پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
جهاد« اکبر»؛ 90 سال تکاپوی اکبر لاجوردیان در مسیر صنعت، تجارت و کارآفرینی
زندگی اکبر لاجوردیان را چه از اول به آخر بخوانیم و چه از آخر به اول مرور کنیم، فرق چندانی ندارد. وقفه ای در کار نیست و سرتاسر زندگی او رنج و کوشش و مقاومت و استقامت است و البته سرشار از موفقیت ها و کامیابی ها و پیمون مسیرهایی که از کمتر کسی غیر از او، ساخته بود. امید وار زیست و پر امید مرد. زیست حرفه ای او مصداق بارزی از جهاد اکبر است؛ تکاپوی بی پایان که فقط مرگ می توانست حریف او شود. او از 99 سال عمرش، نزديك به 90 سال كار كرد و سرانجام در روز 23 اسفند 1401 در هیوستن آمريكا، آرام گرفت.
سپیده موسوی:
خانواده تجارت پيشه و صنعتگر لاجوردی
لاجوردي ها( با نام قديمي نيل فروشان) از قديمي ترين خانواده هاي بازرگان و صنعتگر ايران بودند كه از اواخر حكومت ناصرالدين شاه قاجار تا اواخر حكومت محمدرضا شاه پهلوي، در كار تجارت و صنعت بودند و تا تیر ماه 1358که اموال آنها به حکم دادگاه انقلاب در معرض مصادره قرار گرفت، حدود 80 كارخانه تاسيس كردند و 15 هزار نيروي متخصص و ماهرايراني تربیت کردند و به كار گماردند.
اکبر فرزند سيد محمدلاجورديان و متولد سال 1302 در كاشان است. او فرزند همسر دوم پدرش بود و با برادرش سيد محمود لاجوريان 28 سال اختلاف سني داشت و به همراه بردار و پسران برادرش( احمد، قاسم و حبيب) و برادر زاده هايش، يكي از خاندان بزرگ و صنعتگر ايران به حساب مي آمدند. با مرگ اكبر، تقريبا نسل اول تا سوم اين خانواده از بين رفته اند و نسل چهارم لاجوردي ها هم اكنون در خارج از كشور مشغول تجارت و كارآفريني هستند. علي و حميد فرزندان احمدلاجوردي( از نسل چهارم) در ايران هم درگير فعاليت هاي اقتصادي بودند و بعد از انقلاب كشور را ترك كردند. اكبر چهار فرزند به نامهاي محمد، مسعود، رضا، مهناز و لي لي داردكه در آمريكا زندگي مي كنند.
درسهای از زندگی حرفه اي اکبرلاجوردیان
اكبر از دهه 1330 شمسي همراه با برادرش محمود لاجوردی از تجارت، به کار صنعتی و تاسیس کارخانه روي آورد و انواع محصولات و خدمات نظير روغن نباتی، مواد شوینده، نخ، قالی، مخمل و پارچه، سيمان، خدمات کامپیوتری، بيمه، كشتيراني، حسابداري، بانکداری، امور آموزشي و غيره را ارائه مي كردند. اغلب اين فعاليت ها ذيل يك هلدينگ بزرگ به نام «گروه صنعتي بهشهر» قرار داشتند.
بازخوانی گوشه هایی از زندگی و کارآفرینی اكبر لاجوريان می تواند، مشمول درس های آموزنده برای کارآفرینان جوانتر کشور باشد که می دانند و می دانیم، پای در جاده ای ناهموار گذاشته اند و در کنار سرمایه اندک مالی، یقینا سرمایه بی منتهای عشق به صنعتگری و عشق به اعتلای ایران می تواند توشه این مسیر با عزت اما پر دردسر باشد. اكبر از معدود كارآفريناني است كه به نگارش خاطرات خود نيز مبادرت ورزیده است:
پدر سخت گیری که می گفت : بیکاری جرم است!
اکبر در خانواده ای مقید به رسومات و سنت های مذهبي و خانوادگی به دنیا آمد. پدرش سید محمد در تربیت فرزندان حساسیت ها و سخت گیری های فراوانی داشت. او فرزندانش را قبل از طلوع آفتاب بیدار می کرد که نماز بخوانند و کار کنند. از نظر او بیکاری جرم بود. به بچه هایش می گفت « موقع بیکاری با فکرتان بازی کنید تا كاري پيدا كنيد و يا برای مشکلاتتان راه حلی پیدا کنید». به همین دلیل اکبر را از 7 سالگی وادار به کار در تجارتخانه ديگران و حتی جاروکشی آن کرده بود. در دوران دبیرستان هم مسئول وصول مطالبات پدرش از کشاورزان شده بود.
