قالیچه ایرانی بافته شده با نقوش داستان شیخ صنعان

شیخ صنعان از عرفای مسلمان بود که  بیش از ۵۰ سال بست‌نشین کعبه شد شبی خواب می‌بینه که رفته به روم. عزم سفر می‌کنه و همراه با مریدانش رهسپار روم میشه.

‏اونجا دختری رو می‌بینه و عاشقش میشه، توی اون مسیر روزها میشینه تا دوباره دختر رو ببینه و بالاخره موفق میشه. دختر وقتی میفهمه پیرمرد مسلمان عاشقش شده بهش میگه تو پیری و در ضمن مسلمان! شیخ صنعان میگه شاید پیر باشم ولی با دیدنت جوان شدم و می‌خوام با تو ازدواج کنم.

‏دختر برای دست به سر کردن پیرمرد میگه باید از خوک‌های من مراقبت کنی، دینت رو عوض کنی و‌ شراب بنوشی شیخ جز نوشیدن شراب شروط رو می‌پذیره و به حرف‌ها و خواهش‌های مریدانش گوش نمی‌کنه، ماه‌ها می‌گذره و پیرمرد خواب عجیبی می‌بینه و دچار پشیمونی میشه؛ قصد می‌کنه برگرده مکه تا استغفار کنه.

‏در حال بازگشت دختر که از کارش به شدت پشیمون شده بود پی شیخ میره و پیدایش می‌کنه و‌ پس از دلجویی از شیخ پیر با اون همراه میشه.

نقوشی که روی این قالیچه‌ها بافته شدن دقیقا این داستان رو بیان می‌کنه؛ شیخ صنعان، مریدانش، دختر رومی، جام‌ شراب و … .

فرهنگ و صنعت- فرش ایرانی- مجله کارخانه دار