پیوند‌های مرتبط

photo_2018-12-13_12-07-26

شرکت ها و تشکل های منتخب

اعتراضات در منطقه جام و باخرز
نویسنده

قاسم خرمی

مديرمسئول

تحليل نوع واكنش مردم جام، تايباد و باخرز  به اتفاقات سياسي كشور

تنها طبقه اي ک در تربت جام و تایباد که به لحاظ نوع درآمد مي توانند مستقل از حكومت عمل كنند، ملاكين بزرگ و چاه داران هستند كه اغلب ساكن مشهد و در گير زندگي لاكچري خودشان هستند و اساسا مطالبات دموكراتيك و مدني ندارند. آنها مشكلات خودشان را معمولا از طريق رشوه به ماموران دولتي حل و فصل مي كنند و هرچه درجه فساد حكومت و دستگاههاي دولتي بيشتر باشد، كار آنها بهتر پيش مي رود.

 

حدود 50 روز است كه بر سر ماجراي درگذشت غم انگيز مهسا اميني در بازداشتگاه پليس تهران، موجي از اعتراضات و نا آرامي ها در سرتاسر كشور آغاز شده و تعداد زيادي از هموطنانمان كشته شده اند و كشور در وضعيت  بحراني و خطرناكي قرار گرفته است كه متاسفانه هنوز هم چشم انداز آن مشخص نيست.

 بحث اين نوشته، تحليل اين اوضاع نيست اما در مجموع، اين اعتراضات نتيجه فشارهاي ناروا بر مردمي است كه در بدترين وضعيت اقتصادي و معيشتي قرار دارند و در بسياري از حوزه ها از حقوق قانوني و شهروندي و انتخاب سبك زندگي محروم شده اند. اميدواريم كه حكومت با تدابير درست و مدبرانه ( و نه لزوما استفاده از زور) بتواند به اصلاح امور و بازگشت آرامش و اميد به كشور كمك كند و از بروز اتفاقات جدي تر پيشگيري نمايد.   

اما در همين مدت، بعضا مشاهده مي شد كه در برخي از گروههاي مجازي و شبكه هاي اجتماعي منطقه اين سوال مطرح بود كه چرا اين اعتراضات در منطقه ما يعني تربت جام و تايباد و باخرز، بازتاب چنداني نداشته است؟ آيا به معني اين است كه مردم اين مناطق از اوضاع سياسي و اجتماعي و اقتصادي فعلي كشور، راضي هستند؟ يا مخالف مطالبات و خواسته هاي معترضين هستند ؟ و يا جرات اعتراض و انتقاد ندارند؟ و خلاصه از اين پرسش ها كه در فحواي آن، نوعي سرزنش مردم هم نهفته است.

 در اين نوشته قصد دارم با اشاره به برخي وقايع تاريخي گذشته، نشان دهم كه اولا دور افتادن مردم منطقه ما از تحولات سياسي كشور، مختص اين دوره نبوده و در يكصد سال گذشته هم معمولا در قبال اتفاقات سياسي مهم كشور، يا بي تفاوت بوده اند و يا حركاتي در جهت مخالف خواسته هاي عامه كشور انجام داده اند و در ثاني، اين واكنش ها و يا عدم واكنش ها، ريشه در مجموعه عوامل تاريخي و جغرافيايي و حتي اقتصادي دارد كه بايد به درستي شناخته شود و نمي شود از اين بابت به سرزنش مردم مبادرت ورزيد.

اولا بايد خدا را شاكر بود كه در اين مدت در منطقه ما، حادثه ناگواري (مثل زاهدان) رخ نداده است. ظاهرا چند موردي احضار و بازداشت بخاطر فعاليت اعتراضي افراد در فضاي مجازي صورت گرفته بود كه قضيه فيصله پيدا كرده است. اگر مورد ديگري هست كه لااقل من بي خبرم اما اميدوارم كه چنين وقايعي تكرار نشود.

 بنابراين، در همين جا به سهم خودم از  آندسته نيروهاي امنيتي، انتظامي و قضايي كه با مردم مدارا كرده اند و خواهند كرد، قدرداني مي كنم. دست بوس مرزبانان غيوري كه بي هيچ ادعا و نمايشي و فارغ از همه وقايع و جريانات سياسي، از كيان كشور دفاع مي كنند، هم هستم.  

اينكه نوع آگاهي هاي سياسي منطقه ما مثل ديگر مناطق فقير و كمتر توسعه يافته ، با شهرهاي بزرگ كشور متفاوت است، شايد نياز به توضيح چنداني نداشته باشد اما اين قضيه مختص سالهاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نيست و شواهدي وجود دارد كه نشان مي دهد حداقل در يكصدسال اخير هم مردم منطقه ما از تغييرات و تحولات سياسي كشور كم اطلاع و بي خبر بوده اند. به چند نمونه اي اشاره مي كنم:

 

1- اعتراضات رسمي به حكومت شاه در شهرهاي بزرگ كشور از اواسط سال 1356 شروع شده بود و در بهمن 57 به سقوط حكومت پهلوي منجر شد. جالب است بدانيد در  سال 1358 كه چندماهي از انقلاب گذشته و بيش از 90 درصد مردم در 12 فروردين همان سال، به جمهوري اسلامي راي داده بودند، تازه تعداد زيادي از مردم تربت جام  در خيابانها راهپيمايي حمايتي به نفع حكومت پهلوي به راه انداختند و شعار «جاويدشاه» سر داده بودند و مغازها را به آتش مي كشيدند. آنهم در تربت جامي كه به لحاظ سابقه شهري شدن، به مراتب از تايباد و باخرز جلوتر بود و مردم روشن تري داشت.

