پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
تلنگر و بيدارباش «ماركس»به بورژوازي و نظام سرمايه داري جهاني
ظهور مارکس به عنوان يك فيلسوف و جامعه شناس بي رقيب، تلنگر و بيدار باشي به نظام سرمایه داری بود . شکل گیری دولت های رفاهی در غرب را شاید بتوان پیامد هوشیاری نظام سرمایه داری در واکنش بهنگام به پرسش و چالش تاریخی مارکس دانست. ماركس در 14 مارس 1883 ميلادي درگذشت. ازمعروفترین نوشتههای او، مي توان به مانیفست حزب کمونیست (چاپ ۱۸۴۸) و اثر سه جلدی سرمایه (۱۸۶۷–۱۸۸۳) اشاره كرد.
كارل هانريش ماركس در سال 1818 ميلادي در شهر «تري ير» آلمان متولد شد و با تحصيل در رشته قانون(حقوق و فلسفه)، پا به عرصه اي گذاشت، كه نه تنها علوم اجتماعي و اقتصاد، بلكه تمام يافته و دانش بشري را زير و رو كرد. بطوريكه كه در يكصد و پنجاه سال گذشته، روزي نيست كه در جايي از جهان در نقد يا تحسين او سخني گفته نشده باشد.
آتشي كه ماركس با انتشار نخستين نوشته هايش بر افروخت، پيش از همه دامن خود او را گرفت و زمينه ساز سلب تابعيت و آوارگي و سالها زندگي در تبعيد شد. همه اين شدايد كه گاه به نان شبي معطل مي ماند، تاثيري بر اراده و كوشش او نداشت. اولين كسي بود كه وارد كتابخانه عمومي شهر لندن مي شد و آخرين كسي بود كه آنجا را ترك مي كرد. ميزي در كنار قفسه آثار« آدام اسميت» براي نشستن و مطالعه كردن را انتخاب كرده بود كه اكنون به موزه اي در معرض ديد كتابخوانان حرفه اي تبديل شده است.
ماركس بدون ماركسيسم
مخلوط كردن « ماركس» به عنوان يك انديشمند با « ماركسيسم» به عنوان يك مكتب و ايدئولوژي، تا حد زيادي مانع از شناخت ويژگي هاي شخصي اين نابغه بزرگ قرن نوزدهم شده است. كم نيستند كساني كه او را آخرین فیلسوف سیاسی غرب ناميده و معتقدند كه فلسفه سیاسی در غرب، با افلاطون آغاز و با مارکس پایان یافته و بعد از آن همه نوشته های فیلسوفان غربی، صرفا در توصیف، تبیین و یا نقد تفکرات این دو بوده است.
ماركس به مانند اغلب متفكران بزرگ، برخوردار از معرفت شناسی، هستی شناسی و روش شناسی خاص خود است كه بدون شناخت اينها، دست يافتن به هسته آراء و نظريات او در باره تاريخ، جامعه و اقتصاد را مشكل مي نمايد. قبل از هر چيزي بايد او را در قالب زماني و شرايط اجتماعي نيمه دوم قرن نوزدهم تصور كرد. يعني دوره اي كه صنعتي شدن و ظهور نظام سرمايه داري، مناسبات جهاني را به قدري دستخوش تغيير كرده بود كه با انديشه هاي پيشين قابل توضيح و تبيين نبود.
دغدغه اصلی مارکس، پیش بینی و تبیین بحران های جهانی سرمایه داری بود. از اینرو، او کار خود را با پيگيري و نقد تفکر فردريش هگل، به عنوان آخرین و مطرح ترین اندیشمند غربی آغاز کرد. مارکس رویکرد تحلیلی دیالکتیک را از هگل اخذ کرد اما نگرش او در باب عینیات و ذهنیات را زیر سوال برد و تفسیر خاصی از زیر بنا و روبنا ارائه نمود.
مفهوم زیر بنا و روبنا مهمترین عناصر جامعه شناسي مارکس به حساب مي آيد که اساس تئوری سیاسی او در باره تحول و دگرگونی های تاریخی دولت و حکومت بر همین اصل، استوار است . در ساختار مورد نظر او« اقتصاد» زیر بنا و دین، ایدئولوژی، اخلاق و دولت روبنا به حساب می آید. از اینرو، دولت( نه مفهومي تاريخي و مقدس) بلكه محصول مناسبات تولیدی و اقتصادی است.
