پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
۲۷ فروردین ۱۴۰۲ | دیدگاهها برای ایرانی ها چه نوع حکومتی را مناسب خود می دانند؟ بسته هستند | اقتصاد سیاسی, خارج از صنعت, منتخب سردبیر
ایرانی ها چه نوع حکومتی را مناسب خود می دانند؟
اگر حداقلی از خواسته مردم ایران که مشترک است را در نظر بگیریم این است که به امور ساده رندگی من، چه میخورم، چه مینوشم، چه میپوشم، کجا میروم، با چهکسی هستم، به اینها دخالت کند.
مرتضی مردیها:
خواسته های مردم ممکن است در سه سطح رده بندی شود:
سطح اول یک دموکراسی لیبرال تمام عیار است که معنیاش این است که شما در انتخاب حکومتگران، در اقتصاد، در تولید و مصرف فرهنگی و مواردی از این دست تصمیم گیرنده باشید. یعنی اکثریت مردم تصمیمگیرنده باشند. این سقف ماجرا است.
ممکن است خیلی از کسانی که در جامعه اعتراضهایی دارند، خیلی به این موارد فکر نکنند. آن چیزی که اکثریت گسترده، به تصور من میخواهند، یک معنای حداقلی است و من از آن تحت عنوان «بگذارید زندگی کنم» نام میبرم. یعنی آدمها کمترین چیزی که حق خودشان میدانند، حتی در حکومتی که نه انتخاب زمامداران به عهده آنها است، نه حتی اقتصاد به شکلی است که افراد بتوانند اقدام کنند و پیش بروند. کمترین چیزی که خواسته میشود این است که در زندگی خودم، اجازه بدهید سبک زندگیم را خودم انتخاب کنم.
بنابر این اگر از من سوال کنند که مردم چه میخواهند، میگویم که خوب، یک تصور عمومی است که به این معنا که دموکراسی میخواهند، آزادی میخواهند. ولی این که این چه معنایی میدهد، گفتم، دو معنا دارد. برای یک اقلیتی ممکن است دموکراسی، فرض کنید با گرایش چپ بخواهند، دموکراسی مشارکتی بخواهند، دموکراسی لیبرال بخواهند. و روی اینها، روی نکاتش، ظرایفش دقتی داشته باشند، استدلال بیاورند، مشکلاتش، مسائلش… اینها مال خواص است. مال یک اقلیتی است. حالا چه در جوانان و چه در بزرگسالان و میانسالان.
ولی برای یک اکثریت گستردهای، همان طور که من یک زمانی حدودا بیست بیست و پنج سال پیش از این در توضیح آن چیزی که پدیده دوم خرداد نامیده میشد، یک یادداشتی نوشتم که عنوانش این بود: بگذارید زندگی کنم آن طور که میخواهم. الان هم همین طور است.
یعنی اگر حداقلی از خواسته مردم که مشترک است را در نظر بگیریم این است که به امور ساده رندگی من، چه میخورم، چه مینوشم، چه میپوشم، کجا میروم، با چهکسی هستم، به اینها دخالت نکنید و جالب انجاست که در بسیاری از حکومتهایی که به نظر میآید نمونه کامل استبداد هستند، مثل فرض کنید عربستان یا مصر یا امثال اینها، در آنجاها هم تا آنجایی که من میدانم به حد بسیاری زیادی به اینها کسی کاری ندارد. شاید در برخی از این زمینهها ما در دنیا منحصر به فرد هستیم و بنابراین آنچه که مشترک است در وهله اول این است. ولی خوب بالاتر از آن این هم هست که مردم میخواهند در امور سطوح بالاتر، از اقتصاد تا سیاست، اکثریت مردم در قالب یک نظام دموکراتیک و به تصور من یک نظام لیبرال تصمیمگیرنده باشند.
حتی در اینجا هم میتوانیم بین سیاست، و اقتصاد و فرهنگ یک خط قائل بشویم. یعنی بگوییم که چه بسا بسیاری از مردم با این هم مشکلی نداشته باشند که یک حکومت انتخابی نباشد ولی در فرهنگ یعنی تولید و مصرف فرهنگی و در اقدام برای فعالیتهای اقتصادی راهها بسته نباشد و اجبارها و الزامها با متوسط آنچه که در عرف جهانی است فاصله زیاد نداشته باشد.
بنابر این حداقل سه رده است که در اینجا میتوانیم از هم تفکیک کنیم. در وهله اول، انتخاب سبک زندگی، در وهله دوم، فرهنگ و اقتصاد و در وهله سوم سیاست.
اگر حداقلی از خواسته مردم که مشترک است را در نظر بگیریم این است که به امور ساده رندگی من، چه میخورم، چه مینوشم، چه میپوشم، کجا میروم، با چهکسی هستم، به اینها دخالت کند.