روز نوشته عكس
نویسنده

قاسم خرمی

مديرمسئول

شكست پزشكيان، شكست ايران است

از این «صمت»: روز نوشته های قاسم خرمی

من، بنا داشتم در طول دوران همكاري در داخل وزارت صمت، هر روز چيزي بنويسم و آرشيو كنم و در آينده اگر فرصتي دست داد منتشر كنم.  روز نوشته ها و خاطرات روزانه، معمولا مختص مقامات بالاست. حالا من سعي مي كنم از پايين به بالا نگاه كنم و بر اساس مشاهدات خودم با زباني غير رسمي و غير اداري، برخي مسائل و تنگناهاي سياستگذاري  و  تصميم گيري در حوزه صنعت، معدن و تجارت را ثبت كنم.   بعدا تصميمم عوض شد و با خودم گفتم اين چه كاري است كه منتظر آينده نامعلوم بمانم؟  وانگهي، اگر اين نوشته ها بتواند به درك بهتر شرايط و تعديل انتظارات و كاهش فشارها  بينجامد، چه بهتر كه دست كم بخشي از آن، همين حالا منتشر شود.  اين نوشته ها را ادامه خواهم داد و مشخص است كه دلنوشته شخصي  است و ارتباطاتي به مسئوليت حقوقي و اداري من ندارم. آنچه هم مي نويسم، سعي مي كنم كه نزديكترين روايت به حقيقت باشد. تا چه شود 

 
 
روز شنبه 24 شهريور 1403، من بعد از سالها دوري از وزارت صنعت، معدن و تجارت، برگشتم به همان ساختمان، همان طبقه، همان اتاق و همان ميزي كه در سالهاي 80 تا  83  بودم؛ عجب سرعتي داره اين گردش  روزگار، انگار همين ديروز بود. بحث از بيست و اندي سال پيش است! 
 
آقاي مهندس اتابك وزير صمت بعد از استقرار در وزارتخانه ، از بنده تقاضاي همكاري كردند. همين جا عرض كنم كه علت اين دعوت به همكاري هم ناشي از هيچ لابي و فشار و سفارش و خواهشي نبود. حتي با ايشان اشنايي قبلي هم نداشتم. هر چند همچين پستي هم نگرفته ام  اما در هر صورت، پيشنهادهاي در خصوص مسائل صنعت كشور خدمتشان ارسال كرده بودم و ايشان هم به دقت خوانده بودند و خواستند كه براي پيشبرد اين مباحث كمك كنم. شايد از معدود مواردي باشد كه يك مقام ارشد دولتي و ايضا حكومتي يك پيشنهاد 10 صفحه اي از يك فرد ناشناس را تا اخر خوانده و خواسته كه نويسنده را ببيند ! البته ناشناش ناشناس هم نبودم و يكبار به اتفاق تعدادي از فعالان ستاد انتخابات دكتر پزشكيان با ايشان جلسه اي داشتيم و  آنجا چند دقيقه اي هم صحبت كردم.
 
قرار اول ما هم همكاري هاي مشورتي بود. بنده حقيقتا از پذيرش مسئوليت اجرايي امتناع داشتم. بعد از سالها دوندگي عضو هيات علمي يك موسسه پژوهشي شده بودم و بنا داشتم همان كار را ادامه دهم كه با علائق من هم سازگار تر بود.  دو سه جلسه اي كه با هم گفتگو كرديم، تقاضا داشتند كه در حوزه هاي اجرايي بويژه حوزه هاي ارتباطي و رسانه اي هم درگير شوم. عرض كردم كه بنده را عفو بفرماييد! گفتم اين كارها ديگه  از ما گذشته است!
 
آقاي اتابك اما صادقانه در خصوص وضعيت خودش و دليل همكاري با دولت آقاي پزشكيان، توصيحاتي داد كه من ديگه شرم كردم مقاومت كنم. شايد كسي كمتر بداند كه او از جنس رزمندگان دوران جنگ و دلبستگان واقعي به اين نظام و مملكت است.  مضمون حرفها اين بود كه اگر الان نتوانيم براي كشور كاري بكنيم، شايد دير شود و ديگر هيچ وقت نشود كاري كرد. چون شكست پزشكيان، شكست ايران است.  و به اين ترتيب،  آگاهانه وارد جاده ناهمواري شدم كه قبلا اين مسير پر دردسر را طي كرده بودم ! 
 
