مستشارالدوله

سرنوشت دردناک میرزا یوسف خان مستشارالدوله با یک کلمه

میرزا یوسف خان تبریزی (مستشارالدوله) کسی بود که ایرانیان را با اندیشه قانون‌خواهی آشنا کرد. نه اینکه نخستین باشد که حرف از قانون می زند، پیش از او بوده اند کسانی مثل آخوندزاده و ملکم خان اما بنیاد فکری قانون خواهی مشروطه ریشه در رساله یک کلمه مستشارالدوله دارد. او نه تنها به قانون خواهی ساختار داد بلکه طرح اولیه قانون اساسی را هم پی ریخت. اما با هم نیک اندیشی و اصلاح طلبی سرنوشت غم انگیزی داشت به امر ناصرالدین شاه مدت‌ها در زندان قزوین انواع زجر و شکنجه را تحمل کرد تا مرد. روایت است که کتاب یک کلمه را انقدر بر سرش کوبیدند که چشممش آب آورد!

زندگی شخصی

صابر صادقی- در سال 1202 خورشیدی در تبریز به دنیا آمد یعنی 202 سال پیش و یازده سال پیش از امضای فرمان مشروطه در سال 1274 در حالی که به زنجیر کشیده شده بود و املاکش توسط شاه مصادره شده بود مقرری اش قطع شده بود از دنیا می‌رود.

او در خانواده‌ای تاجر و ثروتمند در تبریز به دنیا می‌آید. در ابتدا به عنوان محصل علوم مذهبی در مدارس سنتی همان درس‌‌های مکتبی را می‌خواند. فارسی و عربی و مقداری شرعیات. فضای دارالسطنه تبریز در آن زمان به عنوان محل حضور ولیعهد در کنار دارالحکمه تهران دروازه ورود اندیشه‌های جدید غربی و مفاهیم نوین سیاسی و حقوقی بود.

مجاورت با روسیه هم موجبی شده بود تا این اندیشه‌ها از طریق همزبانان آذری زبان ساکن قفقاز به سادگی بیشتری به میان ایرانیان آذربایجان راه یابد. باکو در انتقال اندیشه مشروطه خواهی و دیگر تفکرات نو در تاریخ معاصر ایران  جایگاه بلندی دارد. مدارس نوین اولین بار در تبریز شکل گرفتند و این شهر دروازد روابط تجاری گسترده با عثمانی و روسیه هم بود. در آستانه انقلاب مشروطه 15 درصد صادرات و 25 درصد واردات ایران از طریق این شهر انجام می شد.

در دوران جوانی و نوجوانی میرزا یوسف خان احتمالاً شاهد ولیعهدی عباس میرزا، محمد شاه و همچنین ناصرالدین شاه بوده است.

به دلیل همین جایگاه  کشورهای روسیه و انگلیس در این شهر کنسولگری داشتند و دیپلمات‌ها در این شهر حضور داشتتد. میرزا یوسف هم وارد دستگاه کنسولگری انگلیس در تبریز می‌شود. این کار در کنسولگری بستر اولیه شکل گیری اندیشه تجددخواهی را در او ایجاد می‌کند. در آنجا با اندیشه‌های لیبرالی آشنا شد. اما نمی‌تواند کار در کنسولگری را ادامه بدهد و از آنجا استعفا می دهد.

دلیل این استعفا چه بود؟ حس وطن پرستی و اعتراض او به سیاست‌های انگلیس در ایران. در این دوره که او با الفبای سیاست غرب آشنا شده بود و سیاست‌های کنسولگری انگلیس را در جهت منافع ایران نمی دانست. ترجیح می داد که در خدمت دولت خود باشد.

دوران آستاراخان

در این هنگام او 30 ساله است و به فرمان ناصرالدین شاه در سال 1853 برابر 1232 خورشیدی وارد وزارت امورخارجه می‌شود. اولین ماموریت او کارپردازی در حاجی تَرخان (هشترخان) یا به بیان امروز آستاراخان در روسیه امروزی است. شهری بندری و مهم در دلتای رود ولگا.

به بیانی هشت سال در این سمت است از سال 1232 (1853) تا 1240 (1861) و نه در نقش کنسول یا سفیر بلکه در مرتبه‌ای پایین‌تر نمایندگی دولت ایران و انجام امور کنسولی و دیپلماتیک را در آن شهر برعهده دارد.

