پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
یادی از «كدخدا ابراهيم یوسف زاده» و نگاهی به جایگاه کدخداها در ساختار روستاهای ایران
تاريخچه كدخداها به زمان حكومت صفوي مي رسد. كدخدا در آن زمان نماينده حكومت محسوب مي شد كه وظيفه داشت در جمع آوري و وصول ماليات و ديگر رسومات به ماموران حكومتي كمك كند.
چند روز پيش، كدخدا ابراهيم يوسف زاده به رحمت خدا رفت كه كدخداي روستاي سلطان آباد باخرز در سالهاي قبل از انقلاب بود.
ظهور كدخداها در روستاهاي ايران، تاريخ مفصلي دارد. هر چند نهاد « كدخدايي» از دوره مشروطيت به بعد، شكل و شمايل قانوني پيدا كرده بود اما نوع اختيارات و عملكرد آنها در مناطق مختلف كشور، متفاوت بود و تا حد زيادي به مناسبات اجتماعي و الگوي زمينداري بستگي داشت.
در منطقه باخرز، چون بعد از اصلاحات ارضي، نظام خرده مالكي حاكم شد، كدخداها از قدرت و مكنت زيادي برخوردار نبودند و بيشتر نماينده حكومت در دِه به حساب مي آمدند. اما حقوق و مواجب دولتي دريافت نمي كردند و بعضا از سوي زارعان محلي، مورد حمايت مالي قرار مي گرفتند؛ هر چند خود آنها هم املاكي داشتند و از همان محل امرار معاش مي كردند.
شيوه انتخاب كدخداها از سوي دولت، شرايط و مقرراتي داشت كه مثلا سن بين 22 تا 66 سال، عدم اشتهار به فساد و بويژه سكونت دائم در همان روستا از آن جمله بود. مهمترين كار كدخداها در روستاها علاوه بر رسيدگي به امور عمراني عام المنفعه مثل مسجد و حمام و آب انبارها و جاده ها، در واقع همان اجراي رسم «كدخدامنشي» و « ريش سفيدي» و يا حل و فصل اختلافات و دعواهاي محلي، قبل از ارجاع به مراجع قانوني و قضائي بود.
دعواي اهالي روستاها بر سر زمين و آب و مال و نيز دعواهاي زن و شوهري، از مهمترين مواردي بود كه به كدخدا ارجاع داده مي شد و حرف او هم اغلب فصل الخطاب و مورد پذيرش عام بود. ماموران دولتي اعم از ژاندارمري و ماموران سجل احوال و نیز معلمان سپاه دانش هم كه وارد روستاها مي شدند، از سوي كدخدا مورد استقبال و پذيرايي قرار مي گرفت.
يكي از مسائلي كه فقط به دست كدخدا حل مي شد، رفع و رجوع قضيه سربازان فراري بود. تقريبا در فصول مشخصي از سال، امنيه ها به سراغ روستائیان می رفتند و با در دست داشتن ليستي از جواناني كه به سن سربازي يا «اجباري» رسيده بودند، خواهان جلب و اعزام آنها به خدمت زیر پرچم مي شدند. در آن زمان، تعداد سربازان فراري هم خيلي زياد بود. چون جوانان سر وكار زيادي به نهادهاي دولتي نداشتند و نبود كارت پايان خدمت هم، مشكلي در ادامه زندگي براي آنها ايجاد نمي كرد.
والدين سربازان فراري، در چنين مواقعي به كدخدا متوسل مي شدند. كدخدا هم كه با خلق و خوي ژاندارم ها، كاملا آشنا بود، معمولا چاره هاي موقتي اما كارساز پيدا مي كرد. مثلا به امنيه ها مي گفت: بچه فلاني كه در ليست سربازهاي شما قرار دارد، در كودكي بواسطه بيماري آبله فوت كرده است و يا مي گفت كه چندسالي است كه از اين روستا رفته و يا در فلان شهر زندگي مي كند و ما از او بي خبريم! ژاندارم ها هم مي پذيرفتند و بي خيال مي شدند تا سال بعد كه باز كدخدا بايد داستان ديگري جور مي كرد.
در سالهاي بعد از انقلاب، كدخداها بصورت رسمي، مسئوليت و ماموريتي در روستاها نداشتند و وظايف آنها به شوراهاي روستايي واگذار شده بود اما به دليل همان شيخوخيت و ريش سفيدي و اعتباري كه داشتند، همچنان محل رجوع و مورد احترام روستائيان بودند.
كدا خدا ابراهيم روستاي ما از خوبان روزگار خودش بود. هيكل درشتي داشت و دستار بزرگي هم بر سر مي گذاشت. از زماني هم كه من يادم هست، ريش يكدست سفيدي داشت كه با ماشين نمره 2 مي تراشيد. مردم روستا به شكل احترام آميزي او را «باباي ليلي» و با تولد پسرش، «باباي مهدي» صدا مي كردند. دوتا دختر و دوتا پسر داشت كه با پسر كوچكش هادي، هم سن و سال بوديم. بچه هاي بسيار نجيب و مودبي داشت.
