پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
متن كامل گفتگوي مجله كارخانه دار با پدر صنعت غذاي ايران:
شاهرخ ظهیری: بعد از سالها کارمندی به فکر کارآفرینی افتادم
جا انداختن فرهنگ مصرف سس در میان مردم ایران از راهاندازی کارخانه سختتر بود.وقتی هم که سس شناخته شد در کشور انقلاب شد. در جریان تندرویهای اوایل دهه شصت، به ما میگفتند: «سس طاغوتی است و محصول آمریکا است. بهتر است کنسرو لوبیا تولید کنید!» گفتم اینگونه نیست. زیرا همه مواد تشکیل دهنده آن داخلی است. اما این افراد که نمی دانم از چه گروه هایی بودند حرفهایم را متوجه نمی شدند. من هم به آنها گفتم اگر از طرف امام خمینی نامه ای علیه مبنی بر تعطیلی این کارخانه بیاورید من هم از دستورات ایشان پیروی می کنم و کارخانه را تعطیل می کنم. اما هیچ وقت نامه ای مبنی بر تعطیلی کارخانه دریافت نکردم.
کارآفرینی اهل ملایر
در یکی از روزهای اردیبهشت ماه سال ۱۳۰۹ شمسی در شهر ملایر در استان همدان یک کارآفرین متولد شد. وی اکنون در سن ۸۸ سالگی همچنان به کار فکر می کند. شاهرخ ظهیری، بنیانگذار صنایع غذایی مهرام، لیسانس حقوق و اقتصاد از دانشگاه تهران است. معلمی که بعد به عنوان تحصیلدار در بازار یزد شروع به کار کرد. کمی بعد به عنوان مدیر فروش در فروش تراکتور و ماشین شروع بکار کرد، به قدری کار وی خوب بود که آن کار را به برند تبدیل کرد. بعد از آن به گروه هلدینگ ماه و مهکش پیوست که مربوط به اقای صراف زاده وکیل معروف یزد بود که آقای دکتر مهدی بوشهری(همسر اشرف پهلوی) و امیراسداله اعلم دو شریک وی بودند.
شاهرخ ظهیری به عنوان معاون بوشهری همه جا با ایشان بود زیرا بوشهری نمی توانست به زبان فارسی بنویسند. برای اینکه سیکل کاری شرکت به طور عادی پیش برود، بوشهری کارت ورود به کاخ را به شاهرخ ظهیری داد. این هلدینگ در صنایع غذایی حضور نداشت و تصمیم بر این شد تا شرکتی در صنایع غذایی داشته باشند. اسم شرکتهای این هلدینگ مهکش، ماه موتور، مهساز، مهیار بود که قرار شد اسم شرکت غذایی مهرام باشد.
اما یک روز که شاهرخ ظهیری به کاخ اشرف رفت و منظر دکتر بوشهری بود، اشرف از پله ها پایین امد و او را دید و گفت تو که هستی؟ گفت معاون آقای دکتر هستم. گفت غلط کردی که آمدی! او را از کاخ بیرون کردند. اما او با خود فکر کرد، چرا باید برای افراد دیگری کار کند و باید صنعت خود را داشته باشد. استعفای خود را نوشت و به صراف زاده داد.
وی با یک پولدار یزدی به نام یعقوب بمان علی یعقوبی که تاجر پنبه بود و همیشه دوست داشت تا با وی کار کند، کارخانه مهرام را تاسیس کردند. این کارخانه رشد کرد و به ۵ کارخانه تبدیل شد اما تا برای رسیدن تا مرحله، راه درازی پیموده شد. ظهیری در سالهای آخر عمر از مالکیت و مدیریت شرکت مهرام سهمی نداشت اما همچنان به وجود این صنعت افتخار می کرد. گفتگوی ما از جایگاه صنعت عذا در اقتصاد کشور شروع شد و به تجربه های کار آفرینی رسید. مباحث مرتبط با تاسیس شرکت و برند مهرام بصورت جداگانه تنظیم و در شماره دوم مجله کارخانه دار چاپ شده است. در اینجا بخش های دیگری از گفتگو با او را پی می گیریم:۱۶
جناب ظهیر ! در ادبیات فارسی ضرب المثلی داریم که می گوید «شکم گرسنه دین و ایمان ندارد» این ضرب المثل آیا می تواند با اهمیت صنعت غذا در ارتباط باشد؟
بله همینطور است. صنعت غذا یک صنعت استراتژیک در هر کشوری به حساب می آید. به گونه ای که برای از پای درآوردن یک کشور لازم به توپ و تانک نیست، غذا را از آن کشور بگیرند، کافی است. ۴ سال پیش از طرف سازمان ملل فائو در ایتالیا کنفرانس گرسنگی و غذا با بیش از ۱۲۰ کشور دنیا برگزار شد. در این جلسه نماینده فائو گزارش داد که در حال حاضر یک میلیارد و چهارصد میلیون گرسنه در دنیا وجود دارد. این نشان دهنده این است که دنیا به صنعت غذا توجه دارد. این آمار از بمب اتم خطرناکتر است. با این مقدمه مشخص می شود که در کشور با توجه به پتانسیلی که وجود دارد به اهمیت صنعت غذا توجه ای نشده است.
