تاسیان و توسعه سوزی
نویسنده

علیرضا مهدیه

تاسیان و جریان توسعه سوزی

مجموعه تاسیان که با توجه‌ به‌ زمان داستان خود مورد توجه قرار گرفته، تمام شد ولی داستان سوختن امیدهایی که در ایران بود و هنوز هم هست، ادامه دارد.امیدهایی که طی همه دوران‌ها به دنبال ساختن بودند و نه سوزاندن و همیشه در پی بهتر شدن بودند و نه این همه باختن

علیرضا مهدیه- تاسیان همانند ایران، داستان همه امیدهاییست که واهی نبوده و نیستند ولی بسیاری از آنها سوختند و از خاکسترشان هم هیچ پرنده و جهنده‌ای برنخاست.
تاسیان همانند ایران، داستان عشق است و نفرت‌هایی که طی تاریخ، قدرت بیشتری داشتند و حالا تلخی آفریده و شیرین‌ها را می‌کشند و شیرینی‌ها را می‌سوزانند.
و تاسیان داستان ایرانیست که چپ و راست در آن بیشتر به خود و جیب‌های خود رسیدند و جیب‌ها هم ربط خاصی به ریش یا سبیل نداشت و پر و خالی شدن آنها هم ربط خاصی به جیب کارگران، پیدا نکرد.
کارگرانی که در کارخانجاتی شروع به کار کردند که با کار شروع شده بود و قرار بر این بود که در راه توسعه صنعتی ایران، کارستان کنند ولی طبق همین تاسیان، تازیانه خوردند و آنها هم سوختند.
توسعه صنعتی و در حقیقت توسعه‌خواهی که باعث شد طی تنها یک دهه، بسیاری از مجموعه شرکت‌های بزرگ ایرانی وارد عرصه شده و خارج از تاثیر اقتصادی، تاثیرات شگرفی را نیز بر آموزش نيروی انسانی ایران بگذارند.
در این آتش، کارآفرینان هم سوختند، سوختنی که با شدت و حدت بیشتری بود و کارآفرینانی که از نسل طلایی دهه چهل بودند، جای خود را به کار چاق‌کن‌ هایی دادند که نه کاری برای صنعت کردند و نه باری از دوش ایران برداشتند.
ويژه خوارانی که بسیاری از مجموعه‌های صنعتی را بلعیدند و بعدها این کارخانجات را طی مصادره، معامله و حتی مراوده، به شرکت‌های دولتی، شبه دولتی و حتی شبه خصوصی تبدیل کرده و تقریبا همه آنها را به مرور تعطیل و معطل کردند.
تعطیلاتی که هنوز هم ادامه دارد و کالایی که قرار تولید آن در پنجاه‌ سال پیش گذاشته شده بود، امروز وارد می‌شود و بجای محصول، این رانت است که تولید می‌گردد.
و گاهی نیز با شعار خودکفایی، به منابع ایران و منافع ایرانی جفا می‌شود و آنچه نباید تولید شود، به ظاهر تولید می‌گردد و رانت و تعطیلات دیگری، پدید می‌آید.
تعطیلاتی که طی یک روند توسعه‌نخواهی و بورژوازی ضد صنعتی ایجاد شده و بسیاری از برندهای خاطره‌انگیز ایران را با خود برده و هیچوقت بازنگردانده است.
و طبق همین روند، مجموعه‌ای از برندهای ملی که طی سال‌ها برنامه‌ریزی، سیستم‌سازی و همان توسعه‌خواهی دهه‌های گذشته ایجاد شده بودند نیز به تعطیلات رفتند.
صنعت و توسعه‌ای که سوخت و حالا به یادمان می‌آورد که قرار نبود به اینجا برسیم و قرار بر نجات بود و جدال بر سر رشد و پیشرفت ایران و نه دست و پا زدن در شرایطی که بنگاه‌های بزرگ صنعتی کشور بخوابند و دیگر بیدار نشوند.
تاسیان، داستان دوران و زمان خاصی از تاریخ ایران است. داستان عشق و ناکامی و داستان قدرت و نفرت و داستان ناکارایی در مدیریت آنچه داشتیم و حتی هنوز هم داریم.
خارج از ضعف‌های عمیق این قصه و نحوه گفتگو و تعامل با مخاطبانی که فاصله زمانی زیادی با آن دارند و نیز غصه‌هایی که روایت آن به بیننده می‌افزاید، تاسیان مربوط به ایران است.
ایرانی که دوستش داشته و داریم ولی ندانستیم و نخواستیم که بیشتر از قبل خدمت کنیم و همه مقصر بودیم و تقصیر داریم که حالا ایران در جاییست که نباید می‌بود و قرار نبود که باشد.
باشد که تاسیان که به بسیاری از کلیشه‌های روایی پایان داد، شروعی باشد بر پایان همه تفکراتی که همه سرمایه‌دارن را بد و کارگران را خوب می‌پندارد.
تفکراتی که ایران را رها کرده و به چپ و راست می‌چسبد. منافع شخصی را می‌نوازد و بر ایرانی می‌تازد و صنعت را خوابانده و فقر را بیدار می‌کند.
شروعی باشد بر پایان همه تحلیل‌های اشتباهی و نگاه‌های غلطی که به صنعت و توسعه داشتیم و امیدوار باشیم که اگر تاسیان فصل دیگری داشت، فصل نجات باشد.
فصل نجات همه کارآفرینان خود ساخته و خود شناخته‌ که به دنبال نجات صنایع و معادن ایران بودند و هستند.
و باشد که ایران، تاسیان نباشد و امید به خواستن و ساختن و داشتن، ادامه پیدا کرده و توسعه یابد و این توسعه‌خواهی بماند و هرگز نسوزد .

در همین باره

مشتاقانه منتظر دریافت نظرات شما دوستان عزیز هستیم





For security, use of Google's reCAPTCHA service is required which is subject to the Google Privacy Policy and Terms of Use.

پیشنهادها

خوانده شده ها