پیوند‌های مرتبط

photo_2018-12-13_12-07-26

شرکت ها و تشکل های منتخب

معرفی اقدامات و خدمات سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی ایران

آشنایی با سندیکای تولیدکنندگان لوله و پروفیل فولادی

سرهنگ شریفی راد - Copy
نویسنده

قاسم خرمی

مديرمسئول

یک سرهنگ و خلبانِ واقعی که اکنون میوه فروشی می کند!

خلبان شریفی راد را به جاسوسی متهم کردند و بعد از اثبت بی گناهی اش، از کشور مهاجرت کرد.

 

 

گزافه نیست اگر بگوییم که مسیر حمله برق آسای صدام به ایران حداقل در چند ماه اول جنگ را چند خلبان نیروی هوایی سد کردند که حالا ممکن است، خیلی نامی و نشانی از آنها در میان نباشد. 

 

یکی از انان یدالله شریفی راد،  خلبان جنگنده  اف 5  بود که به خاطر نقشش در سقوط  چند هواپیمای میگ 21 و سوخوی 22 متعلق به ارتش عراق، فاتح نبردهای هوایی نام گرفته بود.  ضمنا رکوردهایی هم در پرواز با این نوع هواپیما در سطح جهان به جای گذاشته بود که زبانزد متخصصان امر، بود. او در همان گروه خلبانانی بود که در روز دوم جنگ، آن همه شدید به مراکز استراتژیک عراق را انجام دادند که باعث شگفتی کارشناسان نظامی شد. 

 

این افسر بی باک ایرانی در زمان جنگ به یک نیروگاه در درون خاک عراق حمله کرد که با سه جنگنده عراقی برخورد کرد. یکی را زد اما هواپیمای او سقوط کرد و خود او با چتر نجات در خاک عراق فرود آمد. با اینکه نیروهای امنیتی عراق تلاش گسترده ای برای دستگیری او شروع کردند اما او توانست با کمک کردهای عراقی، به ایران برگرد. فیلم سینمایی« عقاب ها» هم در باره  داستان چگونگی نجات او ساخته شده است.

 

شریفی‌راد از سال ۱۳۶۳ تا سال ۱۳۶۶ به عنوان دیپلمات در پاکستان مشغول به کار بود. در سال ۱۳۶۶  به اتهام جاسوسی برای آمریکا، دستگیر شد و تا پای چوبه دار هم رفت. ولی بعد از یکسال زندان و مشقت، مشخص شد که این اتهام بی اساس بوده است.

 

اگر به سابقه دیگر دستگیری های مشابه نگاه کنیم، احتمالا دستگیری او هم خیلی مبتنی بر مستندات خاصی نبوده است؛ تازه اگر کار نفوذی های داخل مراکز امنیتی نبوده باشد. وگر نه چطور ممکن است، یک فردی مثل شریفی راد که چنان ضرباتی به ارتش عراق زد، بتواند جاسوس دشمن دیگری باشد. 

 

شریفی راد انسان بسیار عاطفی و صادقی بود. بعد از اتهام جاسوسی ضربه روحی بسیار بزرگی خورد و بعد از یکسال با دلشکستگی کشور را ترک کرد و به آمریکا مهاجرت کرد. او سالها در یک فروشگاه زنجیره ای و در بخش فروش میوه کار می کرد.

 

او همچنین کتابی در کانادا نگاشته است به نام پرواز یک میهن‌پرست (Flight of a Patriot) که در آن داستان زندگی خود را از زمان جوانی تا جنگ ایران و عراق و بازداشت و شکنجه و مهاجرت به کانادا به رشتهٔ نگارش درآورده است. این کتاب به زبان انگلیسی بوده ولی به زبان‌های دیگر نیز ترجمه شده است در مقدمه کتابش از تهیه کنندگان فیلم «عقاب ها» این گله را دارد که بدون اطلاعش داستان زندگی او را تبدیل به فیلم سینمایی کردند.