در اینکه در این مدت چکار کرده و به عنوان نماینده سیاسی ایران با چه متفکرانی دیدار کرده اطلاعی در دست نیست اما می‌دانیم که اقامت او در روسیه باب آشنایی او را با اندیشمندان روس باز کرد که در دوره‌های بعدی باب این آشنایی گسترده‌تر می‌شود.

آشنایی با فتحعلی آخوندزاده

در سال 1862 برابر 1241 خورشیدی به سن پترزبورگ می رود و کاردار ایران در این شهر می شود اما یکسال بیشتر در این شهر نمی‌ماند و در 1242 خورشیدی به تفلیس می‌رود و چهارسال بعدی دورانی است که عمیقاً با جریان‌های فکری و اندیشه‌های نوین آشنا می‌شود. در دوران تفلیس با میرزا فتحعلی آخوندزاده نویسنده مکتوبات آشنا می‌شود. تفلیس آن  دوران- سال 1863 میلادی -محل تجمع آزادی‌خواهان و روشنفکران ایرانی و روس و قفقازی است. یکی از مراکز سیاسی و فرهنگی روسیه است که اوپرا و مدارس نوین دارد.

دو شخصیت آخوندزاده و میرزا یوسف به سرعت با هم دوست می‌شوند و مکاتبات فراوانی در ادامه با هم داشتند. همکاری و هفمکری این دو انقدر زیاد بود که مکتوبات  کمال‌الدوله که اصل آن به زبان ترکی توسط آخوندزاده نوشته شده بود با همکاری مشترک آخوندزاده و میرزا یوسف خان حدوداً در سال 1866 (1245) به فارسی ترجمه می‌شود.

گرچه آخوندزاده انتقادهایی هم به میرزا یوسف داشته مثلاً در موضوع رساله معروف “یک کلمه” که در آن خواسته شده بود اهمیت قانون را مطرح کند و به نوعی قانون را با شرع اسلام تطبیق دهد.

آخوندزاده طرفدار جدایی کامل دین و دولت بود؛ اصول تجدد و قانون‌گرایی غربی را با تعالیم و احکام اسلام سازگار نمی‌دانست. حتی نقدی به کتاب یک کلمه مستشارالدوله نوشته و دیدگاه تطابق با شرع او را رد کرده.

آشنایی با میرزا ملکم خان

در اواخر سال 1246 (1867)  میلادی میرزا یوسف به کارداری سفارت ایران در پاریس منصوب می‌شود و از راه استانبول عازم فرانسه شد. در مدت سه سال اقامت خود در پاريس چهار مرتبه به لندن رفت و در آنجا با میرزا ملکم خان دیگر روشنفکر برجسته ایرانی ملاقات می‌کند.

میرزا ملکم خان هم روی میرزا یوسف تاثیر عمیقی گذاشت. به گفته بسیاری ایده کتاب “یک کلمه” و محوریت قانون را نشات گرفته از مجالست میرزا ملکم خان می‌دانند. مستشارالدوله خود اذعان داشته که پس از پرسش از ملکم خان درباره پیشرفت فرانسه و علل عقب‌ماندگی ایران، ملکم خان پاسخ داده است که “یک کلمه که جمیع انتظامات فرنگستان در آن مندرج است، کتاب قانون است.” این جمله به وضوح نشان‌دهنده تأثیر مستقیم ملکم خان بر شکل‌گیری ایده محوری رساله مستشارالدوله است.

در بحث قانون هر دو شخصیت یعنی ملکم خان و مستشارالدوله، از پیشگامان فکر قانون‌گرایی و لزوم پذیرش مظاهر تمدن غربی برای پیشرفت ایران بودند. آن‌ها معتقد بودند که راز ترقی غرب در “قانون” است و ایران نیز برای رهایی از استبداد و عقب‌ماندگی، باید به سمت حاکمیت قانون حرکت کند. مستشارالدوله مانند ملکم خان، در پیوند زدن اندیشه‌های سیاسی-اجتماعی اسلام با مفاهیم جدید غربی تلاش می‌کند.

به عبارتی می توانیم ببینیم که یک مثلث فکری تاثیرگذار شکل گرفته بود بین میرزا یوسف خان، ملکم  و میرزا فتحعلی آخوندزاده. این سه نفر از طریق ملاقات‌ها و مکاتبات، به تبادل نظر می‌پرداختند و افکار یکدیگر را غنا می‌بخشیدند. اگرچه تفاوت‌هایی در رویکردهای آن‌ها (به ویژه در مورد جدایی دین از سیاست) وجود داشت، اما هدف کلی اصلاح و پیشرفت ایران بود.

