پیوند‌های مرتبط

photo_2018-12-13_12-07-26

شرکت ها و تشکل های منتخب

معرفی اقدامات و خدمات سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی ایران

آشنایی با سندیکای تولیدکنندگان لوله و پروفیل فولادی

قاسم لاجوری
نویسنده

قاسم خرمی

مديرمسئول

سناتور قاسم؛ تجربه تلخ پیوند صنعت و سیاست در دوره پهلوی

پيوند خاندان لاجورديان( مالکان گروه صنعتی بهشهر) با سياست و حكومت در دوره محمدرضاشاه پهلوي با عضويت اكبر و برادر زاده اش قاسم لاجوردي در اتاق بازرگاني و صنايع ايران در دهه 40 رقم خورد. اكبر علاقه اي به سياست نداشت و دایره کنشگری او؛ از همان اتاق فراتر نرفت اما قاسم لاجوردي پا را فراتر گذشت و سر از حزب ايران نوين و رستاخيز در آورد و دست آخربه نمایندگی مجلس سنا از تهران انتخاب شد.

 

او البته در رشته مديريت بازرگاني درآمريكا تحصيل كرده بود و يكي از مديران عالي رتبه گروه صنعتي بهشهر و از كارآفرينان پرکار زمان خودش بود. با این حال، سیاسی ترین فرد این خانواده به حساب می آمد و شاید بخشی از مصائب این خانواده در سالهای بعد از انقلاب، بی ارتباط با ارتباطات او با رژیم سابق نبود.

در باره انگیزه واقعی قاسم لاجوردی برای ورود به عالم سیاست، اطلاع چندانی در دست نیست، به گفته پدرش، قاسم فردی بود که میل به ترقی و برتری داشت. اصغر سعیدی می گوید: « علاقه قاسم لاجوردی به حضور در پهنه سیاست ایران، شاید از آنجا ناشی می شد که او به خوبی مشاهده می کرد نفوذ و قدرت برای حل ناکارایی نظام اداری مرتبط با واحدهای اقتصادی تنها با ارتباط هر چه نزدیکتر با حکومت شاه بدست می آید» ( 76 ). این گفته به واقعیت سیاست ورزی کارآفرینان صنعتی ایران دوره پهلوی، نزدیک تر است. تعداد دیگری از صاحبان صنایع نیز احتمالا با هدف حل و فصل امور اداری و قانونی کسب و کارهای خودشان و یا در امان ماندن از گزند باج گیری های امنیتی و سیاسی حکومت، به عضویت مجلس و کابینه و یا بنیاد پهلوی درآمدند. تعدادی از کارخانه داران بزرگ هم بستگان مقامات موثر را به عنوان شرکای تزئینی پذیرفته بودند تا به مدد لابی آنها، موانع مسیر فعالیت های اقتصادی را هموار تر کنند.

اگرچه، قاسم لاجوردی از خانواده با اصالتی برخاسته بود اما مطالعه رفتار و کردار او در عالم سیاست، نشان می دهد که تفاوت چندانی با دیگر نخبگان سیاسی سرگردان در درون ساختار نظام های خودکامه  پهلوی ندارد. ترکیبی ناموزون از خصایص خوب فردی و فجایع عملکرد سیستمی و دستجمعی در او بود. او در سال 1336 به عنوان نامزد مورد حمایت حزب ملیون وارد رقابت انتخاباتی با الهیارصالح در حوزه انتخابیه زادگاهش کاشان شد و به رغم تقلب و حمایت های دولتی، از صداقت و خوشنامی صالح شکست خورد و در شایعه سازی و تهمت پراکنی علیه این مرد مبارز، با حکومت هم داستان شد. قرار گرفتن او در مقابل الهیار صالح، به عنوان یار دیرین دکتر محمدمصدق باعث شد که بعدها او را ضد مصدقی بنامند که البته واقعیت نداشت.

بعد از شکست در کاشان، قاسم لاجوری فهمید که برای ترقی در سیاست، شانسی در میان مردم ندارد و به همین دلیل، سیاست نزدیکی بیشتر به حکومت را در پیش گرفت و در چندین نوبت به عضویت اتاق بازرگانی و صنایع درآمد. عضویت او در این نهاد هم بی ارتباط با حمایت احزاب حکومتی مثل حزب ملیون و ایران نوین و حتی خود هویدا نداشت. خود او بعدها در این فقره لاف استقلال زد و گفت که نه تنها من با حمایت حکومت به اتاق بازرگانی راه نیافتم بلکه حکومت هم برای ورود برخی افراد به اتاق بازرگانی، به ما سفارش می کرد!

در دهه 1350 ستاره اقبال او همچنان در وسط آسمان ایران می درخشید و به عنوان چهره موفق اقتصادی و سیاسی در محافل و مواقع مختلف مورد تحسین و تجلیل قرار می گرفت. به اشرف پهلوی و فرح دیبا نزدیک شد و نشان های حکومتی دریافت کرد. به شیک پوشی شهره شد و یکبار هم، عنوان شیک پوش ترین مرد سال را از آن خود کرد. در سال 1352 جایزه جیوه ( جایزه اقتصادی مرکوری) که سمبل سرعت و پیشرفت اقتصادی بود را دریافت کرد و عباس پرخیده مدیر شرکت نفت، به همین مناسبت در وصف او سرود:

فرار چو جیوه بود قاسم

هرگز نرسد به گَرد او باد

بگرفت مدال جیوه را او

رحمت به کسی که این به او داد !

