پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
یکی از ماموریتهای ساواک شناخت نخبگان ایرانی و جذب آنها بود تا در دام چپها نیفتند
رضا نيازمند : عده زیادی از مردم و مقامات دولتی از اینکه میدیدند پایهگذاران صنایع جدید در ایران در مدت کم درآمد سرشاری به دست میآوردند ناخرسند بودند و سعی میکردند از راههای مختلف از پولدارشدن سریع پیشآهنگان صنعت جلوگیری کنند
ولی ما تا آنجا که توان داشتیم در مقابل آنها میایستادیم. یکی دیگر از راههای حمایت از صنایع این بود که وزارت اقتصاد از ایجاد رقیب برای صنایع «تازه پاگرفته» جلوگیری میکرد. به عنوان مثال برای حمایت از کارخانههای سیمان تصمیم گرفته شد که تا شعاع ۱۲۰ کیلومتر برای هر کارخانه سیمان پروانه کارخانه دیگری داده نشود. این کار موجب شد کارخانههای سیمان متعددی در ایران در نقاط دور افتاده ساخته شوند و همه اطمینان داشته باشند که تا شعاع ۱۲۰ کیلومتر رقیبی برای آنها به وجود نخواهد آمد و صنعت سیمان صنعت سودآوری شد.
شیوه های شکل گیری تکنوکراسی در دهه 40
رضا نیازمند در جای دیگری می گوید :
علینقلی عالیخانی وزیر اقتصاد، مدرک اقتصاد دولتی را از سوربن فرانسه گرفته بود. میگویند عالیخانی را پاکروان، رئیس وقت ساواک پیدا کرده بود. ظاهراً یکی از ماموریتهای ساواک شناخت نخبگان ایرانی و جذب آنها بود تا در دام چپها نیفتند. خلاصه او به عنوان وزیر اقتصاد تعیین شد و علاوه بر من، محمد یگانه را که از رفقای خوبم بود به عنوان معاون اقتصادی برگزید، دکتر تهرانی را نیز به معاونت بازرگانی گمارد و کیانپور را رئیس کل گمرک کرد. ما چهار نفر به همراه عالیخانی در واقع قراری گذاشته بودیم که هرگز از راهی به غیر از آنچه که معتقد بودیم نرویم و تحت فشارهای خارج از سیستم قرار نگیریم.
اگر بگویم دکتر عالیخانی پدر تکنوکراسی در ایران هستند بیراهه نگفتهام، مسلماً این کار را ایشان انجام دادند. شکلگیری وزارت اقتصاد به سرپرستی او واقعه بسیار مهمی بود و اگر بررسی کنید متوجه خواهید شد تمام صنایع سنگین فعلی، نقطه صفر شروعش از همین جا بود.
در بین این پنج نفر البته من از همهشان باتجربهتر بودم. همه آنها از من جوانتر بودند. عالیخانی هفت سال، دکتر یگانه پنج سال و دکتر تهرانی شش سال از من جوانتر بودند. تکنوکراسی در ایران از آنجا شروع شد.
نکته اصلی و موفقیت این پنج نفر ناشی از طرح عالیخانی بود که هر چهار معاونت وزارت اقتصاد را زیر دست خودش بکند. پنجشنبه هر هفته که دور هم جمع میشدیم هم، بگوید که چه کار کنید تا ضد هم کار نکنیم و همه در جهت توسعه صنایع ایران باشیم. خاصیت ما پنج نفر در تخصص و تجربههایمان خلاصه میشد. من سابقه داشتم و سنم هم از همه اینها بیشتر بود و خوب میدانستم که صنعت چیست و چطور توسعه پیدا میکند. دکتر تهرانی که معاون بازرگانی بود، پدرش از تجار خیلی مشهور و پولدار بازار و خودش آمریکا تحصیلکرده بود. یعنی یک بچهبازاری تحصیلکرده و دکترایش را از یک دانشگاه خیلی خوب گرفته بود. دکتر یگانه هم بسیار تجربه خوبی در سازمان ملل و بانک بینالملل داشت. با یک دنیا تجربه اقتصاد عملی را خوب بلد بود. غلامرضا کیانپور هم رئیس کل گمرکات بود. عالیخانی اقتصاد تئوری را خوب میدانست و این کاری که کرد که اینها را با هم جمع کند، موجب شد تکنوکراسی ایجاد شود. یعنی حکومت از طریق فنی؛ فن اقتصاد، فن بازرگانی، فن صنایع. اینها را تبدیل به یک فن کرد. روزهای پنجشنبه اینها را هماهنگ میکرد. ما در این روزهای پنجشنبه برای توسعه صنایع خودمان طرح میدادیم که با مشورت یکدیگر و ریاست عالیخانی تلفیق و تبدیل به یک برنامه میشد. ما آنقدر خوب بلد بودیم این برنامه را درست کنیم که مافوق سازمان برنامه شده بودیم. یعنی
سازمان برنامه برای توسعه صنایع و بازرگانی و تجارت و اینها فقط به حرف ما گوش میداد. خودش دیگر نمیتوانست حرف بزند. یکی از زیباییهای این تکنوکراسی این بود که واقعاً با هم همکار بودیم، این موجب این شد که یک تحرک عظیم در یک مدت کوتاهی به صنعت کشور داده شود و بازار از اهمیت بیفتد.
در همین باره
پیشنهادها
خوانده شده ها
آخرین خبرها
مطالب مرتبط
تبلیغات