تقی زاده - Copy
نویسنده

قاسم خرمی

مديرمسئول

شما غربزده ترید یا سید حسن تقی زاده ؟!

۵۰ سال بعد از مرگ سید حسن تقی زاده، هنوز در بر همان پاشنه می چرخد و مشکل ایرانیان با فرهنگ و تمدن غربی حل و فصل نشده است. نه آنقدر غربی شدیم که از علم، صنعت و تکنولوژی آنان در جهت رفاه مردم خود بهره ای ببریم و نه آنقدر ملی و بومی و اسلامی باقی ماندیم که پناهگاهی دینی، عاطفی و اخلاقی برای این مردم خسته و درمانده باشیم.

پنجم مهر، سالروز تولد سید حسن تقی زاده، روشنفکر و سیاستمداری حرفه ای و سرسخت و یکی از جنجالی ترین چهره های سیاسی تاریخ معاصر ایران است؛ مردی با دوستان و دشمنان کم شمار و با اشتباهات زیادی که از او سر زد و دیده شد و خدمات شایانی که انجام داد و کمتر به چشم آمد.  

اغلب ما،  تقی زاده  را با همان جمله مشهورش می شناسیم که برای پیشرفت سریع در عرصه علم، صنعت و فرهنگ « «ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگی‌مآب شود و بس» ! این حرف، اگرچه قبل از او نیز به نوعی دراندیشه برخی نوگرایان دوره قاجاریه نظیر فتحعلی آخوند زاده و میرزا ملکم خان مطرح بود اما تا آنروز، کسی به این صراحت، بیان نکرده بود.

تقی زاده به خاطر بیان این عقاید مورد شماتت بسیار قرار گرفت و چهار دهه بعد، حرفش را پس گرفت و اعتراف کرد که تندی و جوانی کرده است: «این جانب در تحریض و تشویق، نخستین نارنجک تسلیم به تمدن فرنگی را در چهل سال قبل بی‌پروا انداختم». اما این نارنجک بی پروا، بعدها هوادارنی یافت و «غربی شدن» تبدیل به یک نحله و نظریه ای در توسعه شد.

تقی زاده در آن دوران حرف سنگین و غیرقابل هضمی زد اما نیت خائنانه ای در پشت آن پنهان نبود. نوع مواجهه ایرانیان با فرهنگ، تمدن، سرمایه و کالای غربی، فقط دغدغه تقی زاده نبود، این مسئله، منجر به ایجاد چند جبهه فکری در میان روشنفکران و نیروهای فکری قبل و بعد از انقلاب مشروطیت شد.

عده ای مثل تقی زاده معتقد بودند که تمدن غرب کلیتی تجزیه ناپذیر است که اگر علم اش را گرفتیم باید فرهنگ و سبک زندگی آنرا را نیز اخذ کنیم. برخی ها معتقد به گزینش عناصر خوب و رها کردن عناصر بد و مخربِ تمدن غربی بودند. جمعی هم نظیر شادمان و فردید و آل آحمد از درِ ضدیت با غرب  برآمدند و جریان غربستیزی را شکل دادند که تا امروز ادامه دارد و قربانی می گیرد.

آنچه مسلم است، تقی زاده آشنایی با غرب را به مثابه فرصت پیشرفت می دانست. این غرب زمانی در نزدیکی با آلمانها و انگلیسی ها و زمانی هم در کشاندن آمریکایی ها به ایران تعبیر می شد. از اینرو، ابا نداشت که بگوید: «  “اگر مطلب عمده که به عقیده اینجانب، کشیدن آمریکایی‌ها به ایران و دست دادن آن‌ها در ادارات است سر بگیرد، عن‌قریب کارها به جاده اصلاح می‌افتد. باید آنچه ممکن است کوشش کرد که آمریکا را به ایران کشید. امتیازات داد. مستشارهای مالی و فواید عامه و زراعت و تجارت و طرق و شوارع و تلگراف از آن‌ها آورد به مدارس آمریکایی تقویت کامل نمود…!”(نامه تقی‌زاده به محمود افشار-آذرماه 1300).

حسن تقی‌زاده؛ سیاست‌مداری تجددخواه و مشروطه‌طلب - ایرنا

۵۰ سال بعد از مرگ سید حسن تقی زاده، هنوز در بر همان پاشنه می چرخد و مشکل ایرانیان با فرهنگ و تمدن غربی حل و فصل نشده است. نه آنقدر غربی شدیم که از علم، صنعت و تکنولوژی آنان در جهت رفاه مردم خود بهره ای ببریم و نه آنقدر ملی و بومی و اسلامی باقی ماندیم که پناهگاهی دینی، عاطفی و اخلاقی برای این مردم خسته و درمانده باشیم.