كدا خدا ابراهيم يوسفزاده خودش هم انسان بسيار آرام، صبور، مهربان و خنده رويي بود. يك خانه بسيار زيبا و گچ كاري شده اي در روستا ساخته بود كه ويژه پذيرايي از ميهمانان و ماموران دولتي بود. يك معازه كوچكي هم در وسط روستا داشت كه در سال 60 و در جريان سيل معروف باخرز از بين رفت. يادم هست كه همان سالها، يكي از خانواده هاي سيل زده را هم برده بود و براي چند سال، در همان سراي زيبايش اسكان داده بود. باغ بزرگي هم داشت كه از آن مراقبت نمي كرد، تا آن دسته از بچه هايي كه باغ و درختي ندارند، از آن استفاده كنند.
كدخداي ما، تا زماني كه جوان بود، اهل شيك پوشي و مسافرت بود و به اصطلاح امروز، آدم دنيا ديده و چشم ودل سيري بود اما به لحاظ اقتصادي، در زمره زمينداران بزرگ قرار نمي گرفت و خودش و خانواده اش، با مردم روستا حتي اقشار كم درآمدتر، كاملا قاطي و صميمي بود و در تمام عمر، هيچ چيزي بين او و مردم فاصله ايجاد نكرد. برخلاف برخی طوایف قدرتمند روستایی که گاه سر هیچ و پوچ به هم می پریدند، کدخدا به هیچ عنوان اهل دعوا و بددهني و زورگيري و تصرف مال و ملك ديگران نبود.
خیلی از کدخداها به عنوان نماینده دولت، گاه ممکن بود که بر کارهای خلاف و تعدیات ماموران دولت بویژه امنیه ها در حق روستائیان چشم بپوشند و یا بعضا همدست باشند اما کدخدای ما به نوعی نماینده روستائیان به حساب می آمد. در عزا و عروسي و خوشي ها و ناخوشي ها، كنار مردم بود. حتي در واخر دهه 50 كه اغلب روستائيان به عنوان كارگر فصلي به كوره هاي آجرپزي تهران و ملاير و اراك مي رفتند، كدخدا هم بعضا همراه آنها مي رفت. حالا يا مثل آنها كار مي كرد و خشت می مالید و يا دوري مي زد و بر مي گشت.
پسران كدخدا از اواخر دهه 60 به مشهد مهاجرت كرده بودند اما خود او در همان روستا بود و به كشت و كار روي زمين هايش مشغول بود. چند سال اخير هم درگير بيماري شديد بود و تا اينكه چند روز پيش از دنيا رفت و خاطره هاي خوب او باقي ماند. ( روحش شاد)
رابطه كدخداها و خوانين و ملاكين بزرگ با مردم در منطقه ما اعم از باخرز و تربت جام و تايباد و صالح آباد، به دليل بافت اجتماعي و ساختار زمينداري با بسياري از مناطق كشور متفاوت و نيازمند نكته بيني هايي است كه بايد توسط محققين محلي، مورد بررسي بيشتر قرار بگيرد.
تاريخچه كد خداها در ایران
تاريخچه كدخداها به زمان حكومت صفوي مي رسد. كدخدا در آن زمان نماينده حكومت محسوب مي شد كه وظيفه داشت در جمع آوري و وصول ماليات و ديگر رسومات به ماموران حكومتي كمك كند.
در دوره قاجاريه كه مقدار زيادي از املاك دولتي و خالصه به افراد فروخته شد و سبب پيدايي خوانين و زمينداران بزرگ شد، كدخداها در نقش نماينده و مباشر ملاكين بزرگ در روستاهاي مختلف انجام وظيفه مي كردند و حد واسط زارعين و خوانين بودند. چون اراضي خان ممكن بود چندين ده و روستا را شامل شود و اغلب خوانين ايراني هم شهرنشين بودند و در روستاها حضور نداشتند.
بعد از انقلاب مشروطيت، مجددا به كدخداها نقش ها و وظايف دولتي داده شد و مجري و يا ناظر اجراي قوانين و مقررات دولت در درون روستاهاي محل سكونتشان بودند اما جيره و مواجب آنها همچنان از طريق ملاكين بزرگ تامين مي شد.
با انجام اصلاحات ارضي و تقسيم اراضي و از بين رفتن زمينداران بزرگ، مواجب كدخداها قطع شد آنها از سوي دولت انتخاب مي شدند اما حقوق و مواجب دولتي دريافت نمي كردند و امورات آنها از طريق اراضي شخصي خودشان و يا كمك هاي مردم روستا مي گذشت.

برای اشنایی بیشتر و دقیقتر با نقش و جایگاه کد خداها در ساختار روستای ایران قبل از انقلاب توصیه می شود مقاله زیر را مطالعه کنید
در همین باره
پیشنهادها
خوانده شده ها
آخرین خبرها
مطالب مرتبط
تبلیغات