 

 

 

 

 

 

نگاهی به کتاب « سقوط در چهلمین پرواز»؛ خاطرات خلبان شریفی راد در روز سقوط

کتاب دیگری شامل خاطرات خلبان شریفی راد در سالهای اخیر تحت عنوان « سقوط در آخرین روز» به کوشش فرامرز توکلی چاپ شده که به تشریح روزهای نخست جنگ اختصاص یافته است. در بخش هایی از این کتاب به آخرین پرواز و سقوط در خاک عراق اشاره شده است:

آخرین ماموریت شریفی راد حمله به تاسیسات برق عراق در شمال کرکوک بود.در مسیر برگشت که شریفی‌راد از دو فروند دیگر عقب‌تر بود، به‌طور ناگهانی متوجه عبور دو فروند میگ دشمن از بالای سر خود شد. او همراهان خود را از این‌مساله آغاز کرد و کمی بعد متوجه شد از طرفین و کمی بالاتر به سمتش شلیک شده و گلوله‌هایی از کنارش عبور می‌کنند. با نگاهی که خلبان اف‌پنج ایرانی به چپ و راست خود کرد، متوجه شد توسط دو میگ عراقی محاصره شده تا به سمت عراق برگشته و در یک‌پایگاه فرود بیاید. «قصد داشتند مرا زنده و سالم همراه خود فرود آورند، توجه کردم و به سمت تقریبی پایگاه هوایی کرکوک واقع در شمال عراق، تغییر جهت دادم. حدود دو دقیقه بین اسکورت دشمن به سمت دلخواه آنان تغییر جهت دادم.» جمله جالب و مهم شریفی‌راد درباره آن‌لحظات این‌چنین است: «تنها چاره مرگ و شهادت بود.»

با گرفتن یک‌تصمیم آنی، شریفی‌راد در یک‌لحظه هر دو موتور خود را خاموش کرد تا هواپیمای دشمن از او جلو افتاده و در تیررس‌اش قرار بگیرند. همچنین اقدام به چرخش ۹۰ درجه کرد و در راستای عمو زمین قرار گرفت. در همین‌ثانیه‌ها، حرارت خروجی موتورهای یکی از هواپیماهای عراقی به دلیل استفاده از حداکثر قدرت، هواپیمای شریفی راد را درگیر موج کرده و به چپ و راست راند. شریفی‌راد از عقب و جلو، بین دو هواپیمای عراقی قرار گرفته بود که هواپیمای عقبی اقدام به شلیک موشک حرارتی به سمت او کرد اما به‌دلیل خاموش‌بودن موتورهایش، موشک، حرارت اگزوز هواپیمای عراقی جلویی را دنبال کرده و به آن اصابت کرد. «می‌توانم بگویم هیچ‌گاه به آن اندازه مملو و سرشار از خدا و احساس خدا نبودم. احساس داشتم که هواپیما را دیگری هدایت می‌کند نه من.» (صفحه ۱۰۰ به ۱۰۱)

شریفی راد در ادامه نوشته است:

«هواپیمایی که موشکش را رها و یارش را سرنگون کرده بود، قبل از آن‌که یک‌ور شدنم را اصلاح کنم، از من جلو افتاد و هدف تیرهایی قرار گرفت که برای هواپیمای ساقط‌شده آماده کرده بودم.» (همان) این‌هواپیما نیز با اصابت تیرهای مسلسل F5 شریفی‌راد سقوط می‌کند. اما خلبان ایرانی متوجه شد دو هواپیمای دیگر دشمن به سمتش هجوم آورده‌اند. او موفق شد یکی از آن‌ها را با چند حرکت تاکتیکی جلو انداخته و به‌سمتش موشکی شلیک کند اما موشک بال چپ عمل نکرده و شلیک نشد و موشک سمت راست هم پس از به‌کارگیری به هدف برخورد نکرد. در نتیجه شریفی راد با مسلسل به‌سمت هواپیمای دشمن شلیک کرد و هنوز نتیجه شلیک‌اش را به چشم ندیده بود که مورد اصابت موشک هواپیمای عقبی قرار گرفت و هواپیمایش از ناحیه دم آتش گرفت.