 جمله معروف تقی زاده که از فرق سر تا ناخن پا باید فرنگی شد، هنوز هم به عنوان نماد غربزدگی و وادادگی نقل محافل غرب ستیزان ایرانی است، هر چند اگر بخشی از مصادیق فرنگی شدن را در پذیرش تابعیت غربی، اعزام فرزندان به دانشگاههای غرب، استفاده از خودروهای لوکس ساخت بلاد غربی، زندگی در خانه های مجلل با استخر و سونا و جکوزی برگرفته از معماری غربی و کلا انتخاب سبک و سلوک غربی بدانیم، به نظر می رسد که در عمل توصیه های تقی زاده را بیش از همه، همین غرب ستیزان متاخر ایرانی به گوش گرفته اند و بد نامی اش برای آن مرحوم باقی مانده است.

تقی زاده اما جمله دیگری داشت :  “همیشه بعد از صد سال در همان جایی هستیم که بودیم. باز آدم نداریم. باز همه دزد و مغرضند.” از این جمله تقی زاده به راحتی نمی توان عبور کرد. اگر تقی زاده زنده بود، شاید همین تعبیر از عقب ماندگی ایران هم، هوادارانی می یافت؛ همان جایی هستیم که بودیم

مرکز بررسی اسناد تاریخی
تقی زاده و دکتر مصدق

سید حسن تقی زاده در  روز ۵ مهر ۱۲۵۷ در تبریز به دنیا آمد و در ۸ بهمن ۱۳۴۸ در تهران درگذشت. پدر او، روحانی و از شاگردان شیخ مرتضی انصاری بود. خود او هم در کسوت روحانیت بود اما با مطالعه آثار نوگرایان دوره قاجاریه لباس روحانیت را درآورد و جامه روشنفکری پوشید و به خاطر تسلط به زبان عربی، انگلیسی، آلمانی و ترکی استامبولی، آثار زیادی را به فارسی ترجمه کرد و در زمینه تاریخ اعراب قبل از اسلام، تحقیقات ارزشمند و البته حساسیت برانگیزی انجام داد.

در ماجرای انقلاب مشروطیت، با اینکه سن و سال زیادی نداشت اما نقش های زیادی آفرید به طوریکه در مجلس اول مشروطه به عنوان نماینده تبریز انتخاب شد. در این مجلس یکی از اعضای هیاتی تدوین متمم قانون اساسی و تفکیک دقیقتر میان امور شرعی و عرفی شد. تقی زاده هوادار عرفی کردن امور مللکت داری و کاهش نقش مذهب و روحانیون در سیاست بود. به همین دلیل از چشم روحانیون افتاد و اتهام مشارکت او در قتل سیدعبدالله بهبهانی، بر این سوء ظن و بدبینی ها افزود.

تقی زاده از شروع مشروطیت تا زمانی که علنا فلج شد و بر روی صندلی چرخدار نشست، مناصب مختلفی اعم از وکالت، وزارت و سفارت را عهده دار بود  و برای دو دوره هم به عنوان سناتور و رئیس مجلس سنا انتخاب شد . با همه این مشاغل، انسانی اهل تحقیق و پژوهش بود. چند باری از چشم حکومت افتاد و خانه نشین شد و در همین ایام، بهترین آثار ادبی و تاریخی را خلق و متون ارزشمندی را ترجمه کرد. در سالهای تبعید هم دست از تلاش برنداشت و به عنوان مجله « کاوه» به عنوان یکی از قوی ترین نشریات ادبی و تاریخی وقت، به همت او و در آلمان انتشار یافت.

زندگی سیاسی تقی زاده سراسر از کشمکش و فراز و نشیب بود، بطوریکه عنوان خاطرات او هم به درستی «زندگی طوفانی» انتخاب شده است. به فراماسونری، هواداری از آلمان و حتی فساد  و خیانت در تجدید قرار داد دارسی( ۱۹۳۳) متهم بود اما آنگونه که مطالعات و شواهد نشان می دهد اهل مال اندوزی نبود و دست کم به لحاظ اقتصادی، زندگی مشکوکی نداشت. آدم خاضع در مقابل مقام و منصب هم نبود. چنانکه در چندین نوبت مناصبی مثل وزارت، سفارت و حتی نمایندگی مجلس( بعد از انتخاب شدن) را نپذیرفت و به راه خودش رفت.

به رغم بی التفاتی کلامی بزرگی که در حق فرهنگ ایرانی و زیان فارسی بروز داد و خواهان جایگزینی خط آن با زبان لاتین شد اما در عمل یکی از مهمترین حلقه های اتصال به خاور شناسان و ایران شناسان بزرگ نظیر ادوارد بران و جورج براندس، جورجی زیدان و پورداود بود. اقدامات او در حوزه شناخت ادبیات و تاریخ ایران، بسیار گسترده و قابل تامل است.

