پیوند‌های مرتبط

photo_2018-12-13_12-07-26

شرکت ها و تشکل های منتخب

برندهای-ایرانی-صنایع-غذایی-بهروز
گزارشگر

کارخانه دار

بخش اول گفتگو با بهروز فروتن

یک روز، به خاطر «بهروز» همه چیزم را از دست دادم!

یک روز همه چیزم را از دست دادم. خانه، ویلا، ماشین همه چیز را که با زحمت به دست آورده بودم. با چشم گریان به خانه آمدم. همه چیز را برای همسرم تعریف کردم. همسرم گفت: «بلند شو از نو شروع می‌کنیم». گفتم: «دیگر نمی‌توانم چون همه چیزم را از دست دادم»، گفت: «امید داری؟» گفتم: «بله»، گفت: «پس می‌توانی». قابلمه‌ای آورد و گفت از همین جا شروع می‌کنیم. سالاد الویه، کشک بادمجان و شله‌زرد می‌پزیم و می‌فروشیم.

صنایع غذایی بهروز در سال ۱۳۵۶ و توسط موسس آن بهروز فروتن آغاز به کار کرد. این کارخانه در یک منطقه صنعتی و در کیلومتر ۱۵ جاده کرج قزوین قرار دارد.

انواع تولیدات کنونی شرکت صنایع غذایی بهروز:

  • سس‌های سرد
  • سس‌های گرم
  • سس‌های طعم‌دار
  • کنسروها و رب گوجه‌فرنگی
  • ترشی‌ها، شورها و زیتون
  • مربا، عسل، آبمیوه

داستان برند بهروز

صحبت از کسی است که ۶۰ سال در عرصه کارآفرینی کوشید و در مسیری پر فراز و فرود، یک صنعت تمیز و لذیذ را پایه گذاشت. بهروز فروتن، موسس صنایع غذایی «بهروز» با اینکه چند سالی است، دیگر در این شرکت حضور ندارد اما برای ما هنوز یک کارآفرین و مهمتر از آن، یک برندساز بزرگ ایرانی است.

فروتن صنعت غذا را «یک آشپزخانه بزرگ با فرمول خاص» تعریف می‌کند و می‌گوید: من سه دوره زندگی پر از تجربه داشتم که البته بسیاری آن را شکست می‌دانند. اما به نظر من شکست معنی ندارد و هر اتفاقی که رخ می‌دهد، می‌تواند منجر به یک تجربه بسیار خوب شود. از ۶ سالگی کار کردم نه اینکه نیاز مالی داشته باشم، زیرا من فرزند امیرلشگر بودم. اینکه اکنون کارآفرینم، حاصل تجربه ۶۰ سال پیش است.

عمر مفید، عمر کاری است اما گاهی باید ترمز کرد!

از آنجا که فکر می‌کردم همه آدم‌ها همه چیز را درست می‌گویند و ضریب صداقت آدم‌ها را صد ‌در‌ صد حساب می‌کردم در چند دوره از کارهایم در حقیقت تجربه کسب کردم و متوجه شدم که یک اتومبیل اگر همه چیزش خوب باشد ترمزش هم خوب است و گاهی باید ترمز کرد.

برند بهروز با درد متولد شد

شما از تجربه برندسازی پرسیدید. من هم به خاطره‌ای از همان سال‌ها اشاره کنم:

یک روز همه چیزم را از دست دادم. خانه، ویلا، ماشین همه چیز را که با زحمت به دست آورده بودم. با چشم گریان به خانه آمدم. همه چیز را برای همسرم تعریف کردم. همسرم گفت: «بلند شو از نو شروع می‌کنیم». گفتم: «دیگر نمی‌توانم چون همه چیزم را از دست دادم»، گفت: «امید داری؟» گفتم: «بله»، گفت: «پس می‌توانی». قابلمه‌ای آورد و گفت از همین جا شروع می‌کنیم. سالاد الویه، کشک بادمجان و شله‌زرد می‌پزیم و می‌فروشیم.

همسرم حتی حلقه ازدواجش را فروخت

من دوباره با انرژی خانواده‌ام، آغاز کردم. اما آسان نبود زیرا در اوایل مواد غذایی را نمی‌خریدند، فاسد می‌شد و برگشت می‌خورد یا اینکه می‌خریدند و پول نمی‌دادند. دیگر هیچ پولی برایم نمانده بود. اما همسرم همه طلاهایش، حتی حلقه ازدواجش را هم فروخت و ادامه دادیم.

همه چیز در آتش سوخت، ماموران گفتند کار خودت است!

کار ما از یک زیرزمین ۱۱ متری خانه‌ای که در آن زمان مستاجر بودم، شروع شد. از سال ۵۶ تا ۶۱ در آنجا تولید کردیم و بعد به یک انباری در اکباتان منتقل شدیم. زمان جنگ هم سختی‌های خودش را داشت. بسیاری از مدیران دولتی با تولید موافق نبودند. فکر می‌کردند همه چیز باید وارد شود و اصولا تولید داخل برایشان تعریف نشده بود.