صنعت غذا در کشور هر میزان که رشد داشته از زحمات زیاد خود صاحبان صنایع غذایی بوده است. باید بپذیریم که در شرایط فعلی کشور در یک بحران به سر می برد وکشورهای خارجی هرکدامشان که زورشان بیشتر باشد علیه ایران برنامه ای را تنظیم می کنند. آیا در چنین شرایطی در داخل کشور هم باید خودتحریمی داشته باشیم؟ بنابراین توجه به این مسائل بسیار حائز اهمیت است که دولت باید توجه ویژه به آنها داشته باشد.
شکل گیری یک صنعت به نام صنعت مهرام چه روندی را طی کرده است؟
من مجبور هستم برای اینکه مهرام را توضیح دهم حتما اشاره ای به مشکلات صنعت غذا و دوندگی های صاحبان صنعت غذا هم داشته باشم زیرا صاحبان صنعت غذا از شکل گیری صنعت خود به دنبال حل مشکلات هم بوده اند. صنایع غذایی مهرام از سال ۱۳۴۹ تاسیس و محصولاتش از سال ۱۳۵۱ به بازار عرضه شد. اما مشکلاتی در قانون صنعت غذا وجود داشت که کارها به کندی پیش می رفت. در این سال متوجه شدم که قانون صنایع غذایی که الان هم حاکم است به سال ۱۳۴۸ بر می گردد. در صورتی که در حال حاضر دنیا در حال پیشرفت است مخصوصا صنایع غذایی که تحولات زیادی هم در تولید و هم در بسته بندی آن ایجاد می شود. از اینرو از سال ۱۳۵۱ رفت و آمد چندین ساله من برای تعغییر قانون صنعت غذا به وزارت خانه مربوطه آغاز شد. بعد از تلاش بسیار وزیر وقت را قانع به تغییر قانون می کردم که وزیر عوض می شد!
یعنی در آن زمان هم توجهی زیادی به صنایع غذایی نمی شد؟
بله مشکلات در گذشته هم بود. تلاشهای من ادامه داشت تا رسید به ۵ سال پیش که من عضو هئیت رئیسه اتاق بازرگانی تهران بودم و در برنامه صبحانه ای که اتاق بازرگانی با مسئولین داشت نوبت به وزیر بهداشت دولت آقای احمدی نژاد رسید. به آقای کامران باقری لنکرانی گفتم، می خواهید در وزارت بهداشت یک یادگار خوب از خود برجا بگذارید. با تعجب به من نگاه کردند و گفتند، بله. به ایشان گفتم از سال ۱۳۴۹ تاکنون در وزارت خانه شما نفس زدم که قانون صنعت غذا دیگر کاربردش تمام شده و باید بازنویسی شود اما تا توجه وزیر را به این موضوع جلب می کردم، وزیر عوض می شد، الان از شما تقاضا دارم که اتاق بازرگانی قانون را بازنگری کند و وزارت بهداشت هم نظر خود را اضافه کند و به مجلس برای تصویب ارائه کند. ایشان قبول کردند.
دو سال طول کشید تا قانون صنعت غذا بازنگری شد. اما تاکنون این قانون در مجلس ارائه نشد و کماکان با همان قانون تاریخ انقضاء گذشته، صنایع غذایی به کار خود ادامه می دهد. اصل قضیه این است که با آزادی و رقابت در تولید، صنایع غذایی رشد پیدا می کند. اما قیمت دستوری، بازار صادراتی را از بین برده و بازار داخل را هم دچار مشکل کرده است.