اولین معامله بزرگ اقتصادی در سن 18 سالگی
در سن 17 سالگی پدرش 10 هزار تومان سرمایه به اکبر داد تا کار و کسب مستقلی راه اندازی کند. وی از همان ابتدای کار، مالیات بر درآمد می پرداخت. او شروع به تجارت کرد و برنج از تهران می خرید و به کاشان می برد. در سال 1320 از برادر بزرگترش سید محمود لاجوردی پرسید: « کدام تجارت خوب است؟» برادرش گفت تجارت شکر خوب است و بهتر است که فعلا 60 کیسه شکر بخری!». اکبر به اشتباه 600 کیسه شنید و برای تامین بهای آن سخت به زحمت افتاد و بالاخره پول آن را جور کرد. اما قیمت شکر ناگهان رشد کرد و او توانست هم پولی که سه ماهه باید پرداخت کند را یکجا پرداخت و هم سود سرشاری نصیبش شد. این اولین معامله او در سن 18 سالگی بود که اوضاع او را تغییر داد. طولی نکشید که سرمایه او از 10 هزارتومان به 600 هزارتومان رسید.
شب اول بعد از ازدواج، ساعت یک بامداد به منزل رسید!
او به قدری به کارش عشق می ورزید و سرگرم بود که یادش رفته بود، ازدواج کرده و شب اول قبل از ازدواج، ساعت یک بامداد به منزل رسیده بود. این روحیه پرکاری همیشه در او باقی ماند و با اینکه حداقل در میانسالی به لحاظ مالی تامین بود و نیازی به پول و ثروت نداشت، اما از اکثر کارگران و مدیرانش، بیشتر کار می کرد. براي آنها حداقل روزي 10 ساعت كاركردن چيز طبيعي بود. برادرش سيد محمود و پدرش سيد محمد حتي در سن هفتاد سالگي هم كار مي كردند.
افتادن ها و بلند شدن ها و جلوي ضرر را گرفتن
تجارت اکبر لاجوردیان همیشه مقرون به صرفه و سود نبود و چندباری هم شکست خورد اما دوباره بلند شد. کم نبودند تجاری که با یک بار زمین خوردن، برای همیشه زمینگیر شدند و تجارت را کنار گذاشتند. او در سال 1326 به تهران آمد و دو معامله انجام داد که نیمی از سرمایه اش را از دست داد. قضیه از این قرار بود که او از طريق کشتی، محصول گردو به امریکا فرستاده بود که به دلیل معطلی زیاد و باران خوردگی، بخشی ازگردوها فاسد شده بود. او بخشی دیگر از گردوها را به یک بستنی فروش آمریکایی فروخت که او هم شکایت کرد و اکبر مجبور به پرداخت خسارت و 10 هزار دلار جریمه شد. البته خانواده لاجوردي در حوزه هاي ديگري هم شكست خوردند و چندشركت مثل « شركت ترويج كشت پنبه»، « شركت صنعتي ايگل» و يك شركت كشتيراني را به دليل زيان دهي تعطيل كردند. اكبر لاجوردي مي گويد: « «ما برای پیشرفت کارمان ۱۱۰ سال حوصله به خرج دادیم و سخت کار کردیم».
استراتژی داشتن سبد سهام در بیش از 30 شرکت
اکبر علاوه برفعالیت های تجاری سودمندی که بصورت فردی انجام می داد، در بسیاری از حوزه ها با برادر و برادرزاده ها و خواهر زاده اش، مشارکت داشت و در چندین شرکت صاحب سهام بود. ضمنا شرکت های مشترکی هم با خارجی ها داشت. سهام او تا پایان اسفند 1346 تنها در 4 شرکت بهشهر، پاکسان، بسته بندی و بهکو، بیش از 22 میلیون تومان بود. در همین زمان در بیش از 20 شرکت دیگر سهامدار بود. این استراتژی كه همه تخم مرغ ها را در يك سبد نمي گذاشت، مسلما ریسک شکست کامل را کاهش می داد و همان سود منطقی که مورد نظر خانواده لاجوردی بود را تامین می کرد.