باري، از اوضاع صنعت كشور، كمابيش همه ما اطلاعات جسته و گريخته اي داريم اما شايد عمق مشكلات براي خيلي ها پوشيده باشد. مشكلاتي از قبل بوده است و  مصائبي در سالهاي اخير اضافه شده !
 
 مي دانيد كه وزارت صمت بزرگترين وزارتخانه كشور است كه در معرض مطالبات مستقيم مردم قرار دارد. مردم هم با صد اميد به آقاي پزشكيان راي دادند و از دولت جديد انتظاراتي دارند كه  تحقق آن با امكانات محدود موجود، به هيچ وجه كار ساده اي نيست. از طرفي، كارخانه ها و واحدهاي توليدي كه بايد پاسخگوي اين نيازها باشند نيز با چالش بي برقي و بي گازي  و دهها مشكل ريز و درشت ديگر در گيرند  و خلاصه اوضاعي است…! شما فكر كنيد كه نصف شب شما را از خواب بيدار كنند كه فردا برق شهرك هاي صنعتي قطع خواهد شد! چه حالي خواهيد داشت و اصلا چه كاري مي توانيد بكنيد؟!
 
به گمان من، تنها سرمايه موجود كشور ، صداقت رئيس دولت و اميد مردم و بكارگيري مديران سالم و توانمند و البته تمايل همكاري و هماهنگي در همه بخش هاي حاكميت است كه خدا را شكر نشانه هايي از آن ديده مي شود.  
 
من، بنا داشتم در طول دوران همكاري در داخل وزارت صمت، هر روز چيزي بنويسم و آرشيو كنم و در آينده اگر فرصتي دست داد منتشر كنم.  روز نوشته ها و خاطرات روزانه، معمولا مختص مقامات بالاست. حالا من سعي مي كنم از پايين به بالا نگاه كنم و بر اساس مشاهدات خودم با زباني غير رسمي و غير اداري، برخي مسائل و تنگناهاي سياستگذاري  و  تصميم گيري در حوزه صنعت، معدن و تجارت را ثبت كنم. 
 
 بعدا تصميمم عوض شد و با خودم گفتم اين چه كاري است كه منتظر آينده نامعلوم بمانم؟  وانگهي، اگر اين نوشته ها بتواند به درك بهتر شرايط و تعديل انتظارات و كاهش فشارها  بينجامد، چه بهتر كه دست كم بخشي از آن، همين حالا منتشر شود.
 
 اين نوشته ها را ادامه خواهم داد و مشخص است كه دلنوشته شخصي  است و ارتباطاتي به مسئوليت حقوقي و اداري من ندارم. آنچه هم مي نويسم، سعي مي كنم كه نزديكترين روايت به حقيقت باشد. تا چه شود 

در همین باره

2 دیدگاه

  1. یزدانی ۱۴۰۳-۰۶-۳۱ در ۶:۱۰ ب٫ظ

    بسیار کار ارزشمندی را پیش گرفتید حتما مطالعه این نوشته ها باعث آشنایی بیشتر با تلاشها می شود