از زمان رضا شاه انتقادی که از صنایع غذایی بوده، این است که این صنعت، مصرفی است و صنایع سرمایه ای در کشور محسوب نمی شود. بنابراین این صنعت هیچوقت دنبال جذب تکنولوژی مدرن نبوده و همیشه تولیدش مبتنی بر استانداردهای داخلی بوده است؟
نه الان اینگونه نیست. البته در زمان رضا شاه که ۳ کارخانه معروف صنایع غذایی وجود داشت و متعلق به مرحوم استپانیان، عظیمی و مدنی بودند، شاید وضع اینگونه بود. زیرا در آن زمان مردم نسبت به غذاهای کنسروی خیلی بدبین بودند. اما الان با توجه به شرایط زندگی مردم دیدگاه به صنعت غذا تغییر اساسی کرده است و این صنعت هم ترقی زیادی داشته است. اما باید اعتراف کنم که جا انداختن فرهنگ مصرف سس مهرام در میان مردم، آن زمان برای من به مراتب سخت تر از راه اندازی کارخانه بود
زمانی که شرکت مهرام به وجود آمد هم آیا هنوز آن دیدگاه وجود داشت؟
بله. در زمان تاسیس مهرام نیز هنوز مردم غذاهای کنسروی و سس را نمی شناختند. در آن زمان خانواده ها خریدار مواد غذایی صنعتی نبودند زیرا اکثر خانمها خانهدار بودند و بیشتر غذاها سنتی بود. در آن زمان که حتی سوپر مارکتها حاضر نبودند به صورت امانی این محصول را در مغازه هایشان بگذارند من تولید سس را آغاز کردم. البته روش کار بسیار استاندارد بود اما یک پای قضیه می لنگید و آن هم فروش بود. مردم سس نمی خریدند.
برای اینکه عمق ناآشنایی مردم با سس را بگویم، به سال ۵۲ برمی گردم که نمایشگاه بینالمللی فعلی تازه افتتاح شده بود و ما هم غرفهای گرفته بودیم. ظرف بزرگی از مواد اولیه سالاد و ظرف سس را آماده کردیم تا هرکسی که می آید تست کند. یک روز که در غرفه نشسته بودم، خانمی بسیار آراسته با جواهرات روز دنیا و خوش لباس به غرفه ما آمد و با اشاره به شیشه سس مهرام از فروشنده ما پرسید که این محصول کرم دست و پا است؟ ببینید سطح شناخت مردم نسبت به سس چقدر پایین بود!
بعد از اینکه محصول روانه بازار شد و مجدد به کارخانه برمی گشتم متوجه غفلتی که اتفاق افتاد، شدم. البته این غفلت ناشی از عدم تجربه بود، با توصیه باجناقم محصولی تولید کرده بودم که بازار نداشت. ما اول باید بازاریابی می کردیم تا ببینیم این جنس آیا بازار دارد یا ندارد اصلا آن را می خرند یا نمی خرند. کارتن های محصول یکی پس از دیگری به کارخانه برگشت می خورد.
احساس شکست کردید؟
من فکر کردم ما که نمی توانیم عقب گرد داشته باشیم. چاره ای نبود و باید خلاقیت به خرج می دادم تا این محصول جدید را به فروش برسانم. زیرا شریک من سرمایه گذاری کرده بود و تا آن زمان اصلا سودی کسب نکرده بود. بنابراین خرید کاذب راه انداختم و خودم خریدار محصول خود شدم. هر روز که کامیون پخش میرفت تا محصولات مهرام را پخش کند، ۱۰۰نفر را در ردههای سنی مختلف مثلا پیرمرد، بچه و جوان آموزش داده بودم و هرروز میآمدند شرکت و پول میگرفتند که چند ساعت بعد از پخش، سسها را از مغازهها خریداری کنند.