2- كمي به عقب تر برگرديم. در سال 1300 هجري شمسي يك افسر وطن خواه ژاندارمري خراسان به نام محمد تقي خان پسيان، عليه ظلم و  ستم عمال حكومت و خوانين شمال خراسان، دست به قيام زد. حركت او حمايت احساسي و عاطفي اغلب ايرانيان بويژه خراسانيان را بر انگيخت. بطوريكه نيروهاي نظامي كشور هم تمايلي به درگيري با او را نداشتند و عليرغم مكاتبات احمد قوام نخست وزير وقت، حتي ايلات و طوايف خراسان هم حاضر به سركوب قيام پسيان نبودند. در چنين هنگامه اي تعداد زيادي از خوانين تربت جامي بويژه طوايفي از ايل تيموري براي سركوب قيام پسيان اعلام آمادگي كردند و به سمت قوچان به راه افتاندند كه البته دير رسيدند و در ميانه راه خبر رسيد كه تقي خان پسيان كشته شده و آنها برگشتند. در واقع ما شانس آورديم وگرنه لكه ننگ كشتن افسر آزاده اي مثل تقي خان پسيان هم مي توانست به دامن مردم بي اطلاع منطقه ما بنشيند و يك سر شكستگي تاريخي هم به گرفتاري هاي ما اضافه كند.

3- در آغاز دهه 1330 كه جنبش ملي شدن نفت به رهبري دكتر محمد مصدق به راه افتاد، تقريبا تمام كشور در حمايت از مصدق بسيج شدند و حتي كار به فرار محمدرضاشاه پهلوي از كشور انجاميد. جنبش ملي مصدق نه تنها در منطقه ما اثري نكردكه حتي برخي خوانين باخرز بويژه رضاخان انصاري به حمايت از شاه برخاست. معدود افراد مخالف شاه و هوادار مصدق مثل پسر مرحوم محدثي( روحاني تبعيدي) و برادران مهاجري به شدت سركوب شدند كه لابد جريان قتل عام خانواده مهاجري به تحريك حكومت و بدست خوانين محلي منطقه را همه شنيده ايد.

 

4- تنها موردي كه مردم منطقه ما يك حركت ضد حكومتي جدي انجام دادند در ماجراي صولت خان هزاره در سال 1322 بود كه آنهم البته خيلي جنبش اعتراضي و سياسي نبود و در واقع مردم منطقه، تنها گذاشتن صولت به عنوان همشهري و رفيق خودشان را نوعي بي مرامي و نارفاقتي مي دانستند. اما  حكومت بدون اينكه سادگي و بي اطلاعي مردم را معيار قرار دهد سعي كرد از آنها زهر چشم جدي بگيرد و برخي از خوانين محلي حامي دولت را تيرباران و برخي را نفي بلد كرد. تعدادي از خوانين ميان ولايت كه از صولت حمايت كرده بودند، آنقدر زير فشار قرار گرفتند كه به بهانه سفر حج، از منطقه فرار كردند تا آبها از آسياب افتاد و چند سال بعد برگشتند.

شايد شواهد تاريخي بيشتري از اين دست بتوان پيدا كرد كه اگر درگيري هايي ميان حكومت و بخش هايي از جامعه ايجاد شده است، مردم منطقه ما بيشتر از سياست رسمي و حكومتي حمايت كرده اند.  اتخاذ چنين مواضعي از سوي مردم جام و تايباد و باخرز، از  زواياي مختلف قابل تحليل است.

 

1- از حيث جغرافيايي و تاريخي، همانطور كه مي دانيد مناطق ما حتي شهرهاي تربت جام و تايباد  در نوار مرزي كشور قرار گرفته اند و در مجموع سكونت گاههاي نظامي و امنيتي به حساب مي آيند و هنوز با شهر شدن به مفهوم شكل گيري مناسبات و نهادهاي سياسي، صنفي و مدني و آموزشي و پيدايي طبقه متوسط و روشنفكر  با مطالبات مدني مستقل از حكومت، فاصله زيادي دارند. از اينرو، اگر چه مردم آن مناطق هم مثل بقيه كشور از سياست هاي نادرست اقتصادي و اجتماعي حاكم بر كشور آسيب ديده اند اما هنوز به مرحله اي كه بتوانند از اين بابت حكومت يا مقامات محلي را در معرض پرسش قرار دهند، نرسيده اند. فعاليت حزب و گروه سياسي هم در منطقه ما هنوز قرين موفقيت نبوده است.