زبان انگلیسی دانستن، شرط موفقیت در تجارت خارجی
یکی از رموز موفقیت آندسته تجاری که با شرکای خارجی همکاری می کنند، دانستن چند زبان خارجی و یا حداقل زبان انگلیسی است. اکبر لاجوردیان تحصبلات دانشگاهی نداشت و اصلا پدرش هم اعتقادی به اینکه فرزندانش به دانشگاه بروند، نداشت. اما اکبر در کنار فعالیت های تجاری به زبان آموزی پرداخت و آموختن زبان انگلیسی را در موسسه ایران- آمریکا آغاز کرد و در سال 1330 که به عنوان مسئول شرکت لاجوردی ها وارد آمریکا شد، به محض ورود در کلاس های زبان آموزی شبانه دانشگاه کلمبیا شرکت کرد و به تقویت زبان انگلیسی خود پرداخت. از دیگر تجار سنتی ایران که تحصیلات دانشگاهی نداشت اما زبان انگلیسی و چینی می دانست، اسدالله عسکر اولادی بود.
صرفه جويي و پس انداز در خون لاجوردي ها بود
بخشي از ويژگي هاي تجار و صنعتگران موفق، ريشه در فرهنگ اقتصادي و خانوادگي آنها دارد. صرفه جويي و پس انداز ازويژگي هاي بارز خانواده لاجوردي بويژه اكبر بود. از همان زمان كودكي و نوجواني و از پول عیدی، شروع به پس انداز كردند و در طول عمر هم از مصرف بي رويه و تجمل پرهيز كردند. علي اصغر سعيدي در كتاب «خاندان لاجوردي» مي نويسد: «بطوركلي موفقيت لاجورديها را بايد معلول چند عامل دانست؛ اول ميانه روي و مقتصد بودن به ويژه در نسل اول و دوم؛ آنان كه تجاري شناخته شده بودند، حسابگري را حتي در دادن پول به فرزندان خويش در نظر مي گرفتند و دوم گرايش به پس انداز و سرمايه گذاري به نحوي كه سرمايه هاي اوليه نسل اول و دوم تنها از پس اندازهاي شخصي به دست آمده بود…».
اخلاق حرفه اي و پايبندي به قانون؛ فرار مالياتي نداشتند
خاندان لاجوردي، سود خودشان را در درستي و صداقت پيدا كرده بودند. بنابراين، علاوه بر پايبندي به اخلاق و شرافت به قوانين كشور هم پايبندي كامل نشان مي دادند. اهل شيادي و حقه بازي و رانت خواري و كلاهبرداري نبودند. دفاتر حساب و كتاب شسته و رفته اي داشتند و حتي يك مورد، فرار مالياتي نداشتند. جالب است كه حتي دادگاههاي انقلاب كه به دنبال پيدا كردن سر نخ هايي از فساد در كار لاجوردي ها بودند اعلام كردند كه هيچگونه سوء استفاده شخصي در كارنامه آنها به چشم نمي خورد. علاوه بر اين، به امور عام المنفعه و نيكوكاري و نيز مسئوليت اجتماعي در توليد هم علاقه و حساسيت ويژه داشتند و تقريبا 10 درصد از درآمدهاي آنان صرف امور بنياد خيريه لاجوردي ها مي شد.
جنس فروخته شده، پس گرفته می شود!
از نظر اکبرلاجوریان مشتری یک سرمایه است و رضایت مشتری اساس تجارت او را تشکیل می داد. تمام کسبه ایران از دوره قاجاریه تا کنون یک شعار ثابت داشتند اینکه «جنس فروخته شده، پس گرفته نمی شود!». اکبر لاجوردیان برای نخستین بار در ایران، هنگام تبلیغ روغن نباتی« شاه پسند» اعلام کرد: « اين روغن، پس از فروش و در صورت عدم رضایت مشتری- حتی با مصرف بخشی از محصول- پس گرفته می شود»! مقصود او البته توليد استاندارد و با كيفيت با اهداف صادراتي بود. لاجوردي ها براي اولين بار قراردادي با يكي از كشورهاي اروپايي منعقد كردند تا بتوانند جنس با كيفيت و استاندارد در ايران توليد كنند.