  با برچیدن شدن حزب مردم و ایران نوین و تاسیس حزب واحد رستاخیز، قاسم لاجوردی به عضویت این حزب درآمد و در شهریور 1354 عضو مجلس سناشد؛ همان سالی که شاه بر سر افزایش قیمت محصولات صنعتی با سرمایه داران بزرگ درافتاده بود و به قول خودش می خواست «رویی از آنها کم کند!». برای این سناتور صنعتگر، اکنون زمان عمل رسیده بود و اقدامات نمایشی و عامه پسند و شاید هم خیرخواهانه مثل میهمانی گرفتن برای رئیس صندوق بین المللی پول در منزل شخصی و بخشیدن حقوق سناتوری به فقرا و یا خرید گوشواره یک میلیون و دویست هزار تومانی فرح دیبا و هدیه آن به موسسات خیریه، اینجا دیگر پاسخ نمی داد. منافع یک طبقه به اراده همایونی محمدرضا پهلوی برخورد کرده بود. کار راحتی نبود و هنگام تصمیمات سخت بود.

قاسم لاجوری، با اینکه با روحیات شاه آشنایی کامل داشت، اما درجه ای از انتقادات ملایم و بعدا تند از  سیاستهای اقتصادی دولت را در پیش گرفت و هشدار داد که به جای کنترل دستوری قیمت ها، رقابت ایجاد کنید و به جای « مرکز بررسی قیمت ها» باید « مرکز نظارت بر انحصار» تشکیل دهید! چون اگر انحصارها شکسته شود و رقابت آزاد شود، رقابت آزاد خود به خورد به کنترل تورم و کاهش قیمت ها منجر خواهد شد. در هر صورت،« راه حل کنترل تورم و غلبه برگرانی، گروه ضربت نیست!». غیر از این باشد، صادرات نابود می شود و تولید به صرفه نخواهد بود و « فرش فروش ها، بساز و بفروش خواهند شد»!

عباس ميلاني در كتاب «نگاهي به شاه» به بخشي از سخنراني سناتور قاسم لاجوردي پيش از دستور مجلس سنا، اشاره مي كند كه مي توان آنرا زبان حال صاحبان صنايع آن زمان و يا بطور مشخص نوع مواجهه خاندان لاجورديان دربرابر قدرت شاه تلقي كرد: « سناتور لاجوري طبق معمول آن زمان، سخنانش را با ستايش از رهبري هاي خردمندانه شاه آغاز كرد و سپس به اين واقعيت شگفت انگيز اشاره كرد كه از 104 شركت دولتي، 103 شركت ضرر مي دهند. او از خطرات ملازم با تلاش دولت در كنترل اجباري قيمت ها، سخن گفت و قاعدتا نيك مي دانست كه شاه بويژه نسبت به افزايش قيمت ها حساس بود و حاضر بود از ارتش براي تثبيت قيمت ها استفاده كند. لاجوردی گفت كه در هيچ جاي دنيا، سياست كنترل زوري قيمت ها با موفقيت روبرو نشده است. سناتور لاجوري همچنين از سياست دولت در تعيين خودسرانه حقوق كارگران هم انتقاد كرد و گفت مواجب بايد متناسب با كميت و كيفيت توليد كارگر باشد اما در ايران، دولت اين مسئله اقتصادي را به ابزار سياسي بدل كرده است. لاجوردي افزود: سرمايه داران تنها در صورتي سرمايه گذاري خواهند كرد كه سود عادلانه ای ببرند. مي گفت سرمايه داران در عين حال، محتاج ثبات سياسي و حقوقي اند و  اگر هر روز قوانين كشور را دستخوش تغيير ببينند، آنگاه رغبتي به سرمايه گذاري نخواهند داشت» ( 423). به نوشته میلانی، در بطن همين سخنان اقتصادي لاجوردي مي توان تضادي را كه در بطن برنامه نوسازي شاه وجود داشت، را پيدا كرد.  

سخنرانی لاجوردی، شاید عریان ترین نقدی باشد که از تریبون های رسمی حکومت به سیاست های اقتصادی شاه صورت می گرفت. هر چند بی عواقب نبود و به گفته خودش، سازمان امنیت جلوی نطق او در باره بودجه را گرفته و روزنامه ها جرات درج نظرات و انتقادات اقتصادی او را نداشتند. از نیمه سال 1357 قاسم لاجوردی متوجه شد که اوضاع سیاسی مملکت رو به دگرگونی است. از این رو، به همراه خانواده و قبل از آنکه مشمول قهر انقلابی شود، از کشور خارج شد و البته که جان سالم به در برد.

قاسم لاجوردی از بنیان‌گذاران گروه صنعتی بهشهر در روز ۲۹ دی‌ماه (۱۹ ژانویه) ۱۳۸۹ بعد از سه دهه زندگی در غربت در بیمارستانی در شهر توسکن ایالت آریزونای آمریکا دار فانی را وداع گفت.او فرزند حاج سید محمود لاجوردی و از اعضای اصلی خاندان لاجوردی بود که در کنار دو برادر دیگر (احمد و حبیب) و عموی خود (اکبر لاجوردیان)یکی از بزرگ‌ترین واحدهای صنعتی بخش خصوصی را در دوره پهلوی تاسیس و گسترش دادند

در همین باره

پیشنهادها

خوانده شده ها

آخرین خبرها

مطالب مرتبط

تبلیغات

۴۹۴۵۹۷۹۰_۱۹۶۸۱۷۴۰۱۳۴۸۹۲۳۰_۲۴۳۹۸۳۴۳۰۶۵۳۷۸۴۸۸۳۲_n
Maryam-Mirzakhani