تفاوت روشنفکران ایرانی و ژاپنی

علل «صنعت دوستی» و «صنعت ستیزی» در میان روشنفکران ژاپنی و ایرانی

درحالیکه بخش اعظم روستائیان و شهرنشینان کشور از سطح پایین زندگی و سوءتغذیه رنج می‌بردند روشنفکر ایرانی مصرف‌گرایی را نقد می‌کرد، در حالیکه جامعه ایران در مراحل اولیه صنعتی شدن بود، ماشینیزم را نقد می‌کرد و از اینکه تراکتور سنت‌های کشاورزی را از بین برده، می‌نالید!

  

روشنفکری در ایران از دهه ۱۳۲۰ به بعد تحت تاثیر جریان‌های ضدمدرن در غرب، سوسیالیسم استالینیستی و سنت‌گرایی، کاملا ماهیتی ضد توسعه و ضد دولت پیدا کرد. ستیزه با مظاهر تمدن مدرن از شهر و شهرنشینی و زندگی شهری گرفته تا کارخانه و محیط‌های صنعتی، از روشنفکر توده‌ای گرفته تا روشنفکر سنت‌گرا رواج داشت.

روشنفکر توده‌ای همانگونه که صنعتی‌سازی‌های استالین را ستایش می‌کرد به سیاست‌های صنعتی دولت در ایران بی‌توجهی نشان می‌داد، روشنفکر سنت‌گرا نیز منتقد یکسره تمدن مدرن بود و آن را ناسالم و غیراخلاقی می‌دید.

درحالیکه بخش اعظم روستائیان و شهرنشینان کشور از سطح پایین زندگی و سوءتغذیه رنج می‌بردند روشنفکر ایرانی مصرف‌گرایی را نقد می‌کرد، در حالیکه جامعه ایران در مراحل اولیه صنعتی شدن بود، ماشینیزم را نقد می‌کرد و از اینکه تراکتور سنت‌های کشاورزی را از بین برده، می‌نالید!

یک بخش از تضاد روشنفکران ایرانی با دولت و مدرنیزم به خاستگاه و پیشینه تاریخی آنها خصوصا مجاری آشنایی آنها با غرب برمی‌گشت.اگرچه هر دو کشور  ایران و ژاپن از نظر زمانی در اوائل قرن نوزدهم میلادی، آشنایی گسترده با غرب پیدا کردند اما این آشنایی از دو مجرای کاملا متفاوت صورت گرفت.

در ژاپن، آشنایی با غرب از طریق تجارت گسترده با ‌آمریکا صورت گرفت و در ایران پس از شکست از روسیه در قفقاز و از طریق روشنفکران عمدتا قفقازنشین. آشنایی ژاپنی‌ها از طریق مراوده تجاری بود و ایرانیان از طریق تحقیر شدن در جنگ. ژاپنی‌ها با اولین کشور غربی که آشنا شدند آمریکا و زبان انگلیسی بود و ایرانیان عمده تجربه خود را از آشنایی با غرب، از جامعه و زبان فرانسه برگرفتند.

  آشنایی روشنفکران ایرانی با جوامع اروپایی درست در میانه‌های قرن نوزدهم صورت گرفت که اروپا خود دچار بحران‌های عمیق معرفتی و سیاسی بود. در همان دوره خاصه در اروپای قاره‌ای (آلمان و فرانسه) رُمانتیسیسزم و جریان‌های ضد مدرن در حال نسج گرفتن بودند.

این آشنایی نصف و نیمه با بحران‌های جوامع اروپایی و ندیدن گذشته آنها و تاریخ شکل‌گیری نهادهای مدرن چون دولت و اهمیت اجتماعی آن، باعث شد اساسا روشنفکری با مفاهیمی چون ضد سیستم بودن و ضد دولت بودن عجین شود، در حالیکه آشنایی ژاپنی‌ها با جهان مدرن از طریق دُوَل انگلوساکسون (آمریکا و انگلیس) که بحران‌های مدرنیته در آن جوامع به مراتب کمتر نسبت به جوامع اروپای قاره‌ای تاثیرگذار بود باعث شد که روشنفکر شرق ‌آسیا خصلتی بیشتر ایجابی، دولت‌گرا و مدرنیست داشته باشد.

 

بخشی از مقاله رامین البرزی «اتحاد دولت و روشنفکران در صنعتی‌سازی کره و ژاپن» مندرج در مجله کارخانه دار

در همین باره

پیشنهادها

خوانده شده ها