با اینکار، هم مغازهدار را ترغیب میکردیم که سس را به مردم بفروشد، هم از خریدی که کرده، سود برده باشد. اما باید اعتراف کنم که جا انداختن فرهنگ مصرف سس مهرام در میان مردم، آن زمان برای من به مراتب سخت تر از راه اندازی کارخانه بود. مردم آن زمان تاکنون چنین محصول غذایی را نه چشیده و نه حتی دیده بودند.تیم من و من رفته رفته ذائقه سازی کردیم. الان به تجربه دریافتم که هر کس که می خواهد کاری انجام دهد باید علمش را داشته باشد
تجربه خود شما در آن زمان در زمینه صنعت غذا چقدر بود؟
وقتی مهرام را راه اندازی کردم هیچ چیزی از صنایع غذایی نمی دانستم. بنابراین به مرحوم استپانیان(اولین تولیدکننده مواد غذایی) زنگ زدم و گفتم من مدیرعامل صنایع غذایی مهرام هستم. گفت همان شرکتی که سس تولید می کند؟ گفتم بله. گفت در این کشور کسی سس نمی شناسد.
بالاخره یک وقت از ایشان گرفتم و گفتم من می خواهم به عنوان کارگر در کارخانه شما کار کنم و حقوق هم نمی خواهم. گفت شما مدیرعامل هستید. گفتم بیرون مدیرعامل هستم از درب کارخانه شما کارگر هستم. گفت از فردا صبح بیایید. من دو ماه کارگر کارخانه ایشان بودم. به نظر خودم داشتن هدف و اینکه میدانستم میخواهم به کجا برسم، نخستین عامل موفقیت من بود. صداقت، مقاومت در مسیر کار و امید به موفقیت، از دیگر عوامل تأثیرگذار بود.
چه زمانی به سراغ تولید محصولات دیگر رفتید؟
بعد از تولید سس باید به فکر محصولات دیگر می رفتیم زیرا با تولید یک محصول نمی توانستیم سرپا بمانیم. یک خانم آشنایی را می شناختم که ترشیهای بسیار خوشمزه درست می کرد. طرز تهیه ترشیها را از ایشان یاد گرفتم که محصول نهایی بسیار عالی شد و همه شهرهای ایران خواهان ترشیهای مهرام شدند. بعد از آن شیرین کردن زیتون را هم به محصولات کارخانه اضافه کردم که مهرام در مراحل رشد خود به هفت کارخانه تبدیل شد. کارخانه کنسانتره گریپ فروت در جیرفت، کارخانه کنسانتره پرتقال در تنکابن، کارخانه تولید آبلیمو و خیارشور در شیراز، کارخانه تولید سبزیجات و قارچ و لوبیا در جاده بهشتزهرا، کارخانه سرکه سازی و کارخانه رب و سس در شهر صنعتی البرز. همچنین یک شرکت پخش بزرگ برای پخش محصولات خود هم به وجود آوردیم. در مجموع اشتغالزایی خوبی داشتیم.
مهرام با چند نفر شروع به کار کرد؟
در ابتدا ۱۳ نفر بودند.
در آن زمان به صادرات محصول هم فکر می کردید؟
کار مهمی که موفق به انجام شدیم صادرات سس به امریکا بود. آنهم در زمان تحریم ها. البته با پیدا کردند راه و چاه صادرات متوجه شدم که باید از دبی با نام و برند پاکستانی این کار را انجام دهم. ما هم محصولات مهرام را از جمله خیارشور و ترشی را در کارتنهایی با نام پاکستان و با برند مهرام روی شیشهها به امریکا صادر کردیم که فروش زیادی هم داشت. اما امریکاییها هیچگاه نفهمیدند که از ایران، کالایی به کشورشان صادر شده است. همچنین حدودا سال ۷۲ بود که هر ماه دو کانتینر سیرترشی هم به آلمان هم صادر میکردیم.
همانطور که فرمودید با مهدی بوشهری در ارتباط بودید، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مشکلی متوجه شما و مهرام نشد؟
ما هم مثل بقیه کارخانه ها اذیتهای زیادی شدیم. اما سوژه هایی که برای مصادره کردن اموال انتخاب می شد شامل ما نمی شد. زیرا از خاندان شاه کسی در مهرام سهم نداشت. مثلا به ما می گفتند سس طاغوتی است و محصول آمریکا است. به آنها گفتم اینگونه نیست. زیرا همه مواد تشکیل دهنده آن از تولیدات ایران است. اما این افراد که نمی دانم از چه گروه هایی بودند حرفهایم را متوجه نمی شدند. من هم به آنها گفتم اگر از طرف امام خمینی نامه ای علیه مبنی بر تعطیلی این کارخانه بیاورید من هم از دستورات ایشان پیروی می کنم و کارخانه را تعطیل می کنم. اما هیچ وقت نامه ای مبنی بر تعطیلی کارخانه دریافت نکردم.