مدیریت ژاپنی و مسئولیت پذیری جمعی
مرحوم اکبر لاجوردیان در دیداری که برای خرید تانکرهای نفت از ژاپن داشت، بازدیدهای مکرری از شرکت ها و کارخانجات ژاپنی به عمل آورد و « مسئولیت پذیری جمعی» را از ژاپنی ها آموخت و پس از بازگشت به کشور، مدیریت ژاپنی را در «گروه صنعتی بهشهر» اجرا کرد. او در همه تصمیمات بزرگ تجاری که می گرفت، حتما با مدیران و کارکنان زیر دست، مشورت می کرد و البته از مزایای این همکاری هم بهره می برد. تمام مهندسانی که با او کار کرده اند، بعد از 40 سال هنوز با احترام از او یاد می کنند و شهادت داده اند كه مديران لاجوردي در حوزه كاري كاملا مستقل و داراي اختيارات بودند. متقابلا اكبر هم تاكيد داشت كه مهندسان بايد ماشين آلات و كارخانه ها را متعلق به خودشان بدانند و به دنبال نوآوري باشند و كار فيزيكي را به تنهايي قبول نداشت.
اتحاد گسست ناپذیر خانوادگی
ویژگی دیگر خانواده لاجورديان، همكاري هاي خانوادگي و استفاده از اين سرمايه اجتماعي در مسير بقاء كارآفريني بود. پدر، برادر، برادرزاده ها، خواهرزاده ها و نيز فرزندان برادر زاده ها و داماد و فرزندان خود او، همه در كار تجارت و توليد و كارآفريني در كشور بودند بسياری از خانواده هاي صنعتگر ايراني متاسفانه بواسطه اختلافات خانوادگي و يا تقسيم ارث، دچار فروپاشي كاري و يا جدايي و كدورت هاي دراز مدت شدند كه ماجراي برادران خيامي ( احمد و محمود) از آن جمله است. خانواده لاجوردي چهار نسل، پشت هم ايستادند و اگر هم خرده اختلافاتي داشتند در انظار عمومي به حل و فصل آن نپرداختند. اکبر و محمود دو برادر ناتنی بودند و او از برخی برادر زاده هایش نیز کوچکتر بود اما به عنوان حلقه اتصال این خانواده عمل می کرد.
می گفت: کارخانه اصلی، نیروی انسانی است نه ماشین آلات
لاجوردیان برخلاف بسیاری از تجار و صنعتگران ایرانی، خیلی زود متوجه اهمیت آموزش و تربیت نیروی انسانی در پیشبرد تولید و تجارت شد. خود او در بسیاری از دوره های مدیریتی شرکت کرد و به مدیران و کارگرانش توصیه می کرد که مسئله آموزش و توانمند سازی را فراموش نکنند. در سال اول انقلاب به یکی از وزرای دولت موقت بازرگان که قرار بود قانون مصادره ها را اجرا کنند، گفت: « کارخانه من، نیروی انسانی من است، نه ماشین آلات و ساختمان و اسباب و اثاثیه! هم اکنون تعهد می دهم اگر اختیار و آزادی به من داده شود، در عرض دوسال، کارخانه بهتری را به شما خواهم داد». او هنگام خروج از کشور به مهندسان می گفت: « این کارخانه ها را ما با زحمت ساختیم؛ شما آنها را حفظ کنید. چون در اینجا چند هزار کارگر مشغول کار است». حق مسكن و بيمه درماني كارگران و كاركنان و حتي اعزام آنها به اقامت گاههاي تفريحي هم از كارهايي بود كه آنها در ايران باب كردند.
پیشگامی در دانش بنیان کردن صنعت
ويژگي دیگر خانواده لاجورديان، داير كردن واحد« تحقيق صنعتي»، «توسعه صادرات»، « دانش محور» كردن صنايع و بويژه استفاده از علوم اجتماعي و دانش مديريت در حوزه بنگاهداري صنعتي بود. تا قبل از اين، تصور عمومي بر اين بود كه ساخت و اداره موفق يك واحد توليدي فقط با دانش مهندسي ممكن است.لاجوردي ها از نخستين كساني بودند كه تجارب تجاري پدرشان و نيز حضور صِرف تكنيسين ها و مهندسين را براي پيشبرد صنعت كافي ندانستند و براي اين منظور، نخستين آموزشگاه مديريت منطبق با استاندارد دانشگاه هاروارد را در كشور پايه گذاري كردند. بزرگترين شركت كامپيوتري را داير كردند و در ادامه، زمام امور صنعت را به فرزندان دانشگاه ديده خود سپردند. حببیب لاجوردی بعد از انقلاب، مرکز تاریخ شفاهی هاروارد را تاسیس کرد تا تمام تجارب صنعتي و اقتصادي مديران و سياستگذاران كشور را تجميع و در اختيار علاقمندان قرار دهد.