انسان در فلسفه اجتماعي ماركس
انسان مهمترین مسئله اجتماعی در فلسفه سیاسی مارکس است. تا قبل از او، به انسان از منظر دینی و متافیزیکی نگریسته شده بود و اواکنون در صدد بود تا برای نخستین بار، انسان را در در شرایط مادی نیز مورد مطالعه و بررسی قرار دهد چون بر خلاف تفکرات پیشین نخستین کنش انسان را ارضای نیازهای مادی او می دانست.
به عقیده مارکس، اگرچه اولین مقوله جامعه شناسی« انسان» است اما برای شناخت و تعریف انسان بایستی به انسان در کار و یا موقعیت مادی او رجوع شود . انسان در فرایند تولید است که در جایگاه واقعی اش قرار می گیرد و کار است که فرایند اجتماعی شدن انسان را می سازد.
پراکسیس، نقطه محوری تفکرات ماركس بود و باور داشت که انسان به خاطر عملش یعنی ترکیب عین و ذهن، منشا تحول و دگرگونی شده است. با این حال مارکس اندیشمندی جامعه گرا و کلیت گرا و مخالف پوزیتيویسم است و انسان را صرفا در قالب جامعه مورد شناسایی و پذیرش قرار می دهد . به گفته او حرکت تاریخ با رجوع مستقیم به جامعه و سپس استخراج قوانین جهان شمول مشخص می شود .
دولت در انديشه ماركس
نگرش مارکس به مفهوم و فرایند پاگیری دولت، نقطه عزیمت نظریه سیاسی او محسوب می شود . تعریف او از دولت چهارچوب همان فلسفه دیالکتیک هگل صورت گرفته بود . هگل منشا حرکت تاریخ را روح می دانست و معتقد بود که ملت ها عامل حرکت به حساب می آیند اما مارکس ماده را منشاء حرکت دانسته و باور داشت که طبقات و مشخصا نزاع طبقاتی است که باعث پیدایی دولت ها در مسیر تاریخ شده است و از آنجا که روند و جهت جوامع بشری به سمت جامعه بی طبقه کمونیستی در حرکت است.
بنابراین برخلاف هگل که دولت را رو به رشد وتعالی می دانست، مارکس برای دولت سر نوشتی جز فنا و نیستی پیش بینی نمی کرد . در هر صورت او ساخت دولت را محصول مساعی طبقات مسلط اقتصادی و یا قدرت سازمان یافته یک طبقه علیه دیگر طبقات و یا بر اساس همان عبارت معروف «کمیته اجرایی بورژوازی » تصور می کرد و باور داشت که در نهایت دیکتاتوری پرولتاریا زمینه ساز جامعه بی طبقه و بی دولت خواهد شد.
«ديالكتيك» از ديگر مفاهيم محوري در شناخت نظریه سیاسی و اجتماعی به حساب مي آيد . او دیالکتیک را حاصل کشمکش طبقه حاکم با طبقه محکوم در خلق جامعه نو می داند . طبقه را شامل کسانی می داند که در سازمان تولید کار یکسانی را بر عهده دارند . دولت را روبنا و محصول نزاع طبقاتی می داند . ایدئولوژی را آگاهی کاذب تلقی می کند و باور دارد که از خود بیگانگی فرایندی است که کارگر از نتیجه تولید خود بی خبر است و مالک محصولی که تولید می کند، نیست .
بازتاب انديشه هاي ماركس در ايران
ماركس در قرن نوزدهم، فرصت زيادي براي پرداختن به جوامع عقب مانده آسيايي و آفريقايي نيافت و بايد او را صرفا جامعه شناسِ جامعه سرمایه غرب داری نامید. آثار او با تاخير به زبان فارسي ترجمه شد و نخستين ترجمه رسمي از كتاب «سرمايه» را ايرج اسكندري از رهبران حزب توده انجام داد. با اين حال، برخی از اندیشمندان ایرانی نیز تلاش کرده اند تا با کاربست تفکرات او بتوانند سیر تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه ایران خاصه یک سده اخیر را ارزیابی و تحلیل کنند.