به وجود آوردن برند مهرام زحمات زیادی داشته است. چطور شد که این کارخانه را واگذار کردید؟
بعد از جنگ به دلیل مشکلات اقتصادی کشور، اعتبارات شرکتهای خصوصی کاهش یافت. پیشنهاد این بود که شرکت سهامی عام شود تا سرمایه در گردش شرکت دچار مشکل نشود. اما به دلایلی کارخانه را از ما گرفتند که نمی خواهم درباره این موضوع صحبت کنم.
برند یک کارآفرین مثل کودک او است. یقینا واگذاری مهرام کار آسانی نبوده است؟
بله. ولی اتفاق افتاد. یعنی ۴۵ درصد از سهام مهرام در بورس در کمتر از پنج ساعت به فروش رسید. بعدا این گروه به هیئت مدیره وارد شدند و برنامه های غیرقابل اجرا ارائه دادند که فکر کردم ممکن است روی موفقیت مهرام تاثیر خوبی نداشته باشد. در نهایت هم به ما پیشنهاد دادند که سهام خودمان را به آنها بفروشیم.
شما قبول کردید؟
خیلی سخت بود ولی مجبور شدیم همه چیز را رها کنیم. من مطمئنم که مهرام میتوانست به یک برند بزرگ و درجه یک در همه دنیا تبدیل شود. در واقع از دهه ۷۰ مهرام توسعه پیدا کرد. صادرات خوبی هم داشتیم. در کل هر چه به نام مهرام تولید می شد در بازار به فروش می رسید. مهرام به یک برند تبدیل شد. مهرام سطح توقع مردم را نسبت به کالاهای صنعتی غذایی افزایش داد، همچنین اعتمادشان را.
در برند سازی چه ویژگی هایی باید مورد توجه قرار بگیرد؟
رضایت مصرف کننده برند را به وجود می آورد. اگر محصولی مورد رضایت مردم نباشد آن محصول از رده تولید خارج می شود. یکی از رمزهای موفقیت مهرام تبلیغ مردمی بود. اما تبلیغات تلویزیونی هم موثر است اما نه تبلیغات فعلی که با ساز و آواز است. باید در تبلیغات آگاهی کامل به مصرف کننده داده شود. یعنی مردم باید از ابتدای تولید تا تولید نهایی را ببینند.
البته شروع هر صنعتی به موفقیت ختم نمی شود به خصوص نسل جدید که عمدتا بی حوصله هم هستند. چه توصیه ای برای افرادی که جدیدا وارد صنعت غذا می شوند، دارید؟
البته این افراد به دو دسته تقسیم می شوند افرادی که در این کارآمدند و ضرر کردند و کار به تعطیلی کشیده شد. یا افرادی که می خواهند این کار را آغاز کنند. با این افراد می توان گفتگوی زیادی داشت. آیا این افراد بازار را می شناسند؟ ایا فرهنگ مصرف را می دانند؟ عوارض ندانستن این اطلاعات این است که محصول بدون مشتری به کارخانه برمی گردد. بنابراین اول باید با تحقیقات میدانی به شناخت کامل بازار رسید، بعد محصول جدیدی را وارد بازار کرد.
توضیح : این گفتگو در پاییز سال ۱۳۹۷ انجام شده است. شاهرخ ظهیری در ۲۴ فروردین ۱۳۹۸در گذشت
https://www.karkhanedar.com/writers/%d9%85%db%8c%d9%86%d8%a7-%d9%87%d8%b1%d9%85%d8%b2%db%8c/
به احترام شاهرخ ظهیری؛ داستان عشق ناکامش که او را ثروتمند کرد
محسن جلالپور:
برای اینکه دوستت داشته باشند کافی است مهربان،خوشپوش و بذله گو باشی اما برای اینکه همه به احترامت بایستند باید کارهای بزرگ کرده باشی.
