پیوندهای مرتبط
					
												شرکت ها و تشکل های منتخب
					
												اقتصاد سياسي صنعت در ايران (بخش چهارم)
انقلاب اسلامي واكنشي به مدرنيزاسيون شتاب زده شاه بود
دكتر هوشنگ اميراحمدي صاحبنظر ايراني مقيم آمريكا و استاد دانشگاه راتگرز (دانشگاه ايالتي نيوجرسي) است. كتابهاي «ابزارهاي توسعه صنعتي»، «انقلاب و گُذار اقتصادی: تجربه ایران» و «اقتصاد سياسي ايران در دوره قاجار» از مهمترين آثار او در ارتباط با صنعت و توسعه اقتصادي و صنعتي در ايران است. امير احمدي قبل از عزيمت به آمريكا، در كارخانه قند لرستان و بويراحمد و نيز سازمان گسترش و نوسازي صنايع اشتغال داشته است. اوكارشناس ارشد مديريت صنعتي و دكتراي برنامهريزي و توسعه بينالمللي است. در مجموعه گفتگوهايي با ايشان اقتصاد سياسي صنعت در ايران را پي گرفته ايم كه در اين مبحث به صنعت در دهه اول انقلاب اسلامي مي پردازيم:
در جریان همه انقلابها به خاطر التهابات سیاسی و هرجومرج ایجاد شده، بصورت طبیعی نظام اقتصادي و صنعتي آسیب میبیند. حالا شما فکر میکنید رویکرد انقلاب اسلامی ایران به صنعت چیزی متفاوت با بقیه انقلابها بود؟
بله، انقلاب ایران با سایر انقلابها در رابطه با اقتصاد و صنعت به مقدار زیادی متفاوت بود. مثلا، انقلابهای سوسیالیستی روسیه و چین هر دو عمدتا اقتصادی بودند به این معنی که بعد از پیروزی و با پیروی از تئوری سوسیالیسم، رشد و توسعه سریع اقتصاد از طریق صنعت اولویت اول شد.
در مقابل، انقلاب اسلامی ایران، که در عکسالعمل به پروژه «مدرنیزاسیون شتابزده و نامتعادل» دوره پهلوی اتفاق افتاد، واقعا خواستِ مشخص توسعه یا رشد اقتصادی نداشت و عمدتا سیاسی و آرمانی بود. مثلا، استقلال (به معنی ضدیت با وابستگی اقتصادی-سیاسی به غرب)، عدالت (به معنی ضدیت با انباشت سرمایه و ثروت) و آزادی (به معنی خلاصی یافتن از رژیم شاهنشاهی و پناه بردن به رژیم جمهوری اسلامی) از اهداف آرمانی اصلی این انقلاب بودند.
شاید از این دید، انقلاب اسلامی ایران شبیه انقلاب غیرسوسیالیستی فرانسه بود. ولی باید توجه داشت که انقلاب فرانسه متعاقب انقلاب صنعتی در اروپا اتفاق افتاده بود و میخواست کمبودهای سیاسی آن انقلاب صنعتی را جبران کند. در مقابل، انقلاب اسلامی ایران در واکنش به سیاستهای شاه و آمریکا اتفاق افتاد و بیشترین انرژی خودش را هم در راه زدودن آثار این سیاستها به هدر داد.
مشکل دیگر انقلاب اسلامی با صنعت، بینشی-منافعی بود. نظام جمهوری اسلامی، به دلیل ارتباط سنتی روحانیت و نیروهای مذهبی با بازار، تجار و زمینداران، در مجموع توجه بیشتری به تجارت، کشاورزی، خريد و فروش زمين و خدمات داشته است تا صنعت.
در اوایل انقلاب، متاسفانه یک دید بسیار منفی از صنعت «وابسته» موجود کشور نیز وجود داشت. در تابستان 1358 در جلسهای در سازمان برنامه و بودجه شاهد گفتوگویی بودم درباره اینكه «با صنعت وابسته کشور چه باید کرد؟». آن خاطره را هیچوقت فراموش نکردهام.
اکثریت، در آن جلسه اعتقاد داشتند که تنها راه رهایی از این «وابستگی» نابود کردن این صنایع است. یک نفر حتی پیشنهاد کرد که این صنایع بولدوزر زده شوند! مشکل دیگر، جستجوی بینتیجه برای یک «راه سوم» بین سرمایهداری و سوسیالیسم بود که انقلابیون آرمانگرا را به سوی پوپولیسم برد و برخي ها را به سمت برنامههای «جهاد سازندگی» و کوششهای نظیر آن كشاند. سوای این مسائل نظری، کشمکشهای سیاسی، جنگ، گروگانگیری و دخالتهای آمریکا هم سبب تعطيلي و يا تخريب صنايع شد.
تا پایان جنگ در 1367 توجهی به صنعت کشور نشد مگر به صنایع دفاعی سنتی که تا حد اندکی مورد توجه بود. با پایان جنگ و شروع «سازندگی»در دوره آقای هاشمی، اقتصاد کشور جان تازهای گرفت و توجه به صنعت دفاعی و زیربناها بیشتر شد. وضعیت دقیق اقتصاد-سیاسی این دوره از انقلاب ایران در کتاب «انقلاب و گذار اقتصادی: تجربه ایران» من که در سال 1369 به انگلیسی منتشر شده (ترجمه فارسی بزودی منتشر خواهد شد) آمده است.
در همین باره
پیشنهادها
خوانده شده ها
آخرین خبرها
مطالب مرتبط
تبلیغات