سده تحقیر در چین

«سده تحقیر» ؛ کلیدواژه ای برای تهییج و حرکت چین

در طول 18 قرن از 20 قرن گذشته، حدود 30 درصد از تولید ناخالص جهانی به چین تخصیص یافته است. در قرن هفدهم تولید چین حدود هفت برابر تولید انگلستان بود. از قرن 18 میلادي، افزایش قدرت انگلستان و دیگر دولتهاي ملی مدرن غربی، پیامدهایی شگرف براي امپراطوري هاي کهن آسیایی در پی داشت. رشد درونی دولتهاي ملی مدرن غربی تا میانه سده19 سبب شد که اروپاي غربی به مرکز ثقل قدرت در جهان تبدیل شود

رشد انگلستان و دیگر دولتهاي ملی غربی در پی انقلاب صنعتی بر نسبت سهم آنها از ثروت جهانی افزود، به گونه اي که تا میانه ي سده 19 ،انگلستان به ثروتمندترین دولت تبدیل شد و با اتکاء به ثروت اقتصادي اش، قدرتمندترین نیروي نظامی عصر خود را ایجاد کرد، به گونه اي که در طی جنگ اول تریاك که در 1839 آغاز شد، دولت ملی مدرن انگلستان امپراطوري کهن سال چین را در هم شکست و از آن پس چین وارد عصري از نفوذ قدرتهاي غربی و ژاپن شد که از آن به عنوان «سدهي تحقیر» یاد میشود.

تا پیش از قرن نوزدهم، چین در این توهم به سر می‌برد که مرکز عالم بوده و سایر ملل «بربر» هستند. دیری نگذشت که در میانۀ قرن نوزدهم چین مواجهه‌ای دردناک با جهان غرب داشت و در طی جنگ‌های تریاک شکستی سخت و تحقیرآمیز از بریتانیا متحمل شد.

چین که در آن زمان می‌دید مردمان کشورش به مصرف تریاک معتاد شده‌اند تصمیم گرفت که تجارت تریاک با بریتانیا را متوقف سازد. تاجران بریتانیایی که از تجارت تریاک سود سرشاری می‌بردند این تصمیم دولت چین را برنتابیدند و با ناوگان دریایی خود به سوی چین رهسپار شدند. چین که تاب ایستادگی در برابر این قدرت دریایی و «قایق‌های توپدار» بریتانیا را نداشت سرانجام تسلیم شد.

در پی این شکست، دولت «چینگ» مجبور به امضای قراردادهایی نابرابر شد و هنگ‌کنگ، ماکائو و سایر بنادر بزرگ چین به کنترل بریتانیا درآمد. همچنین امتیازات تجاری و قضاوت کنسولی نیز عاید بریتانیا و سایر ملل غربی شد. این شکست و قراردادها شروعی بود بر «سدۀ تحقیر» در تاریخ معاصر چین.

این اصطلاح پر کاربرد در ادبیات سیاسی داخلی چین برای توصیف دوران افول تمدن چین است. قرن تحقیر یا صد سال حقارت ملی، اصطلاح مورد استفاده برای توصیف چین در دوره مداخله و انقیاد سلسله چینگ و جمهوری چین توسط قدرت‌های غربی و ژاپن در بین سالهای 1839 و 1949 است.

 در این دوره، چین دچار تجزیه داخلی شدیدی شد، تقریباً در تمام جنگ‌هایی که انجام داد شکست خورد و غالباً مجبور شد امتیازات بزرگی را در معاهدات بعدی به قدرتهای بزرگ بدهد. در بسیاری از موارد، چین مجبور شد مقدار زیادی جبران خسارت کند، بنادر خود را برای تجارت باز کند، اجاره یا واگذاری سرزمین‌ها (مانند منچوری خارجی، مناطقی از شمال غربی چین و ساخالین به امپراتوری روسیه، خلیج جیائوژو به آلمان، هنگ کنگ به بریتانیا، ماکائو به پرتغال، ژانجیانگ به فرانسه، و تایوان و دالیان به ژاپن) را بپذیرد و از بسیاری از جنبه‌های حق حاکمیت خود در حوزه‌های نفوذ خارجی پس از شکست‌های نظامی دست بکشد.

سرانجام، در پی تضعیف قدرتهاي اروپاي غربی و ژاپن در طول جنگ جهانی دوم و مبارزات درونی سدۀ تحقیر که در اصل کمی بیش از یکصد سال (109 سال) به طول انجامید با پیروزی انقلابیون سرخ به رهبری «مائو زدونگ» در 1949 پایان یافت و چین به عنوان یک دولت ملی مدرن مستقل نمایان شد و از اواخر دهه 1970 چین سیاست توسعه ي اقتصادي را در پیش گرفته است و سهم این کشور را از ثروت تولیدي جهان در حال افزایش است و بر قابلیت هاي چین براي افزایش توان نظامیاش نیز افزوده است.

مائو در اولین نطق خود پس از پیروزی انقلاب در میدان تیان‌آنمن به این سده اشاره کرد و از آن پس این مفهوم به کلیدواژه‌ای برای اعضای حزب کمونیست چین در تهییج حس ملی‌گرایی تبدیل شد.

در همین باره

پیشنهادها

خوانده شده ها