دیروز پیرمردی مهربان و خوشپوش از میان ما رفت که هم دوستش داشتیم و هم به احترامش میایستادیم. او شاهرخ ظهیری بود که دیروز در ۸۹ سالگی درگذشت و فهرست غمها وغصههای فروردینی امسالمان را تکمیل کرد.
اگر بخواهم او را با یک کلمه توصیف کنم باید بگویم در تمام زندگیاش به معنای واقعی عاشق بود. هم عاشق خانه و خانواده و هم عاشق کسب وکارش و جالب اینکه همه موفقیتهای کسب وکارش را هم مدیون عشقی نافرجام بود.
هرکس برای ثروتمند شدن بهانهای میخواهد و چه بهانهای شیرینتر ازعشق؟ شاهرخ ظهیری ابتدا عاشق میشود و پس از آنکه از خانواده دختر جواب رد میشنود تصمیم میگیرد تغییری در وضعیت زندگیاش ایجاد کند.
یک بار برایم تعریف کرد که چگونه عاشق شد و عشق چگونه او را به کسب وکار پیوند زد.
داستانش از این قرار است:
شاهرخ ظهیری معلمی مجرد در محله قلهک تهران است که یکی از دانش آموزانش توجه او را جلب میکند. این توجه رفته رفته به دلبستگی و گرفتاری ظهیری منجر میشود و پس از مدتی میفهمد عاشق دختر شده است. دختر هم به او ابراز علاقه میکند و هر دو سخت عاشق و دلبسته هم میشوند.
اما این عشق سوزان سرانجام سوزانتری دارد. به خواستگاریاش میرود که پدر دختر درباره شغل و حرفه اش سوال میکند. ظهیری میگوید لیسانس حقوق دارم و شغل اصلیام دبیری آموزش وپرورش است. ضمن اینکه در بازار هم کار میکنم. اما پدر دختر در نهایت سنگدلی میگوید به معلم جماعت دختر نمیدهم و ظهیری را به شکلی بد از خانه بیرون میکند.
با مخالفتهای پدر،این دو هرگز به هم نمیرسند و مدتی بعد آن دختر به اجبار پدر به ازدواج سرهنگی درمی آید اما پس از مدتی دست به خودکشی میزند.ظهیری اما خودش را نمیبازد و در حالیکه به شدت از این واقعه متأثر شده،تصمیمی مهم میگیرد.
به خودش قول میدهد که کسب وکاری دست و پا کند و ثروتمند شود.
پس از فراز و فرودهای بسیاری که میبیند سرانجام در سال ۱۳۴۹ شرکت مهرام را راه اندازی میکند. آن روزها درایران کمپوت و رب گوجه فرنگی و برخی محصولات کنسرو شده تولید میشد اما ظهیری تصمیمی جسورانه میگیرد و نخستین خط تولید سس را در ایران راهاندازی میکند.
آن روزها مردم نمیدانستند سس چیست بنابراین جا انداختن فرهنگ مصرف این محصول میان ایرانیان آن زمان به مراتب سخت تر از راه اندازی خط تولید سس بود. به این ترتیب ظهیری و همکارانش تلاش میکنند با ترفندهای مختلف سس را به جامعه معرفی کنند.
ظهیری در خاطراتش گفته: « روزها کارمان این بود که کامیون های پخش محصولات مهرام را به پیچ شمیران می فرستادیم. بلافاصله افراد آموزش دیده ای را نیز به عنوان مشتری به مغازه های پیچ شمیران می فرستادیم و هرکدام انواعی از محصولات مهرام را خریداری می کردند. مغازه دار هم که می دید برای محصولات ما آن همه مشتری پیدا شده، رفته رفته میل بیشتری به خرید از ما پیدا می کرد. به این ترتیب فروش محصولات مهرام در مدت کوتاهی رونق گرفت.»
به این ترتیب ظهیری موفق میشود سس را به سفره ایرانیها اضافه کند و برای این کار متحمل زحمت زیادی میشود.به همین دلیل است که در محافل رسانهای به شاهرخ ظهیری «سلطان سس» گفته میشود.
ظهیری دیگر میان ما نیست، اما یادش همیشه با ما خواهد بود.
در همین باره
پیشنهادها
خوانده شده ها
آخرین خبرها
مطالب مرتبط
تبلیغات