در این باره و از حیث نظری، دو رویکرد کلان مارکسیستی در تحلیل جامعه ایران شکل گرفته است. نخست دیدگاههای دیاکونف و پطروشفسکی که ایران را بر اساس همان « الگوی فئودالی » مورد نظر مارکس مورد مطالعه قرار داده و معتقدند که تحولات تاریخی ایران اعم از تحول حکومت ها و دولت ها در ایران با درجه ای از نزاع پنهان و یا آشکار طبقاتی مرتبط بوده و حتی انقلاب مشروطیت نیز حاصل قدرت یابی بورژوازی در ایران بوده است .
دومین دیدگاه مارکسیستی در تحلیل تحولات تاریخی و به ویژه پیدایی دولت در ایران، از نظریه «شیوه تولید آسیایی» کارل ویتفوگل و ارنست مندل بهره جسته اند . مطابق این تئوری، به دلیل قدرت بی مانند دولت در ایران( و در نتیجه ضعف مالکیت خصوصی بر زمین و نیز فقدان آب و نقش میرآبی دولت) امکان شکل گیری نظام فئودالیته وجود نداشته و در عوض نظام« استبداد شرقی» پدید آمده است.
مشکل کم آبی و نقش دولت در تقسیم آب باعث ایجاد دیوانسالاری عظیم دولتی شده و جامعه ایلیاتی ایران را به دو طبقه ارباب و رعیت تقسیم کرده و طبقات مستقل را بطور کلی از بین برده است . همچنین استمرار سلطنت موروثی در ایران، مانع از عقلانی شدن و تکامل سرمایه داری دراین کشور آسیایی شده است. مطالعات احزاب و گروههاي ماركسيستي و يا داراي تحليل ماركسيستي در ايران، عموما در تاييد و يا اصلاحي بر اين دو ديدگاه بوده است.هر چند به جز حزب توده، ساير گروههاي ماركسيستي از عمق تئوريك لازم برخوردار نبودند.
در هرصورت مطابق نظریه شیوه تولید آسیایی و استبداد شرقی، دولت در ایران ابزار یک طبقه نبوده بلکه در غیاب طبقات مستقل علنا خصلت فراطبقاتی داشته است. در مجموع تئوری خاص مارکس در باب دولت و نيز روبنا دانستن مذهب و ایدئولوژی و پیدایش فئودالیته و سرمایه داری در ایران، با واقعیت های تاریخی این کشور توسعه نیافته سازگاری و انطباق نداشته است.
همچنین پیش بینی های مارکس در باره تحول جوامع سرمایه داری غرب به جوامع سوسیالیستی نیز قرین صحت و توفیق نبوده است . تفکر مارکس و مارکسیست های بعد از او، تحولی شدید در ابعاد نظری و عملی سیاست و جامعه شناسی سیاسی پدید آورد و مفاهيم جديدي مثل « فلسفه تاريخ» و« اقتصاد سياسي» را وارد دانش بشري كرد و الهام بخش هزاران نويسنده و روشنفكر و حزب و جنبش دانشجويي و اتحاديه كارگري شد.
درس ماركس براي سرمايه داري
«ماركسيسم» به عنوان يك ايدئولوژي، حداقل آنچه در نظام هاي كمونيستي به وقوع پيوست، وقفه اي در مسير دموكراسي و پيشرفت اقتصادي و صنعتي جوامع قرن بيستم شد اما ظهور مارکس به عنوان يك فيلسوف و جامعه شناس بي رقيب، تلنگر و بيدار باشي به نظام سرمایه داری بود . شکل گیری دولت های رفاهی در غرب را شاید بتوان پیامد هوشیاری نظام سرمایه داری در واکنش بهنگام به پرسش و چالش تاریخی مارکس دانست. ماركس در 14 مارس 1883 ميلادي درگذشت. ازمعروفترین نوشتههای او، مي توان به مانیفست حزب کمونیست (چاپ ۱۸۴۸) و اثر سه جلدی سرمایه (۱۸۶۷–۱۸۸۳) اشاره كرد.
دوستان گرامی. خسته نباشید و فرارسیدن سال 1400 را به شما شادباش میگویم. من تا کنون دو سه شماره از نشریه شما را دیده و پسندیدهام. این شماره را هنوز نخوانده و تنها نگاهی به آن انداختهام اما به نظرم رسید که بسیار پربار و با ارزش است امیدوارم بتوانم در تعطیلات نوروزی آن را بخوانم و شاید بتوان بیشتر درباره آن نظر بدهم. در هرحال، پیشتر با جایگاه ارزشمند نشریه آشنا شده ام. شاد و کامیابباشید.
باسلام و سپاس. سال نو شما هم مبارک