پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
با نگاهی به خاطرات اردشیر زاهدی
رژیم بعد از کوتای 28 مرداد از بی حرمتی فروپاشید!
فضل الله زاهدی که خود را «تاجبخش» می نامید یکسال بعد مورد سوء ظن همایونی قرار گرفت و با بغضی در گلو به پاکستان فرستاده شد. چند سال بعد، محمد مصدق با گلویی بغض الود در احمدآباد درگشت و ۲۵ سال بعد، محمد رضاشاه پهلوی، با بعضی در گلو و اشکلی در چشم، ایران را ترک کرد.
با اینکه بصورت مادرزاد از ارتفاع می ترسید، اما آنروز، بدون هراس بر بالای برجک تانک ارتش در میدان فردوسی تهران ایستاده بود و هلهله کنان برای شعبان جعفری و رمضان یخی و دیگر اوباش پیروز دست تکان می داد. آنروز، شادترین روز زندگی اردشیر زاهدی بود !
همین اردشیری که اینروزها با ضبط و پخش دو دقیقه پیام ویدئوئی و انتشار چند پست توئیتری، عزیز دل و نور دیده ما شده و جای همه انقلابیون سابق و سلحشوران و ایثارگران جنگ را در دل ما پر کرده است. تا جائیکه، به همه نیروهای فکری و سیاسی و رسانه ای باورمند به همین نظام، می گوییم ساکت باشید و اجازه بدهید اردشیر فرزند فضل الله زاهدی حرف بزند!
تمام مغزها و نوابغ رانده شده کشور را رها کرده ایم و دغدغه ما این است «که چرا امثال اردشیر زاهدی نباید بتوانند در کشور خودش زندگی کنند» ! انگار بقیه دارند زندگی می کنند! به جایی که شرح حماسه آن سردار بزرگ را از همسنگرانش بپرسیم، به تملق فرزند کودتا دل خوش کرده ایم!
به راستی این اردشیر زاهدی که در دوران قدرت و شوکت و وزارتش، جز فحش پائین تنه ای، حرفی برای گفتن نداشت. اکنون با هزاران کیلومتر فاصله از این کشور و با چهل سال دورافتادگی از این جامعه، مگر چه می گوید که به این شیرنی بردل ما می نشیند و می چسپد؟ و حرفهای فرزندان انقلاب، چنین حلاوتی ندارد ؟
واقعیتش را بخواهید هیچ! این آقازاده شارلاتان حرف نمی زند. او فقط بو می کشد. منتظر است تا ۷۰ میلیون از ۸۰ میلیون جمعیت ایران یک رفتار و سیاستی را نپسندند و منطبق با منافع ملی ندانند اما او به نگاه توئیت کند «که خوب است. کاش ما و اعلیحضرت هم چنین می کردیم»!. بعد هم پاداش تندکردن و احساسی کردن عرصه سیاست خارجی را از شعبه دیگری دریافت کند. تحسین های ما از اردشیر به خاطر همان تاییدهای او از ماست. به قول ناصرالدین شاه «حرفی زدی که خوشمان آمد، حرفی می زنیم که خوشتان بیاید»!
برگردیم به کوتا. از فردای ۲۸ مرداد۱۳۳۲ ، سیل پیامهای تبریک به درگاه همایونی سرازیر شد. آنها به راستی پیروزی بزرگی به دست آورده بودند و با کمک دلارهای خارجی و رجاله های داخلی، یکی از ملی ترین و مترقی ترین جنبش های خاورمیانه را ساقط کردند، پیر مردی وطن دوست را تحقیر و محاکمه کردند و مسیر حرکت یک ملت را تغییر دادند.
فضل الله زاهدی که خود را «تاجبخش» می نامید یکسال بعد مورد سوء ظن همایونی قرار گرفت و با بغضی در گلو به پاکستان فرستاده شد. چند سال بعد، محمد مصدق با گلویی بغض الود در احمدآباد درگشت و ۲۵ سال بعد، محمد رضاشاه پهلوی، با بعضی در گلو و اشکلی در چشم، ایران را ترک کرد.
کودتا اگر چه در ظاهر پیروز شد اما اعتبار سلطنت پهلوی را ساقط کرد. تلاش های زیادی شد تا با عمران و آبادی کشور و فعالیت های چشمگیر در حوزه اقتصاد و صنعت، خاطره تلخ کودتا از ذهن مردم ایران پاک شود، اما نشد. رژیم کودتایی، از بی حرمتی فروپاشید.
در باره کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ کتابهای زیادی نوشته شده اما اردشیر زاهدی در جلد اول خاطرات خود کوشیده است تا ثابت کند که اولا در ایران کودتایی صورت نگرفته و برکناری مصدق و بازگشت شاه، فقط خواست مردم بوده است ثانیا در تحول سیاسی حادث شده که منجر به سرنگونی مصدق و جایگزینی فضلالله زاهدی شد، کشورهای بیگانه نقش مداخله جویانهای نداشتهاند!
او حتی اعتراف صریح خانم آلبرایت وزیر خارجه دولت کلینتون به دست داشتن امریکاییها در کودتای ۲۸ مرداد را هم نادیدهگرفته و میگوید : «آمریکایی در زمان کندی سعی داشتن پیروزی حادث شده در ایران را به عنوان جبرات شکست در خلیج خوکها به نفع خود مصادره کنند و در زمان کلینتون هم قصد دارند به طرح مجدد این مسئله به ایران پیام تهدید آمیز بدهند که ساقط کردن حکومت در ایران بوسیله یک گروه ناراضی اقدامی دور از ذهنی به نظرنمی رسد».
اردشیر زاهدی که بود ؟
قدرت های خارجی و کودتا
نمایش نقش نازل آمریکا در کوتای ۲۸ مرداد
انگلیس و مسئله کودتا و نفت ایران
جمع بندی و نتیجه گیری : زاهدی می خواهد چه چیزی را ثابت کند؟
منبع :خاطرات اردشیر زاهدی از کودکی تا استعفای پدر از نخست وزیری، ویراستار احمد احرار، چاپ اول (تهران : انتشارات بهزاد، سال ۱۳۸۶)