پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
در باره محمدرضا راه چمني؛آنچه بود، آنچه مي توانست باشد
فوت محمدرضا راه چمني، هشدار و تلنگري است كه بايد بيماري كرونا را بسيار جدي گرفت و در عوض زندگي را خيلي سخت نگرفت. براي سياستمدار سرشناسي كه سالها بیماری دیابت را در کنترل داشت و از فرط احتياط پشت فرمان اتومبيل نمي نشست و تا حد امكان سوار هواپيما نمي شد، جان باختن از ناحيه ويروسي ناچيز و ناشناس و از جايي كه فكرش را نمي كرد، مرگ عجيب و غريبي است. درگذشت غريبانه اي كه حتي فرصت سوگواري جمعي را از ما گرفت
قاسم خرمی :
دكتر راه چمني را از سال 1377 و حدود 21 سال پيش مي شناختم. به واسطه غلام حيدر ابراهيمباي سلامي نماينده وقت شهرستان خواف، به او معرفي شدم تا در امورات حزب تازه تاسيس همبستگي و راه اندازي نشريه آن، همكاري كنم. اين دوستي ما عمق يافت.
هم من به واسطه رشته تحصيلي ام، مطالعاتي در زمينه احزاب و دستي در مطبوعات داشتم و هم او علاقه اي وافر به پيشبرد و توسعه شعب حزب دوم خردادي همبستگي داشت. در آن زمان، راه چمني نماينده سبزوار در مجلس پنجم بود و اغلب اعضاي حزب با دعوت مستقيم او و احتمالا با يك گپ و گفت خودماني به عضويت حزب در آمده بودند. تقريبا اولين حزب رسمي بعد از دوم جنبش خرداد بود نقش او در تاسيس حزب به حدي بود كه بعضا و البته به شوخی آنرا «حزب راه چمني» مي ناميدند.
نشريه همبستگي كه ابتدا بصورت هفته نامه منتشر مي شد، با پيگيري دكتر راه چمني و در زمان وزارت عطاء الله مهاجراني، مجوز روزنامه شدن گرفت. مسئوليت تامين ابزارها و تجهيزات مورد نياز براي راه اندازي روزنامه را خود او به اتفاق تعدادي از اعضاي حزب بویژه مرحوم قندهاری بر عهده گرفت و مسئوليت سردبيري و راه اندازي تحريريه به من سپرده شد. روزنامه همبستگی با دعوت از تيم مجرب و حرفه ای راه اندازی شد و رسانه اي بالاتر از حد انتظار ، انتشار یافت۰
روزنامه همبستگي در مدت كوتاهي گل كرد و تيراژ روزانه آن به 120 هزار رسيد و به لحاظ فكري و تحرک سياسي، از حزب جلو افتاد. ما اصطلاحا در گير «توسعه نامتوازن» شديم و اركان سنتی حزب همبستگي دچار چالش شد. يك شوراي سياستگذاري به رياست راه چمني تشكيل شده بود كه بر خط مشي روزنامه نظارت كند اما به اندازه كافي تجربه و مهارتي در مديريت رسانه و تعامل با بدنه را نداشتند و بزودي تعارضات با تحريه بالا گرفت و شوراي سياستگذاري «همبستگي» خودش دچار «چند دستگي» شد.
تعارضات شوراي سياستگذاري روزنامه خيلي زود به درون حزب همبستگي سرايت كرد و سرآغاز جدال ها و منازعاتي شد كه هيچ وقت پايان نيافت و سرانجام به خروج اعضاي موثر، نابودي روزنامه و تضعيف حزب منجر شد. ما به عبارتي در نخستين تجربه فعاليت حزبي و جمعي خود شكست خورديم، شكستي كه بيشتر از ناحيه روحيات و خلقيات غیر دموکراتیک و جهان سومی خودمان بود. اختلاف نظرها طبيعي بود، آنچه ما در كنار حزب و رسانه و شاید قبل از آن، لازم داشتيم، هنر تحمل، مدارا و مديريت تعارضات بود.
از بين بردن منشاء اختلافات و كاهش شكاف ها، شايد برزگترين نقشی بود که راه چمني به عنوان دبيركل حزب همبستگي می توانست در آن زمان بازی کند که هیچ وقت زمینه آن فرهم نشد۰ همه دوست داشتند که او جایی بیرون از مرکز منازعات بایستد و در شرایط خاص بی طرفانه به حل و فصل مسائل بپردازد اما آن مرحوم هيچ وقت در جايي كه مي توانست فصل الخطاب باشد، قرار نگرفت .
از اینرو تمام اعضايي كه يك به يك، با دعوت او آمده بودند، فوج فوج از حزب خارج شدند و اغلب نيروهاي جواني كه با كمك و مساعدت او روييده بودند به تدريج در مقابل او قرار گرفتند. تا جايي كه خود او نيز سرانجام از حزب همبستگي رفت. او هم يقينا از ديگران انتظاراتي داشت كه برآورده نكردند و از این بابت گلایمند و دلشکسته بود. كساني كه در آينده تاريخ حزب همبستگي را خواهند نوشت، شايسته است كه در اين باره قضاوت منصفانه تري ارائه كنند.
در مجموع، دكتر راچمني همانگونه كه اغلب دوستان و آشنايان گواهي داده اند، انساني ساده زيست، سالم و بي تكلفي بود. بي آنكه درس سياست و يا حتي كتابي در باره سياست خوانده باشد، سياستمدار تجربي و حرفه اي و البته شفاهي بود. توصيف او با اصطلاحاتي نظير بوروكرات و تكنوكرات و ديپلمات همخواني ندارد اما ترديدي نيست كه او به تمام ظرافت ها و پيچ خم هاي سياست سنتی در درون ساختار جمهوري اسلامي ايران وقوف كامل داشت.
در سياست ورزي بسيار محتاط و ميانه رو بود که حتی در میان سیاستمداران جریان رقیب هم اعتباری داشت اما هيچ وقت از خط مشي اصلاح طلبانه خود عدول نكرد. با همه اینها، ما همه راه چمنی را دوست داشتیم۰ او شاهد روزگار جوانی و شور سیاسی صادقانه ما بود۰ خدايش بيامرزد و به بستگانش صبر عطاكند!