2- يكي از دلايلي كه افراد خواسته هاي مدني و سياسي بروز مي دهند عبور از نيازهاي اوليه و برخورداري از حداقلي از درآمد و معيشت است. در منطقه ما به دليل عقب ماندگي هاي اقتصادي و نبود شغل و درآمد، جمع كثيري از مردم از تامين مايحتاج اوليه خود ناتوان هستند و اگر همين يارانه هاي دولتي نباشد ممكن است تامين نان خشك و خالي هم براي آنها مشكل باشد.  تعدادي حقوق بگير كميته امداد و بهزيستي هستند كه مسلما از اين ها انتظار حرف زدن در باره سياست متفاوت وجود ندارد.

3- طبقه متوسط منطقه ما كاركنان دولت و حقوق بگيران ثابت است كه در شهرهاي كوچك و فشارهاي حراستي و حربه هاي گزينش و غيره.. حتي اگر از اوضاع نارضي باشند كه به دليل سطح آگاهي ها بعضا ناراضي هستند، انتقاد و اعتراض آشكاري بروز نمي دهند. افراد تحصيلكرده و دانشجو هم كه عمدتا مهاجرت كرده اند و در منطقه حضور ندارند. تنها طبقه اي كه به لحاظ نوع درآمد مي توانند مستقل از حكومت عمل كنند، ملاكين بزرگ و چاه داران هستند كه اغلب ساكن مشهد و در گير زندگي لاكچري خودشان هستند و اساسا مطالبات دموكراتيك و مدني ندارند. آنها مشكلات خودشان را معمولا از طريق رشوه به ماموران دولتي حل و فصل مي كنند و هرچه درجه فساد حكومت و دستگاههاي دولتي بيشتر باشد، كار آنها بهتر پيش مي رود.

 

4- يك بخش از مسائل سياسي منطقه ما را نيروهاي مذهبي نمايندگي و رهبري مي كنند. روحانيون شيعه كه به عنوان مبلغ در منطقه حضور پيدا مي كنند و نيز آندسته از روستازادگان محلي  كه به كسوت طلبگي  در آمده اند كه بطور طبيعي حامي مطلق همه سياست هاي رسمي حكومت و بطور خاص جناح اصولگرا هستند و هر نوع نقد به عملكرد حكومت را مصداق دشمني با خدا و ائمه مي دانند. روحانيون سني منطقه ما هم اگر چه ممكن است در ته دل نقدهايي به رفتارهاي تبعيض آميز برخي مقامات حكومت داشته باشند اما واقعا جرات بيانش اشكارش را ندارند. پرداختن به حقوق اهل سنت هم ممكن است از پرداختن به مسائل دموكراتيك ملي براي آنها اولويت بيشتري داشته باشد.

 

پس بنابراين، با كنار هم گذاشتن اين عوامل و دهها عامل ديگر مي بينيم كه نوع واكنش مردم منطقه ما به اتفاقات كشور ، خيلي موضوع دور از انتظاري هم نيست. اگرچه وجود فناوري اطلاعات و شبكه هاي اجتماعي بطور طبيعي برخي مردم بويژه جوانان و كنشگران و روشنفكران را هم در گير مسائل كلان ملي مي كند و چاره اي جز همدلي با مردم ايران ندارند اما نبايد فراموش كنيم كه كنش و واكنش مردم منطقه ما خيلي تاثيري در معادلات سياسي كشور هم ندارد و اگر قرار باشد تغيير سياسي مهمي اتفاق بيفتد، مطمئنا همه چيز از تهران شروع مي شود و به شهرهاي كوچك سرايت مي كند. پس لزومي براي خطر كردن و به خطر انداختن ديگران در آن منطقه هم وجود ندارد. به همين دليل توصيه من به جوانان روشنفكر منطقه اين است كه سعي كنند اعتراضات در منطقه ما جنبه بيروني و فيزيكي پيدا نكند و تا حد امكان در همين فضاي مجازي بماند.

 

به نيروهاي امنيتي منطقه هم برادرانه توصيه مي كنم كه اين قبيل اعتراضات مجازي را كاملا درك كنند و تا زماني كه مردم اعتراض فيزيكي و بيروني انجام نداده اند از انجام برخي اقدامات تحريك زا مثل راه اندازي تجمعات متقابل و يا خود جوش با موضوع محكوميت معترضين و يا به گفته رسانه هاي رسمي «اغتشاش گران» خودداري نمايند و تريبون داران رسمي بخواعند كه از اظهارات تحريك زا به شدت بپرهيزند.  شايستگي و كارداني دستگاههاي امنيتي در اين است كه از وقوع اعتراضات پيشگيري نمايند نه اينكه در مقابل مردم خودشان خودنمايي نمايند. هر كسي كه از شرايط موجود ناراضي است لزوما از دشمن خط نمي گيرد هرچند دشمن، استفاده خودش را مي برد.  

 

در همین باره

پیشنهادها

خوانده شده ها