آن می‌رفت که تلویزیون به دست نیروهای چپ بیفتد و کاری هم از قطب‌زاده ساخته نبود. از آنجاکه دود از کنده برمی‌خاست، دولت انقلابی سراغ قراجه‌داغی رفت تا یاری دهد بلکه سازمان تلویزیون جدید به‌شیوه‌ای حرفه‌ای بازطراحی گردد و سایة داس‌وچکش از سر صدا و سیمای کشور کم شود.

قراجه‌داغی پیشنهاد نخست‌وزیر جدید به همکاری با دولت را رد کرد ــ به این استدلال که نه به صلاح شماست و نه من. اما بازرگان از او خواست تا سروسامانی به ساختار تشکیلاتی و عملیاتی رادیو و تلوزیون بدهد. وی درخواست دولت را پذیرفت و این‌بار، نه به‌عنوان مدیر عامل سازمان مدیریت صنعتی که اخیرا ردای آن را به‌ناگزیر از تن به‌درکرده بود، بلکه به‌عنوان متخصص در دفتر صادق قطب‌زاده که آشنایی دوری هم با او داشت، حضور به‌هم‌رساند. جلسة این دو، البته، به نیمه نرسیده پایان یافت ــ با بگومگو و اوقات تلخی و عواقب شوم. ماجرا هم خوفناک است، هم از منظری بامزه. به روایت قراجه‌داغی، وی مشغول تعلیم رئیس جدید تلویزیون ملّی دربارة امور کارشناسی این سازمان بود که بانگ اذان ظهر پخش شد؛ قطب‌زاده با همان جملات و حرکاتی که خاص خودش بود، سخن قراجه‌داغی را قطع و جلسه را تعطیل کرده و به او می‌گوید «وقت اقامه نماز است و باید تو را تنها بگذارم»! قراجه‌داغی بی‌درنگ پاسخ می‌دهد: «مرد حسابی! من و تو که خوب همدیگر را می‌شناسیم، تو از کی نمازخوان شده‌ای؟» همین طعنه کافی بود که قطب‌زاده چون اسپند روی آتش برافروخته شود. کار به جرّ و بحث کشید و قراجه‌داغی از ساختمان خارج شد. قطب‌زاده به یک جمله چنان کینه‌ای به دل گرفته بود که به ساعتی نکشیده، تیغ انتقام از نیام بیرون کشید. قراجه‌داغی در مسیر بازگشت بود که از طریق رادیوی خودرویش شنید «جمشید قراجه‌داغی به اتهام محاربه دستگیر شده است». رادیوی قطب‌زاده، حکم قتل تکنوکرات ناکام را صادر کرد و به این ترتیب، کارنامه فعالیت‌های حرفه‌ای قراجه‌داغی در ایران برای همیشه به پایان رسید!

سازمان مدیریت صنعتی را مهندس رضا نیازمند در سال ۱۳۴۱ پایه گذاشت و قراجه‌داغی بعد از او، دومین رئیس این سازمان شد که از سال ۱۳۴۷ تا هنگامه وقوع انقلاب اسلامی، به مدت ۱۰ سال، این مسئولیت را عهده‌دار بود و آنچه ما امروزه درباره ماهیت و مأموریت و شیوه کار این سازمان شصت‌وسه‌ساله می‌دانیم، در حقیقت میراثی است که از قراجه‌داغی بر جای مانده است.

قراجه‌داغی هم، همان‌طور که از نام خانوادگی اش پیداست، از خانواده‌های قدیمی آذربایجانی است؛ از وارثان و حاملان دفتر و دیوان ایرانی. او، خود، همچون پدرش، از شمار وطن‌پرستان تبریزی و حافظان و پاسداران زبان پارسی بود. همین عشق به فرهنگ و تاریخ ایران، جمشید را در آغاز جوانی، وقتی مشغول تحصیل در سال سوم رشته مهندسی سیستم‌های دانشگاه برکلی در کالیفرنیا بود، به مقام دستیاری آموزشی والتر هنینگ، ایران‌شناس نامدار، برکشاند و عاقبت نیز، همین عشق به ایران، او را از خانه و کاشانه‌اش آواره کرد.

زندگی جمشید قراجه‌داغی سرشار از اتفاقات پیش‌بینی‌نشده‌ای است که مسیر زندگی و آینده او را پیش برده است. بابت شکواییه‌ای بر سر واردات خودرو با علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد دهه ۴۰، آشنا شد و در پی اخذ مجوزی برای راه‌اندازی یک شرکت خصوصی بود که از طریق یکی از اقوام، به رضا نیازمند، مدیرعامل سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، معرفی شد. صحبت‌های قراجه‌داغی درباره نظریه سیستم‌ها چنان شوقی در دل نیازمند انداخت که قرارهای بعدی را لغو کرد تا از پی سه ساعت گفتگوی ممتد، او را جانشین خودش در سازمان مدیریت صنعتی کند و با خیال راحت به کار معاونت عالیخانی مشغول شود. دیدگاه‌های قراجه‌داغی همچنین به مذاق مهندس مهدی بازرگان خوش آمد که می‌کوشید تا از طریق فیزیک و ترمودینامیک، به خداشناسی برسد.