این نگاه به قانون بخشی از از جریان گسترده‌تر روشنفکری در دوران قاجار بود که به بیداری فکری ایرانیان منتهی شد و زمینه‌سازی انقلاب مشروطه بود.

در دوران پاریس میرزا یوسف رساله یک کلمه را می نویسد و پس از سفر اول ناصرالدین شاه به فرنگ در سال 1248 شمسی (1869) آن را در پاریس منتشر کرد. یعنی 36 سال پیش از انقلاب مشروطه و در آن سعی می کند به جامعه مذهبی ایران و روحانیون نشان دهد که این قوانین با قرآن مغایرتی ندارند و می توان هم مسلمان بود و هم قانون را قبول داشت.

این کتاب تاثیر زیادی روی آزادی خواهان ایران گذاشت و به راهنمای سیاسی انجمن‌ها و مراکز غیبی (فراماسونری) طرفدار مشروطه تبدیل شده بود. انجمن‌های مخفی که در انقلاب مشروطه نقش اساسی بازی کردند خود میرزا یوسف خان مستشارالدوله هم در پاریس وارد لژ فراماسونری گراند اوریان فرانسه می‌شود که یکی از مهمترین لژهای فراماسونری اروپاست.

ایده نخستین طرح راه آهن سراسر هم در پاریس به ذهن میرزا یوسف می رسد و فکر می‌کرد که این طرح می‌تواند در عرض سه سال ایران را منقلب کند. نگاه ساده انگارانه ای است اما به هرحال این رساله که به نام کتابچه بنفش از آن یاد می‌شود پیشنهاد می‌دهد که راه‌آهنی از خراسان به تهران کشیده شود تا زیارت امام رضا ساده تر شود. احتمالاً منظورش از این پیشنهاد این بوده که در وهله اول همراهی روحانیون را بتواند به دست بیاورد.

دوران حضور او در پاریس مصادف است با کمون پاریس در سال 1871 که در طی آن حکومتی سوسیالیستی در دوره‌ای دو ماهه در پاریس برپا می شود. گفتنی است این حکومت و سیاست‌های آن روی اندیشه‌های کارل مارکس تاثیر عمیق گذاشت و او در کتاب جنگ داخلی در فرانسه، کمون پاریس را اولین نمونه از دیکتاتوری پرولتاریا می دانست.

بازگشت به ایران

در سال 1260 خورشیدی میرزا یوسف خان به ایران بازمی گردد و  در دوران صدراعظمی میرزا حسینخان سپهسالار به سمت معاونت وزارت عدلیه انتخاب می‌شود. در ایران است که لقب مستشارالدوله به نام او صادر شد. اما دیدن سیر حوادث و اوج عقب ماندگی ایران او را به صرافت این می اندازه که به ایده اولیه خود بازگردد. یک کلمه و ایده قانون.

در سمت معاونت وزارت عدلیه دخالت مستقیم در تدوین قوانین عدلیه داشت که در واقع نخستین گام برای تشکیل عدالت خانه بود که مهمترین خواسته مردم در مقدمات جنبش مشروطه خواهی بود.

و با همکاری صدراعظم وقت میرزا حسین خان سپهسالار طرح اولیه قانون اساسی را می‌دهند. طرحی که در آن به یگانگی دولت و ملت تاکید شده بود و در آن دولت سامانی بود که باید حافظ مال و جان و ناموس مردم باشد. این دو اصلی بودند که حاکمیت قاجار تا پیش از آن نشانی از آن نداشت. انسان ایرانی پیش از مشروطه رعیت بود که جان و مال و ناموسش در دست حاکم واقعی کشور که سلطان اعظم و خاقان افخم پادشاه ممالک محروسه ایران از دودمان قجر بود.

اصل دیگری که سپهسالار و مستشارالدوله در قانون اساسی خود پیشنهاد می‌دانند آزادی مذهب است و بندی دیگر به جدایی دین از سیاست اشاره دارد. چنین طرحی در آن دوره از تاریخ ایران واقعاً جسورانه است. چرا که برخی از قشر مذهبی ایران و روحانیون به همراه استبدادیون قجر به این فکر می‌کردند که انسان اصلاً حق قانونگذاری ندارد و قانون مال خداست، چه برسد به اینکه انسان آزادی مذهبی داشته باشد. در سامانی که دولت قجر مشروعیت خود را از تقرب به علمای مذهبی می گرفت و صبحت از جدایی دین و دولت ساده نبود.