در مجموع سیاستمداری دانشمند و در حد و حدود فروغی و داور و علی اصغر حکمت بود. و البته تیزی و تندی هایی هم داشت که هم برای خودش و هم برای دیگران، مایه درد سرهای بسیار شد. با همه اینها، زندگی علمی و سیاسی تقی زاده عبرت ها و  آموختنی های زیادی دارد

مقالات بیشتر در باره تقی زاده را در لینک زیر بخوانید

⭕️رئیس مجلس سنا، منتظر حقوق آخر ماه!

🔻آیا تصویر دریافتی ما از سید حسن تقی زاده شفاف است؟!

✍️میلاد عظیمی

🔰این عکس را از آرش افشار گرفته‌ام. از میان عکس‌هایی که از تقی‌زاده دیده‌ام این را بیشتر دوست دارم. گذر زمان مرد استواری را که بی‌رسمی‌ها و بدرگی‌های سهمناک سیاست نتوانست از پای بیفکندش، به زمین زده و بر صندلی چرخ‌دار نشانده. ولی با چه محبتی به مجتبی مینوی می‌نگرد. مینوی که برکشیده و پروردۀ او بود. مینوی چه حق‌گزارانه مرد پیر را نمازبرده است. دیگر ستیهنده نیست.

🔰 فروتن و مهربان و نرم است. ایرج افشار جوان را ببینید. چشمانش هم از تماشای بزرگانش چراغان است و می‌خندد. نمی‌دانم. شاید تقی‌زاده در دل می‌گفت می‌روم اما می‌دانم که بخشی از آرزوهای دیرینۀ من برای ایران را مینوی و افشار محقق خواهند کرد. مشعل را به دست آنان می‌سپارم.

🔰 الان در این نیمشبی در مصاحبۀ شاهرخ مسکوب با هوشنگ نهاوندی چیزی خواندم که آمدم و به این عکس خیره شدم. پدر هوشنگ نهاوندی میرزا علی‌اکبر تاجر، دوست دیرین و هم‌مسلک سیاسی تقی‌زاده بود. مرد متموّلی هم بود. تقی‌زاده زمانی که رئیس  مجلس سنا بود، برای گذران امور روزمرۀ زندگی از پدر نهاوندی مبالغی در حد چندصدتومان قرض می‌کرد. این عبارات را بخوانید:

🔰«تقی‌زاده گاهی تلفن می‌کرد و به پدر من می‌گفت اگر ممکن باشد برای من یک کیسه برنج از بازار بخرید بعد پولش را حساب می‌کنم. با آن دقتی که مرحوم تقی‌زاده داشت که حتما این وجوه را به سرعت بپردازد دوهفته سه هفته چهارهفته که رئیس مجلس سنای ایران در پرداخت این وجوه تأخیر می‌کرد، معلوم بود واقعاً باید منتظر باشد که حقوق آخر ماهش را از مجلس سنا بگیرد»(تاریخ شفاهی هاروارد، نوار۳، ص۵).

🔰می‌بینید! رئیس هفتاد هشتاد سالۀ مجلس سنا بعد از اینکه سال‌ها وکیل و سفیر و والی و وزیر بود، برای خرید مایحتاج منزل باید قرض می‌کرد. در کانالم نوشته‌ام که تقی‌زاده پیرانه‌سر برای مداوا مجبور شد کتابخانه‌اش را بفروشد. ساواک هم گواهی داده بود که او مکنتی ندارد. یک گواهی هم در این زمینه از نجف دریابندری نقل کنم. می‌دانیم مرام سیاسی دریابندری از تقی‌زاده جدا بوده است:

🔰 «به خانۀ تقی‌زاده رفتم. خانه‌اش یک خانۀ قدیمی کلنگی بود. اشیاء هم همه کهنه و فرسوده بود. معلوم بود این آدم اهل دنیا نیست. اگر می‌خواست لابد خیلی پول می‌توانست دربیاورد. سمت‌های مهم داشت. روزی که من به ملاقاتش رفتم چیزی به پایان عمرش باقی نمانده بود. توی ویلچر نشسته بود» (بخارا، ش۱۰۰، ص۳۷۰). دریابندری گفته « تقی‌زاده را از نزدیک دیدم و فهمیدم او چه جور آدمی است». او در مناقشۀ میان کسروی و تقی‌زاده حق را به تقی‌زاده داده است.

 🔰آهای آقای تقی‌زاده! ای نماد غربزدگی و خیانت و هزارچیز دیگر! ای کسی که «مثل تو شاید مادر روزگار کسی را نزاید که به بیگانه چنین خدمت کند»! با ما بگو کشورت را به چه فروخته بودی که آخر عمری برای خرید چند کیلو برنج  و پرداخت خرج دوا و درمان درمانده می‌شدی

Kaveh 1 Titelblatt.jpg

🔴مجله «کاوه»؛

🔻درخشان‌ترین نشریه تجدد خواه ایران

دکتر محمد رفیع جلالی

💠در بهمن ماه سال ۱۲۹۴ خورشیدی اولین شماره نشریه « کاوه » به همت و مدیریت سید حسن تقی زاده و به زبان فارسی در برلین آلمان منتشر شد. از جمله مهمترین اهداف تعریف شده برای این نشریه توجه به ارزش های ملی و باستانی ایرانِ قبل از اسلام بود.