دور تازه زندگی و شکوفایی سازمان مدیریت صنعتی، از زمانی آغاز شد که بنا به پیشنهاد قراجه‌داغی، بودجه دولتی این سازمان قطع و تبدیل به یک مرکز غیردولتی برای طراحی سیستم‌های مدیریتی شد. پیش‌بردن چنین تفکری در سازمان مدیریت صنعتی آن سال‌ها، از درون و برون دچار موانع و چالش‌های جدی بود. مدت‌ها وقت صرف کرد تا ضمن گفتگوی مستقیم با تک‌تک کارکنان سازمان، حداقل نیمی از آن‌ها را قانع کند که دل‌کندن از فرهنگ کارمندی و حقوق‌بگیری و دل‌دادن به شیوه تأمین هزینه‌های سازمان از طریق مشاوره و آموزش به کسب‌وکارها، در درازمدت به نفع همه است و می‌تواند به تولد یک سازمان جدید و مفید برای جامعه و کارکنانش منجر شود و چنین هم شد.

تغییر ساختار و شیوه کار سازمان مدیریت صنعتی توسط قراجه‌داغی و شریک‌کردن کارکنان در ثمره تلاش‌ها، باعث افزایش مضاعف انگیزه‌های کاری شد و به این ترتیب، صنعت مشاوره و آموزش در ایران، شکل و شمایلی رسمی و جدی گرفت. در کوتاه‌زمانی، وزارتخانه‌ها و سازمان‌های بزرگ، بازطراحی ساختار مدیریتی خود را به سازمان مدیریت صنعتی سپردند، صاحبان کارخانه‌های زیان‌ده و یا توسعه‌خواه، برای اخذ مشاوره کسب‌وکار، مقابل سازمان مدیریت صف بستند؛ سازمانی که اکنون، علاوه بر طراحی سیستم‌ها، مشاوره و آموزش سازمان‌ها، نخستین دوره‌های MBA و DBA را با کیفیتی در سطح بین‌المللی و دعوت از استادان دانشگاه‌های پنسیلوانیا، ام‌آی‌تی و هاروارد، برای آموزش مدیران صنعتی و بازرگانی در کشور راه‌اندازی کرد. سازمان مدیریت صنعتی تحت رهبری قراجه‌داغی به مرتبه‌ای رسید که مورد رشک دانشگاه‌های معتبر داخلی قرار گرفت و حتی فراتر از مرزهای ایران، آنطور که یکی از مدیران پیشکسوت سازمان نقل می‌کند، اساتید مشهور خارجی در رشتة مدیریت، تدریس در این سازمان را افتخاری می‌دانستند.

قراجه‌داغی با خروج از کشور، گرچه از میهن محبوب خود جدا شد، اما بخت این را یافت تا فعالیت‌های پژوهشی‌اش را در سطحی گسترده‌تر و با دانشگاه‌های معتبر ادامه دهد. بعد از او، اگرچه مدیران لایقی بر صندلی او و رضا نیازمند تکیه زدند، اما هیچ‌کدام صاحب رهیافت و نظریه‌ای برای اداره سازمان مدیریت صنعتی نبودند و یا اگر ایده‌ها و برنامه‌هایی داشتند، عمر کوتاه مدیریتی آن‌ها مجال چنین خیالی نمی‌داد. این‌که فردی در قامت او بتواند ده سال تمام در یک سازمان بی‌پول و پررنج بماند و هوس ردای فاخرتر نکند ــ سهل است که پیشنهاد مقام و منصب را هم رد کند ــ از کسی جز حد و اندازة جمشید قراجه‌داغی ساخته نبود.
 
بیرون کشیدن جمشید قراجه‌داغی از میان نشریات و رسانه‌های سازمان مدیریت صنعتی و پیگیری احوال او در نشریه خصوصی «کارخانه‌دار»، به این دلیل صورت گرفت تا طیف وسیع‌تری از علاقه‌مندان توسعه و پیشرفت، با شخصیت و کارنامه او آشنا شوند و یا اگر در مسیر لمس چنین گلی، خاری هست، به دست و پای نحیف آن سازمان نخلد؛ خاصه این‌که قراجه‌داغی بیش از آن‌که یک مدیر دولتی یا تکنوکرات غیردولتی باشد، یک محقق وطن‌خواه در عرصه تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران است؛ تکنوکراتی فرهنگ‌مدار و صاحب تفکري که می‌توان با برخی از حرف‌ها و دیدگاه‌های او مخالف بود، اما نمی‌توان او، اندیشه و کارنامه‌اش را نادیده گرفت.
داستان زندگی قراجه‌داغی و پرونده‌ای ویژه درباره نجات آذربایجان که بی‌ارتباط با زندگی او نیست، و نیز مطالب متنوع دیگر درباره توسعه صنعتی و کارآفرینان ایرانی را در این شماره نشریه «کارخانه‌دار» و در لینک زیر بخوانید.
 
https://www.karkhanedar.com/product/%d8%b4%d9%85%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d9%be%d9%86%d8%ac%d9%85-%d9%88-%d8%b4%d8%b4%d9%85-%d9%86%d8%b4%d8%b1%db%8c%d9%87-%da%a9%d8%a7%d8%b1%d8%ae%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%af%d8%a7%d8%b1/

در همین باره

مشتاقانه منتظر دریافت نظرات شما دوستان عزیز هستیم





For security, use of Google's reCAPTCHA service is required which is subject to the Google Privacy Policy and Terms of Use.

پیشنهادها

خوانده شده ها

آخرین خبرها

مطالب مرتبط

تبلیغات

۴۹۴۵۹۷۹۰_۱۹۶۸۱۷۴۰۱۳۴۸۹۲۳۰_۲۴۳۹۸۳۴۳۰۶۵۳۷۸۴۸۸۳۲_n
Maryam-Mirzakhani