  2. پرویز تنها ۱۴۰۳-۰۷-۰۲ در ۷:۳۰ ق٫ظ

    سلام و عرض ادب خدمت دکتر خرمی عزیز
    نخست بر رسم ادب این انتصاب را خدمتتان تبریک می گویم اما همانطور که خودتان هم به اشاره داشتید واقعااا یکی از مسئولیتهای خطیر یک روابط عمومی چی را در کشور عزیزمان بر عهده گرفته اید که از صمیم قلب برایتان آرزوی توفیق و سربلندی دارم. اما شاید من امروز برای بار اولی هست که در طول 42 سال عمرم و 18 سال خدمتم در عرصه روابط عمومی، از یک انتصاب در بدنه دولت! اینقدر خوشحالم که دلیلش را پیشتر توضیح خواهم داد.
    همانطور که شما این دلنوشته های شخصي را به دور از هرگونه مسئولیت حقوقي و اداري نگاشتید بنده هم همین کار را انجام می دهم. اما رسم ادب یک روابط عمومی چی این است که خود را برای مخاطبش معرفی کند.
    برادر کوچکتان، پرویز تنها هستم. 42 ساله اصالتا ترک زبان از زنجان اما ساکن و شاغل در خوزستان، اهواز و شرکت فولاد اکسین خوزستان
    چون بر این حقیقت آگاهم که یک روابط عمومی چی آن هم در این سطح کلان در طول شبانه روز با چه دغدغه هایی روبه روست و برای انجام امور اصلی چقدر با کمبود زمان مواجه است، پس سعی میکنم زیاده گویی نکنم.
    حالا چرا عرض کردم که اینقدر خوشحال شدم ، چون واقعا متعجب شدم که شما عزیز فرهیخته آن سیرت پاک و صداقت همیشگی را داشتید و پس از این انتصاب هم از فطرت و علاقه خود فاصله نگرفتید و کماکان به عنوان یک رواط عمومی تاثیرگذار سازمان (چشم بینا و گوش شنوا و زبان ناطق) در خدمت مخاطبان باشید، که من به نوبه خودم از این مهم بسیار خوشحالم و بر خود بالیدم. واقعا هم خوش فرمودید که “تنها سرمايه موجود كشور ، صداقت رئيس دولت و اميد مردم و بكارگيري مديران سالم و توانمند است”
    و همچنین از اینکه این انتصاب به دور از هرگونه فشار های سیاسی و سهم خواهی ها محقق شده است و از شخصی برای این مسئولیت دعوت شده که سالها با مشکلات و چالش های “کارخانه دار” به مفهوم واقعی آشنا بوده و به عنوان یک رسانه ای قطعا بسیار درست و نادرست شنیده و دیده تا الان توان گفتن و عمل کرد صحیح را داشته باشد و باری از روی دوش : کارگر، کارآفرین، تولید کننده، وارد کننده ، صادر کننده و … بر دارد. دقیق و به جا فرمودید که ” وزارت صمت بزرگترين وزارتخانه كشور است كه در معرض مطالبات مستقيم مردم است” و این یعنی حل مشکلات آن مساوی خواهد شد با حل مشکلات مردم که در غایت هدف اصلی هر نظام سیاسی و به خصوص نظام مقدس جمهوری اسلامی است.
    باری دیگر برایتان در انجام این وظیفه خطیر از خداوند منان آرزوی سربلندی و توفیق می نمایم.
    راستش را بخواهید دیروز زمان طولانی را با استاد عزیزم آقای دکتر هوشمند سفیدی عزیز در باب همین مشکلات صحبت می نمودیم که بعنوان یک گزینه انتصابی درست و بجا از جنابعالی ذکر خیری به میان آمد و امروز با دیدن مطالب ارزشمند سایت شما و آشنایی با سیاست ها ، تفکرات و اهداف و چشم انداز شما، بر این موضوع صحه گذاشته شد و خواستم با این نوشته به سمع و نظر شما نیز برسانم.
    امیدوارم با استقرار جنابعالی و حل مشکلات اولیه در این وزارتخانه، برای ما این فرصت فراهم گردد تا به همراهی آقای دکتر سفیدی، از نزدیک جلسه ای را خدمت برسیم تا شاید بتوان از تجارب این سالهای خدمتم در صنایع و روابط عمومی، کمک هر چند کوچکی در این مجال خدمتتان انجام داده باشم.
    در پایان یادآور می گردم که فعالیت ده سال اخیرم در شرکت فولاد اکسین خوزستان هست که استحضار دارید در حال حاضر بعنوان یکی از شرکتهای استراتژیک صنعت فولاد کشور می باشد که متاسفانه در این دو سال اخیر بر اثر برخی مشکلات مدیریتی پیش آمده و بازی کردن با رزق و روزی در حدود 2000 کارگر به طور مستقیم، بیش از 5000 نفر خانواده ایشان به طور غیر مستقیم و چه بسیار صنایع بالا و پایین دستی متاثر از این اتفاقات است که قطعا با یک تدبیر درست این مشکل هم قابل مرتفع شدن هست.
    در پایان از سعه صدر جنابعالی در شنیدن عرایض بنده، کمال سپاس را دارم.

    ارادتمند و برادر کوچک شما –



پیشنهادها

خوانده شده ها