برای همین عجیب نیست که ناصرالدین شاه با نخستین طرح قانون اساسی مخالفت می‌کند و مستشارالدوله شکوایه خود را به ولیعهد مظفرالدین شاه می فرستد که “اگر زمامداران ایران، خود در صدد تأسیس دولت مقننه برنیایند، سیر حوادث تاریخ آن را تحمیل خواهد کرد.”

چندی بعد مستشارالدوله که نمی‌توانست ناظر کثافت‌کاری‌های وزارت عدلیه و رشوه‌خواری ها باشد از کار کناره می‌گیرد. همزمان مقالاتی در روزنامه اختر استانبول در مورد مفاسد دستگاه عدلیه ایران نوشته می‌شد، بدخواهان به گوش ناصرالدین شاه می‌رساند که این مقالات به تحریک مستشارالدوله نوشته شده است.

ناظم الاسلام می نویسد: “به امر ناصرالدین‌شاه … او را گرفته و چوب زده و در انبار دولتی او را پنج ماه حبس کردند و جریمه کامل از او گرفتند.”

مستشارالدوله بعد از این حبس خودش را به تبریز می رساند اما مغرضین ضربه نهایی را به او می زنند و نوشته‌های خصوصی او را به همراه رساله یک کلمه برای ناصرالدین شاه می فرستند. در آن زمان حتی رساله محافظه کارانه و اصلاح طلبانه ای مانند یک کلمه می توانست عواقب شدیدی برای نویسنده داشته باشد.

ناظم الاسلام  کرمانی می‌نویسد: “حکم گرفتاری او صادر و او را مغلولا به قزوین آوردند و در آنجا مدتی محبوس بود، خانه‌اش را غارت و مواجبش را قطع کردند. قریب سیصدهزار تومان ارثیه پدر را در راه آزادی و مقصود خود از دست داده…”

و می نویسند که رساله یک کلمه را به دستور ناصرالدین شاه آنقدر بر سرش کوفتند که چشم هایش آب آورد!

حاج سیاح محلاتی که همان زمان در زندان قزوین به همراه چند نفر دیگر از آزادیخواهان به زنجیر کشیده شده بود در کتاب خاطرات خود شرحی دارد از شکنجه‌های وحشیانه ماموران ناصری. وقتی خبر ورود میرزا یوسف خان مستشارالدوله را می‌شوند حاج سیاح می نویسد:

“بسیار از این خبر ملول شدم زیرا این مرد محترم یکی از تربیت‌یافتگان ایران است، کتابی هم نوشته موسوم به “یک کلمه”، با من هم بسیار دوست بود… باز آمده گفتند سعدالسلطنه در مهمانخانه، تلگراف را برای او خوانده، او هم گفته اطاعت دارم. سعدالسلطنه از آن شخص و مقام و وقار او خیلی شرمنده شده و گفته: المامور معذور… به حال آن پیرمرد محترم که عمری را به احترام و نجابت و خدمت به دولت و ملت از روی حقیقت گذرانده دلم آتش گرفت و از وضع زمان و تربیت ایران انگشت حیرت به دندان گزیدم. در وقت آوردنِ چراغ ،به اسماعیل فراش گفتم: چگونه و به چه دل زنجیر به گردن و خلیلی به پای این پیرمرد هشتاد ساله نهادند که عمر خود را در ایران و خارجه با خدمت دولت و ملت به سر برده؟”

در این که چه مدت در زندان قزوین بوده چیزی نمی دانیم. در بیان آن به مدت ها اشاره شده. بیشترین اشاره ای که شده 5 سال است. به ایت ترتیب از 1269 تا 1274 خورشیدی و در زندان قزوین است که فوت می‌کند. تنها تقاصی که می‌تواند بگیرد این است که اجازه ندهد هیچ کس از رجال سیاسی قاجار زیر تابوتش را بگیرند و وصیت کرده بود که تابوتش بر دوش توده مردم باشد و نه چند سیاستمدار آلوده. او همه رجال عهد ناصری را به جز چند نفر از یک قماش می‌دانست.