بعد از ۴ سال دوندگی بالاخره موفق شدم موافقت آنها را بگیرم که بعد از بازدید از انبار، به من پروانه کاری بدهند. بعد از کلی تجهیز کردن انبار، دقیقا صبح روز بازدید بر اثر بی‌احتیاطی کارگر همسایه، همه وسایل ما در آتش سوخت. آتش‌نشانی آمد اما تانکرش خالی از آب بود و آنجا متوجه این موضوع شده بودند. در آن شرایط، سخت‌تر از نابود شدن همه چیز، حرفی بود که ماموران بازدید گفتند. آنها گفتند: «کارگاه را سوزانده‌ای تا از بیمه پول بگیری»! خیلی غصه خوردم. در آن زمان اصلا نمی‌دانستم بیمه چیست.

اولین ایرانی بودم که نشان زالوصفت گرفتم!

با اینکه با تمام وجود با او احساس همدردی می‌کنیم اما برای عوض کردن بحث می‌پرسیم پروانه کسب را چه زمانی تحویل گرفتید؟

۲۹ ماه به غیر از روزهای تعطیل برای دریافت پروانه کسب، به وزارتخانه می‌رفتم و موفق نمی‌شدم. من را به اداره‌ها راه نمی‌دانند، عینکم را از طبقه ۵ ساختمان به بیرون پرت کردند. بالاخره بین زمین و آسمان در آسانسور، امضا پروانه تولید را گرفتم. باید بگویم که اولین ایرانی هستم که نشان زالوصفت را به من دادند!

چگونه؟!

در سال ۱۳۶۲ در یکی از کنفرانس‌ها رو به من گفتند: «این زالو صفت‌ها نمی‌گذارند جامعه در رفاه باشد»؛ چون اندیشه آنها این بود که تولید در کشور بخوابد و اندیشه ما این بود که تولید در کشور بلند شود. اندیشه باید بزرگ باشد. من اندیشه «سازندگی» داشتم که موثر واقع شد. همین اندیشه است که ۶۰۰ واحد مواد غذایی کشور را در حال حاضر به ۱۲ هزار واحد تولیدی رسانده است.

چند میلیارد هزینه برای تبلیغات «دوست من سلام»

من در ابتدا با یک ژیان محصولات خود را جا به جا می‌کردم. ۴۰ هزار مرکز توزیع در کشور ایجاد کردم. واحد ۱۱ متری با ۱۱ نفر از افراد خانواده را به ۵ هزار نفر رساندم. بیش از ۴۰۰ لوح تقدیر و تمجید دارم. مردم قدرشناس من بودند و من هم قدرشناس مردم هستم. رابطه برقرار کردن با جامعه هنر می‌خواهد. شعار من «دوست من سلام» است. بیش از چندین میلیارد هزینه تبلیغ «دوست من سلام» کردم.

 مردم ما فرق دوغ و دوشاب را تشخیص می‌دهند

از ایشان می‌پرسیم شما به عنوان دارنده برند، کیفیت صنایع غذایی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ما در کیفیت و کمّیت قدم‌های خوبی برداشتیم اما کافی نیست و مناسب برداشته نشده است. هر جا که آب بود کارخانه‌ای تاسیس شد و بدون برنامه با شکست مواجه شد و در حقیقت سرمایه ملی از بین رفت. وقتی مصرف کننده دو کالای مشابه ایرانی و خارجی را انتخاب می‌کند و بعد از مصرف متوجه کیفیت، بسته‌بندی و قیمت بهتر می‌شود و چون انتخاب با مصرف کننده است یقینا محصول خارجی را انتخاب می‌کند. بنابراین باید به این شعار توجه شود که شعار من است: «کیفیت جان تولید است».

از این کارآفرین کهنه کار خواستیم تا توصیه‌ای برای متقاضیان ورود به این صنعت داشته باشد؟ کوتاه پاسخ می‌دهد که:

 «تولید کنندگان یا باید تمام قد وارد صنعت غذا شوند، یا اصلا نیایند!»

گفتگو با بهروز فروتن موسس برند «بهروز» در شماره دوم مجله کارخانه دار چاپ شده است 

در همین باره

Sorry, we couldn't find any posts. Please try a different search.

پیشنهادها

خوانده شده ها

آخرین خبرها

مطالب مرتبط

تبلیغات

۴۹۴۵۹۷۹۰_۱۹۶۸۱۷۴۰۱۳۴۸۹۲۳۰_۲۴۳۹۸۳۴۳۰۶۵۳۷۸۴۸۸۳۲_n
Maryam-Mirzakhani