📌تصویر صفحه اول روزنامه، مردی بود که درفش کاویانی در دست گرفته و عده‌ای از سپاهیان و شورشیان با در دست داشتن ابزار جنگی  به دنبال او حرکت می‌کنند. تحریریه این نشریه را «هیات میهن‌پرستان ایران در برلین» شامل می شدند که اغلب مشروطه خواهانی بودند که با ناامیدی از دستاوردهای انقلاب مشروطیت جلای وطن کردند. به همین دلیل حتی حیدر خان  عمواوغلی هم چندی به آن پیوست.  این نشریه بعضا ارگان حزب نوگرای دموکرات نیز به حساب می‌آمد.

💠با این حال علاوه بر تقی زاده، مشاهیری نظیر جمال‌زاده، علامه قزوینی، ذکاءالملک فروغی و ادوارد براون  نیز برای  مجله کاوه مقاله می‌نوشتند. اما فعال مایشاء آن بی‌شک خود  تقی‌زاده بود.

🔻کاوه و مساله تجدد در ایران

💠دوره نخست انتشار کاوه ۴ سال به طول انجامید. در این دوران به قول خود گردانندگان مجله، کاوه «ندای چند تن از بومیان یک کشور بدبخت زبون دشمن، یعنی ایران» بود که «در این روز رستاخیز ملل و فزع اکبر در شهر برلین، مرکز حرکت محیرالعقول جنگ جهانگیر گردآمده و درباره مملکت ستمدیده خود فکر می‌کنند.» مضمون اساسی ۳۵ شماره اول کاوه افشای جنایت‌های روس و انگلیس در ایران بود. به کرات این دو کشور به‌عنوان دشمنانی جرار نکوهیده می‌شدند.

💠اما دوره دوم انتشار کاوه در قالب ماهنامه‏‌اى تحلیلی در برلین آغاز شد و برعکس دوره نخست که رویکردى صرفا سیاسى داشت، این‏بار مجله با رهیافتى انتقادی به مسائل اجتماعى ـ سیاسى ایران و با رویکردى روشنفکرانه منتشر می‌شد و مقالاتی راجع به ادبیات و تاریخ ایران باستان درج می کرد.

💠آرمان های کاوه در اندک مدت با استقبال گرم محافل روشنفکری ایران روبرو شد و توانست از حد و حدود یک نشریه صرف خارج شده و باور‌های خود را تبدیل به دیدگاه فکری رایج  کند که در نهایت بعد از کودتای اسفند ۱۲۹۹ سرنوشت نیمه نخست قرن جدید ایران را رقم زد.

🔻تغییر محتوا از سیاسی به ادبی – فرهنگی

💠در ۳۰ مارس ۱۹۲۲ «ورقه فوق‌العاده کاوه» از «تعطیل موقت» آن خبر داد و این یکی نیز مانند بسیاری «تعطیلی‌های موقت» دیگر تاریخ مطبوعات ایران همیشگی شد. در این فاصله ۵۲ شماره کاوه به چاپ رسید.

💠نفوذ کاوه در اندیشه ایرانیان و تغییر دیدگاه‌شان انتشار کاوه باعث شد تا بسیاری از ایرانیان از یک سو به واپس ماندگی نظام قاجاری آگاهی یابند و چاره را در اخذ «تمدن جدید» جستجو کنند و از سوی دیگر بتوانند به دولتی بیاندیشند که به استقلال و منافع ملی و عرض اندام در برابر نیروهای استعماری علاقه نشان می‌دهد.

💠اما جنجالی‌ترین رویکرد کاوه با توجه به این که بیشتر گردانندگان و نویسندگان آن از مبارزان بزرگ مشروطه به شمار می‌رفتند، تجدید نظر طلبی آن‌ها بعد از جنگ جهانی نخست و سرخوردگی از اوضاع کشور بود. این عده از نخبگان چاره گذار از آن وضعیت بحرانی را در مقوله‌ای به نام «استبداد منور» جستجو می‌کردند. موضوعی که بسیاری از روشنفکران وقت را به رضا شاه نزدیک کرد.

🔻با همه اینها، بدون اغراق می‌توان گفت مجله کاوه از عمیق‌ترین و موثرترین نشریات تاثیر گذار بر روشنفکران داخل ایران بود.

سید حسن تقی‌زاده - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

در همین باره

پیشنهادها

خوانده شده ها