* سقوط و خروج اضطراری از هواپیما

شریفی‌راد در خاطراتش نوشته هنگامی که مورد هدف شلیک موشک هواپیمای دشمن قرار گرفت، در ارتفاع حدوداً ۱۰ متری زمین پرواز می‌کرده است. به همین‌دلیل پس از خروج اضطراری از هواپیما، چتر نجاتش فرصت بازشدن کامل پیدا نکرده و او با سر به زمین برخورد کرده است. به همین‌دلیل هم بیهوش شده است. درباره وضعیت هواپیمای جلویی هم که او با گلوله‌های مسلسل F5 مورد هدف قرارش داده بود، چنین‌روایتی در کتاب «سقوط در چهلمین پرواز» وجود دارد: «برایم گفتند هواپیمایی که در جلویم پرواز کرده، ششصد الی هشتصدمتری محل سقوط من به تپه‌ای اصابت کرده و خلبانش نیز کشته شده.» (صفحه ۱۰۱)

خلبان ایرانی توسط کردهای عراقی معارض صدام حسین پیدا و به محلی امن منتقل شد. شریفی‌راد در روزهای اول پس از سقوط بی‌حرکت بود دولت عراق هم چندین بار نماینده‌هایی را برای گرفتن او نزد کردها فرستاد. اما کردهای مبارز شایع کردند او مرده و امکان تحویلش به نمایندگان صدام را مردود دانستند. آن‌ها در مقابل نگرانی شریفی‌راد از تحویلش به دولت بعثی عراق، به او اطمینان خاطر دادند و گفتند روی او معامله‌ای با دولت عراق نخواهند کرد. این‌خلبان ۵ روز پس از سقوط موفق شد در اتاقی که بستری شده بود، مقداری قدم بزند و با این‌احساس روبرو شود که اشتهایش بازگشته است. پس از گذشت یک‌هفته از سقوط هم، تحمل دردهای جسمی برایش ممکن شد.

طبق نوشته‌های شریفی‌راد در کتاب «سقوط در چهلمین پرواز»، مشاهده محرومیت‌ها و ظلم‌هایی که دولت صدام در حق مردم عراق و کردها می‌کرد، باعث شد وجود این‌خلبان سرشار از خشم انقلابی نسبت به صدام شود و با خود فکر کند مردم ایران، به حق لقب «صدام یزید» را به او داده‌اند.

خانواده یدالله شریفی‌راد تا یک‌روز پس از سقوط او به‌کلی از وضعیت او بی‌خبر بودند و هر روز نیز با شایعه‌ای درباره سرنوشت او روبرو می‌شدند. ۲۱ روز پس از سقوط بود که نامه شریفی‌راد به‌واسطه یک‌کرد مبارز به نام کاک‌محمود به دست آن‌ها رسید و از زنده‌بودنش یقین حاصل کردند.

شریفی‌راد پس از تحمل چندهفته آوارگی در کوه‌های سرد کردستان عراق، با فداکاری این‌مبارزان ضدبعثی به مرز ایران رسید و در چند مراسم مختلف مورد استقبال قرار گرفت. فرازهای مربوط به روبه‌رو شدن با همسرش هم ازجمله فرازهای عاطفی و احساسی کتاب خاطرات این‌خلبان هستند.

در همین باره

پیشنهادها

خوانده شده ها

آخرین خبرها

مطالب مرتبط

تبلیغات

۴۹۴۵۹۷۹۰_۱۹۶۸۱۷۴۰۱۳۴۸۹۲۳۰_۲۴۳۹۸۳۴۳۰۶۵۳۷۸۴۸۸۳۲_n
Maryam-Mirzakhani