پاسخ به يك سوال تاريخي: «این همه ثروت را از کجا آوردی؟!»
در سال 58 که دادگاه رسیدگی به پرونده سرمایه داران بزرگ، آغاز شد، قاضی دادگاه از او پرسید« این همه ثروت را از کجا آوردی؟! با اینکه سوال قاضی از سر تحقیر و از جنس محاکمه بود اما اکبر لاجوردیان پاسخ بسیار ارزنده ای داد که می تواند یک منشور اخلاقی و کاری برای تجار جوان باشد. او گفت: « اولین شرط کمی حوصله، دومین شرط پشتکار و کار فراوان( اقلا روزی 10 ساعت)، سوم یک هوش کمی بیشتر از معمولی. پدرم 110 سال پیش ده هزار تومان سرمایه داشت. با سود 20 درصد در طی این مدت، سرمایه آن به 30 میلیارد تومان می رسید. هر کس خانواده لاجوردی را بشناسد، می داند که توانایی بیشتری در تولید درآمد دارد؛ در حالی که ما الان یک سوم آن ثروت را نداریم»!
جنگيدن براي دفاع از اموال و عزت خانوادگي
لاجوردیان که در زمان انقلاب مدیرعامل سه شرکت حریر و مخمل، فرش راوند و پلی اکریل اصفهان بود، با مصادره کارخانجات و گروه صنعتی بهشهر تلاش زیادی کرد تا به شورای انقلاب ثابت کند این اموال مستقل از نظام شاهنشاهی پهلوی و از راه تجارت به دست آمده است. براي اين به سراغ برخي سران انقلاب مثل بازرگان و سحابي و بهشتي و بني صدر رفت تا شايد آنها را از توقيف اموال سرمايه داران منصرف كند اما موفق نشد. او حتی پیشنهاد کرد كه 10 درصد سهام ما را به كارگران و كاركنان بدهيد اما بگذاريد تا ما اين كارخانه ها را مديريت كنيم و مانع تعطيلي آنها شويم، اما این پیشنهاد پذیرفته نشد.
ادامه كارآفريني در آمريكا؛ اكبر هيچ وقت نااميد نشد
در آستانه افتتاح کارخانه پلیاکریل اصفهان بود که انقلاب شد و به آمریکا رفت و به رغم همه غم ها و ناراحتی ها و عصبانیت ها، دست از تولید و تجارت نکشید. آخرین کارهای اکبر لاجوردیان در عرصت تجارت و کارافرینی در سالهای بعد از مهاجرت به امریکا، تاسیس کارخانه اینتامیکس در زمینه تولید pvc و شرکت نووو در زمینه تولید پرده های کرکره بود. این شرکت شعبی در ایالت های مختلف آمریکا و نیز در هلند داشت که محصولات آن به کشورهای مختلفی نظیر چین و روسیه و آمریکای جنوبی صادر می کرد.
وطن خواهي و صنعت گستري؛ اكبر عاشق ايران بود
اكبر لاجورديان از كارآفرينان موفق و باورمند به اصول اخلاقي و داراي حس تعلق به سرزمين ايران بود. شايد در باره تعلقات ميهني او فقط چند جمله اي كه هنگام خروج اجباري از كشور در تيرماه 1359 در خاطراتش آورده است، كافي باشد:: «سرزمینی را پشت سر گذاشتم که ذرات وجودم با آب و گل آن سرشته و پرورش پیدا کرده بود. پیکرهای درگذشتگانم، پدرانم، مادرانم در زنجیره نسلهای طولانی، همه در خاک این سرزمین خفتهاند. دل کندن از آن همه خاطره و از تاریخ و یادگارهای خانوادهام بسیار دشوار بود. به این علت با حسرت به افقهای دور و تاریک ایران نگاه میکردم!».
منابع:
این مطالب با رجوع به سه کتاب با عنوان« خاندان لاجوردی و لاجوردیان» نوشته دکتر علی سعیدی و فریدون شیرین کام، « سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران» نوشته فریدون شیرین کام و ایمان فرجام نیا و « 110 سال پیدایش و گسترش گروه صنعتی بهشهر: خاطرات اکبر لاجوردیان» تدوین شده است. نشریه کارخانه دار مطالعه این سه اثر ارزشمند را به خوانندگان توصیه می کند