درگذشتی دردناک از مردی که همه زندگیش را در راه آگاهی و نجات ایران صرف کرد.

اندیشه سیاسی میرزا یوسف خان مستشار الدوله

اما اندیشه‌های او در میان مشروطه خواهان باقی ماند و کتاب یک کلمه گام بلندی بود در ایجاد مبانی حکومت قانون در ایران که در انجمن‌های مخفی مشروطه خواهان همچون اساسنامه‌ای خوانده می‌شد.

اهمیت این کتاب این است که مبانی قانون خواهانه ای برای ایران ارائه داده و سعی شده با توجه به جامعه مذهبی ایران، مبانی شرع را با قانون تطبیق بدهد.

به صورت کلی جریان قانون‌خواهی و نوگرایی دوران قاجار را می‌توان به دو دسته تقسیم‌بندی کرد؛ کارگزاران حکومتی و روشنفکران بیرون از حاکمیت.

میرزا یوسف خان در گروه کارگزارن حکومتی قرار می گیرد. کسانی مانند میرزا حسین خان سپهسالار و عباس میرزا نایب السلطنه.

به همین نسبت نوگرایان دوران قاجار در مورد نسبت دین و قانون هم به دو گروه تقسیم می‌شوند. موضوع اساسی این بود که آیا باید با پذیرش تجدد دین را کنار گذاشت و اصلاً جایگاه دین و شرع در قانون جدید چه می تواند باشد.

دو نگرش اصلی این بود:

  • میان دین و دنیای جدید اساساً عدم سازگاری وجود دارد و دین اسلام به عنوان یک عامل غیرایرانی موجب جداافتادگی ایرانیان از فرهنگ باعظمت پیش از آن تلقی می شد. جریان ناسیونالیسم ایرانی و تجددخواهی که در میان آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی می شد دید.
  • یا امکان سازگار کردن دین و دنیا جدید وجود دارد و باید به جایگاه و پایگاه سنتی دین در جامعه نگریست. حتی می‌گفتند که مشترکاتی میان دین و دنیای جدید وجود دارد و باید راهی میانه بین دفع و جذب کامل تجدد غربی به دست آورد. رویکردی که در اظهارات و نوشته های میرزا ملکم خان و میرزا یوسف خان مستشارالدوله میبینیم.

یک کلمه

اگر بخواهیم با ادبیات امروز با تسامج البته نسبتی به میرزا یوسف خان مستشارالدوله بدهیم فکر کنم او بیشتر به روشنفکران دینی نزدیک بود.

در کتاب مهم او یک کلمه بارها راز عقب ماندگی ایران را در نبود قانون می‌داند. البته مستشارالدوله با آن سابقه حضور در مقامات سیاسی بالا در اروپا حتماً می‌دانسته که تجدد فقط با قانون وارد نمی‌شود و مدارهای توسعه نیافتگی پیچیده‌تر از اینها هستند؛ اما در آن برهه از تاریخ ایران تصور می‌کنم چنین تاکیدی لازم می‌بود و می‌بینیم که این یک کلمه قانون چطور توانست ایرانیان را برای قیام بر علیه استبداد قجر متحد کند.

می نویسد: “یک کلمه که جمیع انتظامات فرنگستان در آن مندرج است کتاب قانون است که جمیع شرایط و انتظامات معمول که به امور دنیویه تعلق دارد در آن مسطور است و دولت و امت کفیل بقای آن است، چنانکه هیچ فردی از سکنه فرانسه یا انگلیس یا پروس مطلق التصرف نیست، یعنی در هیچ کاری که متعلق به امور محاکمه و مرافعه و سیاست و امثال آن می‌باشد به هوای نفس، عمل نمی‌تواند کرد. ”

در راه تاسیس قانون هم به تاکید روی اهمیت آن اکتفا نکرده و در دوران صدارت میرزا حسین خان سپهسالار و با کمک و نامه نگاری های طولانی با میرزا ملکم خان اعتمادالدوله شروع به نوشتن قانون عدلیه و طرحی برای قانون اساسی ایران کرد:

می نویسد: شروع به تاسیس قوانین نموده.. که بعدها مامورین دوائر دولتی که از عالی و دانی و بزرگ و کوچک در اعمال و افعالی که در خور درجه ماموریت ایشان است خود را به انقیاد و اطاعت مواد و احکام قانونیه مکلف بدانند.”

