پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
اندیشه «ماکس وبر» و تاثیر او بر اندیشه ورزان ایرانی
تلاش هایی صورت گرفته تا نظام جمهوری اسلامی نیز منطبق با الگوی مشروعیت و سلطه کاریزمایی ماکس وبر مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد. وجود رهبری نظیر امام خمینی (س) و ایدئولوژی تشیع و نیز پیام معنا محور نهضت اسلامی و نیز خلق بوروکراسی جدید مرکب از نهادها و موسسات جدید انقلابی و مذهبی در ایران باعث بروز چنین رویکردها و تحلیل هایی شده است. مطابق الگوی وبردر هنگام فوت رهبری جنبش در قالب مشروعیت کاریزمایی از طریق انتخاب رهبری جدید استمرار می یابد. در نظام جمهوری اسلامی به نظر می رسد که به رغم انتخاب رهبری جدید نظام سیاسی کوشیده تا به جای مشروعیت کاریزمایی، گونه مشروعیت سنتی جدیدی مبتنی بر سنت های مذهبی و نیز باورها و نهادهای مدرن مستقر نماید.
ماکس وبر جامعه شناس آلمانی در تلاش بود تارابطه پیچیدگی دولت مدرن و جامعه مدنی را تشریح و تبیین نماید.دغدغه اصلی او کشف رابطه غامض میان سیاست و اطاعت و توضیح جلوه های مختلف مشروعیت و اقتدار سیاسی بود.
وبر با نقد جدی آراء هموطنش کارل مارکس در باره ساخت طبقاتی دولت وارد حوزه مباحث جامعه شناسی سیاسی شد. به نظر او طبقه صرفا موید بعد اقتصادی جامعه است و تنها واحد قطب بندی اجتماعی به حساب نمی آید از اینرو برای تقسیم بندی های اجتماعی و سیاسی جوامع باید از مفهوم منزلت، شان و حتی حزب سیاسی نیز بهره جست از اینرو ساخت اجتماعی مجموعه ای از طبقات و گروهها و نیز شئون اجتماعی را در بر می گیرد
.به گفته مارکس اندیشه ها تابع محض تمایلات ومنافع اقتصادی نیستند هرچند یک اندیشه برای استمرار و بقاء خود باید با منافع و علائق اقتصادی گررهها و طبقاتی از جامعه پیوند خورده باشد.
ایراد اصلی مارکس وبر به مارکس به فرایند و عوامل تشکیل دهنده دولت مربوط می شود . به عقیده وبردولت نه تنها محصول مساعی طبقات مسلط به حساب نمی آید بلکه اساسا دولت وساخت سیاسی در پیدایش سرمایه داری نقش داشته و تعیین کننده بوده است.
ماکس وبر دولت را به معنای انحصار کاربرد مشروع زور در یک سرزمین تعریف می کند . از اینرو در همه مراحل و جوامع اعم از فئودالیزم، سرمایه داری و سوسیالیزم نزاع اصلی بر سر تسلط بر منابع نظامی و اداری برای اداره جامعه بوده است.
وبر تاکید داشت که به مقتضای پیشرفت جوامع شیوه و فنون اداره جوامع نیز تغییر می کند از اینرو گرایش به تخصص سالاری در جوامع سرمایه داری آنان را ناچارا به سمت گسترش بوروکراسی سوق خواهد داد و باید عنقریب منتظر دیکتاری بوروکرات ها و صاحبان بوروکراسی باشند. اگر چه هم بوروکراسی وهم سوسیالیزم نهایتا هر دو به از خود بیگانگی و بردگی انسان مدرن منجر خواهد شد.
به باور ماکس وبر روند کلی حرکت بشری در هر سه سطح، تاریخ، جامعه و سیاست رو به عقلانی شدن است. با این حال چون روند عقلانیت ابزاری به افسون زدایی و از بین رفتن امنیت روانی بشر منجر می شود بنابراین چنین روندی در همه جوامع و نیز در همه حوزه های زندگی بشر یکنواخت و یکسان پیش نرفته است.به همین دلیل هنوز بسیاری از کنش های انسانی سنتی و عاطفی باقی مانده و تبدیل به کنش های عقلانی و هدفمند نشده است.
وبر اساسا زندگی سیاسی را رابطه میان حکم کردن و اطاعت کردن تعریف می کند ومعتقد است که در انطباق میان نوع کنش های بشری با نوع اطاعت و فرمانبرداری آنان گونه های مختلفی از سلطه سیاسی خلق می شود و جوامع را می توان بر اساس نوع سلطه سیاسی به سه دسته جوامع دارای سلطه سنتی، سلطه کاریزماتیک و سلطه بوروکراتیک تقسیم بندی کرد.
سلطه سنتی مختص جوامع و نظام های پاتریمونیالیسم است که معمولا سنت های سیاسی منبعث از مذهب و تاریخ است و دستگاه دیوانی تحت نفوذ خویشاوندان شخص حاکم است.
سلطه کاریزمایی در جوامع دارای رهبر فرهمند بروز می یابد تا به «بحران معنا» پاسخ گوید و با تغییر نگرش های جامعه به مرور دستگاه دیوانی و اداری خاص خود را ایجاد می کند و با عادی شده و روتینه شدن به سلطه سنتی جدید تغییر شکل می دهد.
و نهایتا سلطه بوروکراتیک و یا قانونی نظیر بوروکراسی های غربی است که از کنشهای عقلانی و هدفمند ناشی می شود و منشاء اطاعت افراد از حاکمان را به مبانی و مشروعیت قانو نی و کارکردی آنان مرتبط می داند.
تلاش ماکس وبر برای شناسایی عناصر غیر عقلانی در رفتارهای سیاسی بازتاب ویژه ای در اندیشه سیاسی غرب یافته است . وبر باور داشت که وجود فشارها و اضطراب های روانی، اقتصادی، سیاسی، مذهبی و اخلاقی می تواند جوامع را به سمت جنبش های کاریزمایی ونیز نظامهای توتالیتر سوق دهد. اندیشمندان معاصر زیادی نظیر «اریک فروم» (در کتاب گریز از آزادی )، «هاناآرنت» (در کتاب توتالیتاریسم ) و «تئودورآدر نو» (در کتاب دیالکتیک روشنگری ) در تبیین های نظری خود از یافته های وبر در باره ارتباط میان عقلانیت ابزاری و ناامنی بشری الهام گرفته و سود برده اند. نظریه های نخبه گرایانی همچون پاره تو، موسکا و میلز و همچنیین نظریه بازی ها به نوعی تاثیر پذیرفته از نظریه منازعه ماکس وبر است.
با این همه اندیشه های او از نقد جدی منتقدین غربی نیز در امان نمانده است . آرنت یکسان پنداری های ماکس وبر از مفهوم سلطه و قدرت و نیز تقسیم افراد به مطاع و مطیع و حاکم و محکوم را نقد می کند و معتقد است قدرت خارج از سلطه و اجبار زندگی انسانها را ساماندهی و هدایت می کند.
« میشل فوکو » معتقد است بر خلاف نظر ماکس وبر قدرت بسیار پراکنده و خرد و اساسا خارج از سلطه و کنترل دولت است و اساسا جوامع امروزی مفهوم مشروعیت را به جای سنتی و کاریزمایی بیشتر در کارایی و کار آمدی نظام های سیاسی جستجو می کنند.
تحلیل های وبری در ایران
رویکرد ذهن مدار ماکس وبر خاصه تاکید او بر عنصر سنت و مذهب و جامعه شناسی دین از سوی روشنفکران ایران نیز مورد استقبال قرار گرفته است. بسیاری تلاش کرده اند تا بر اساس دو دسته مشروعیت سنتی و کاریزماتیک تحلیلی وبری از نظام سیاسی پهلوی دوم و جمهوری اسلامی بدست دهند.
برخی نظام سیاسی ایران در عصر محمدرضا شاه پهلوی را « پاتریمونیال » و یا اصطلاحا « پدر شاهی » و مبتنی بر سلطه سنتی خوانده اند و به عقیده آنها استمرار نهاد سلطنت، دستگاه دیوانی و وزرارت دربار، ساخت پدر سالارانه، حکمرانی توام با اجبار و توسل به سنت های باستانی ایران نشان می دهد که نظام سیاسی وقت ایران با الگوی مشروعیت و سلطه سنتی وبر همخوانی داشته است.
برخی دیگر برای تحلیل نظام وقت ایران از الگوی «نئوپاتریمونیال » استفاده کرده و معتقدند که سلطه سنتی از دل مناسبات مدرن ظهور کرده است.در این حالت در ظاهر نهادهای دموکراتیک وجود دارند اما بوروکراسی مبتنی بر خویشاوندی و هزار فامیلی، ایدئولوژی مبتنی بر شاه پرستی و قدرت متکی بر نظامیان و نیروهای خارجی است.
برخی دیگر نظام پهلوی دوم را با الگوی « سلطانیزم » تحلیل کرده اند. سلطانیزم گونه افراطی پاتریمونالیسم است که وبر آنرا برای نظامهای خاور نزدیک و نیز امپراطوری عثمانی به کاربرده بود. در این حالت سلطه نه از طریق دستگاه دیوانی بلکه از طریق شخص شاه اعمال می شود و به جای اعمال قدرت از طریق دستگاه رسمی شبکه ای از روابط وفادارانه و چاکرمنشانه در بستر فرهنگ سیاسی اقتدارگرایانه و ناجی پرورانه بر کشور حکومت می کنند.
تلاش هایی نیز صورت گرفته تا نظام جمهوری اسلامی نیز منطبق با الگوی مشروعیت و سلطه کاریزمایی ماکس وبر مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد. وجود رهبری نظیر امام خمینی (س) و ایدئولوژی تشیع و نیز پیام معنا محور نهضت اسلامی و نیز خلق بوروکراسی جدید مرکب از نهادها و موسسات جدید انقلابی و مذهبی در ایران باعث بروز چنین رویکردها و تحلیل هایی شده است.
مطابق الگوی وبردر هنگام فوت رهبری جنبش در قالب مشروعیت کاریزمایی از طریق انتخاب رهبری جدید استمرار می یابد. در نظام جمهوری اسلامی به نظر می رسد که به رغم انتخاب رهبری جدید نظام سیاسی کوشیده تا به جای مشروعیت کاریزمایی، گونه مشروعیت سنتی جدیدی مبتنی بر سنت های مذهبی و نیز باورها و نهادهای مدرن مستقر نماید.
وبر اعتقاد داشت که مشروعیت کاریزمایی و مذهبی در پیوند با علقه ها و منافع گروه خاصی استمرار می یابد بسیاری از تحلیل گران تلاش داشته اند تا و جود گروه خاصی از روحانیون و نظامیان ارشد را مصداق طبقه مورد نظر ماکس وبردر استمرار مشروعیت و سلطه کاریزمایی بنامند. همه تحلیل های وبری از جامعه ایران البته از زوایای مختلفی قابل نقد است.