فکر می کند که در دین اسلام قوانینی مشابه قوانین اروپایی وجود دارد که با آن می توان وضعیت ایران را بهتر کرد و برای اینکه نظراتش را بتواند در جامعه آن روز اثرگذار کند هر جا که توانسته در کتاب یک کلمه از آیات و احادیث و قصص بهره می‌گیرد.

البته تفاوت‌های قوانین اسلامی و قوانین غربی را نیز می‌داند و از سیر تاریخی قوانین اسلامی و فلسفه پیدایش آن در غرب آگاه است.

البته استخراج قوانین از دل شرعیات یا قوانین دینی چندان بی ربط به روند تاریخی اروپا نیست. در قرون اولیه بعد از قرون وسطی در قرن چهاردهم و پانزدهم واقعاً اینطور هست که قوانین عرفی از دل دین مسیحیت استخراج می شود. اما دو نکته اینجا وجود دارد. دین مسیحیت دینی آسمانی است، الهیات دارد، شرعیاتش بسیار باریک تر است که آن هم نه توسط خدا آنطور که در اسلام تعبیر می شود بلکه توسط کلیسا اعمال می شد.

در اسلام در مقابل الهیات بسیار کتاب باریکی است و اصل بر شرعیات است. قوانین دارد که در قرآن آمده و تعبیر به این است که این قوانین آسمانی است و مستقیم از طرف خدا آمده.

این تفاوت اساسی است که باید در تفسیر تاثیر اجتماعی مسیحیت و اسلام به آن توجه داشت.

نکته دوم اینکه مستشارالدوله  این را نمی بیند یا نمی گوید که در سده های شانزدهم و هفده میلادی دوران جدیدی در غرب آغاز شد در حوزه فلسفه در علوم انسانی تاریخ بشر را متحول کرده است. انسان از آسمان کنده شده و به زمین وصل شده. از دکارت به بعد سرچشمه و معیار هرچیزی عقل است و عقل یگانه راهنمای بشر است. ماورای طبیعت به فراموشی سپرده شد و جهان با عقل نقاد و اندیشه نوین تبیین می‌شود.

تفکیک قوی حکومتی

یکی از مفاهیم نوینی که مستشارالدوله بیان می‌کند که از غرب نشات گرفته اصل تفکیک قوای حکومتی است. اصلی که در غرب بیش از همه منتسکیو در روح القوانین آن را برجسته کرده. جایی که با الگو قرار دادن نهادهای سیاسی انگلستان قوای حاکم در کشور را به مقننه، مجریه و قضاییه تفکیک می کرد و ادغام هر یک از آنها در دیگری را موجب سلب آزادی از جامعه می‌دانست.

مستشارالدوله در فرانسه نتایج اصل تفکیک قوا را از نزدیک دیده بود و آن را برای پیشرفت ایران لازم می داند. می‌نویسد:

“وضع و تنظیم قوانین در اختیار مجلسی باشد و تنفیذ و اجرای آن در دست مجلس دیگر چنانکه آن مجلس هیچ گونه بیم و امیدی از این مجلس نداشته باشد، تا هر یک از این دو مجلس ودیعه خود را با استقلال و آزادی تمام حفظ توانند کرد…”

مستشارالدوله در کتاب یک کلمه از قوه مقننه با نام قدرت تشریع و از قوه مجریه با نام قدرت تنفیذ یاد می‌کند

مجلس

مستشارالدوله اصل وجود مجلس را می پذیرد و آن را عامل وضع قانون در جامعه می داند. جایی که وکیلان ملت را که همان نمایندگان مجلس اند در مورد کارهایی مانند خراج و مالیات غیره بحث می کنند و قوانینی را با توجه به احکام اسلامی مضع خواهند کرد.

مجلس محلی است که صاحبان خرد و اندیشه درباره کارهای جاری کشور به گفتگو می نشینند و اضافه می کند که حکومت و حاکمیت ناشی از اراده ملت است. که در آن زمان حرفی انقلابی محسوب می‌شد..

می نویسد: اختیار و قبول ملت اساسی همه تدابیر حکومت است و در نقل و شرع اسلام نیز چنین است و … آیه شریفه وامرهم شوری بینهم در این باب عظیم است …”

با توجه به اینکه حکومت را حق مردم می داند و از نخستین کسانی است که در ایران منشأ قدرت دولت را فقط اراده توده دانسته است.

در همین باره

پیشنهادها

خوانده شده ها