پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
اختراع آزادی؛ روایت دنیل هانان از ساخت دنیای مدرن
کتاب «اختراع آزادی: چگونه مردمان انگلیسیزبان دنیای مدرن را ساختند» اثر دنیل هانان، با نثری استدلالی و تاریخمحور، این تز را مطرح میکند که آزادی فردی، آنگونه که امروز در غرب فهمیده میشود -یعنی آزادی منفی، حاکمیت قانون، و دولت محدود- نه یک میراث مشترک بشری، بلکه برآمده از تمدن «آنگلوسفر» یا حوزه انگلیسیزبان است
درباره تبارشناسی مفاهیمی چون «آزادی» و «حاکمیت قانون»، یک جریان فکری مسلط، به ویژه پس از روشنگری، این مفاهیم را به مثابه ارزشهایی جهانشمول و محصول خردگرایی انتزاعی بشری معرفی میکند که در لحظهای معین از تاریخ، به ویژه با انقلاب فرانسه، به صورت یک بسته ایدئولوژیک کامل به بشریت عرضه شد. در مقابل این دیدگاه، سنتی فکری وجود دارد که آزادی را نه یک مفهوم اختراعی و یکباره، بلکه یک پدیده برآمده از دل تاریخ، فرهنگ و نهادهای خاص یک ملت یا گروهی از ملل میداند.
کتاب «اختراع آزادی: چگونه مردمان انگلیسیزبان دنیای مدرن را ساختند» اثر دنیل هانان، یکی از مهمترین بازخوانیهای معاصر این دیدگاه دوم است. هانان، مورخ و سیاستمدار محافظهکار بریتانیایی، با نثری استدلالی و تاریخمحور، این تز را مطرح میکند که آزادی فردی، آنگونه که امروز در غرب فهمیده میشود -یعنی آزادی منفی، حاکمیت قانون، و دولت محدود- نه یک میراث مشترک بشری، بلکه برآمده از تمدن «آنگلوسفر» یا حوزه انگلیسیزبان است.
کتاب «اختراع آزادی: چگونه مردمان انگلیسیزبان دنیای مدرن را ساختند» نوشته دنیل هانان
هسته اصلی استدلال هانان بر یک تمایز بنیادین استوار است: تمایز میان سنت «قانون عرفی» (Common Law) انگلیسی و سنت «قانون مدنی» (Civil Law) رومی-اروپایی. از دید او، این دو سنت حقوقی، دو مسیر کاملاً متفاوت را برای توسعه سیاسی و اجتماعی جوامع مربوط به خود رقم زدهاند. در سنت اروپای قارهای که ریشه در حقوق روم و بعدها فرانسوی دارد، قانون به مثابه امری از بالا به پایین و صادره از سوی حاکمیت (دولت، پادشاه، یا مجلس) تلقی میشود.
دنیل هانان
در این الگو، حقوق شهروندان، اعطایی و تعریفشده توسط دولت است و آزادی، فضایی است که دولت به فرد اجازه فعالیت در آن را میدهد. در مقابل، هانان معتقد است که در سنت انگلیسی، که ریشههای آن به قبل از تهاجم نرمنها در سال ۱۰۶۶ و به قوانین عرفی آنگلوساکسونها بازمیگردد، جهتگیری کاملاً معکوس است. در این سنت، قانون از پایین به بالا و برآمده از رسوم، رویهها و قضاوتهای مردمی در طول قرنهاست. آزادی، وضعیت پیشفرض و طبیعی فرد است و حکومت، نهادی است که با رضایت مردم و تنها برای حفاظت از آزادیهای از پیش موجود آنها، اختیاراتی محدود و مشخص را دریافت میکند. در اینجا، قانون، ابزاری در دست مردم برای محدود کردن حکومت است، نه ابزاری در دست حکومت برای مدیریت مردم. این «نخ زرین» آزادی، به تعبیر هانان، از دل جنگلهای ژرمن، به انگلستان رسید و در نهادهایی چون «فولکموت» (گردهمایی مردمی) و این ایده که حتی پادشاه نیز تابع قانون است، تبلور یافت.
هانان با رد این تصور که مگنا کارتا (منشور کبیر) در سال ۱۲۱۵ خالق حقوق جدیدی بود، آن را صرفاً یک «تکرار و تأیید» بر حقوق و آزادیهای باستانی انگلیسیها میداند که شاه جان قصد نقض آنها را داشت. این منشور، سندی برای اعطای حق نبود، بلکه سندی برای بازپسگیری و تضمین حقوقی بود که مردم آنها را از پیش متعلق به خود میدانستند.
این نخ زرین، از طریق مبارزات پارلمان علیه استبداد استوارتها در قرن هفدهم، جنگ داخلی انگلستان، و نهایتاً انقلاب شکوهمند ۱۶۸۸ که به تثبیت برتری پارلمان و حاکمیت قانون منجر شد، ادامه یافت. متفکرانی چون ادوارد کوک و جان لاک، نه به عنوان مخترعین این ایدهها، بلکه به عنوان نظریهپردازان و مدونکنندگان یک سنت دیرینه معرفی میشوند. لاک، با نظریه «حیات، آزادی و مالکیت» خود، در واقع چارچوب فلسفی را برای واقعیتی که قرنها در انگلستان در حال تکامل بود، فراهم آورد. این میراث، به گفته هانان، ارزشمندترین کالای صادراتی انگلستان بود که به همراه مهاجران، به آمریکای شمالی، استرالیا، نیوزیلند و دیگر نقاط آنگلوسفر منتقل شد. از این منظر، انقلاب آمریکا در سال ۱۷۷۶، نه یک انقلاب رادیکال برای خلق یک آرمانشهر جدید (مانند انقلاب فرانسه)، بلکه یک «انقلاب محافظهکارانه» برای دفاع از همان حقوق سنتی انگلیسیها؛ «مالیات بدون نمایندگی» (Taxation without representation) بود که به زعم مستعمرهنشینان، توسط پارلمان و پادشاه بریتانیا نقض شده بود. اعلامیه استقلال آمریکا و قانون اساسی آن، اوج شکوفایی و کمال این سنت آنگلوساکسونی آزادی فردی و دولت محدود است. هانان با مقایسه انقلاب آرام و مبتنی بر قانون آمریکا با گیوتینها و دیکتاتوری ناپلئونی برآمده از انقلاب فرانسه، تفاوت بنیادین میان دو برداشت از آزادی را به تصویر میکشد: یکی آزادی به مثابه حق فردی و حاکمیت قانون، و دیگری آزادی به مثابه اراده عمومی و حاکمیت دولت.
پرتره «ساموئل آدامز» و شعار «مالیات بدون نمایندگی» (Taxation without representation)
از منظر فلسفه سیاسی، اندیشه هانان در سنت محافظهکاری ادموند برک ریشه دارد. همانند برک در «تأملاتی بر انقلاب در فرانسه»، هانان نیز به شدت به خردگرایی انتزاعی و تلاش برای ساختن جامعه بر اساس اصول پیشینی و جهانشمول بدبین است. او برای نهادها، سنتها و رویههایی که در طول زمان و از طریق آزمون و خطا شکل گرفتهاند، خردی انباشته و عمیق قائل است که هیچ متفکر یا انقلابی بهتنهایی قادر به درک یا بازتولید آن نیست. از این دیدگاه، آزادی، محصول شکننده یک اکوسیستم فرهنگی و حقوقی خاص است که به آرامی رشد کرده و نمیتوان آن را به سادگی به فرهنگها و جوامع دیگر پیوند زد.
علاوه بر این، قدرت کتاب هانان در تحلیل دقیق مکانیزمهایی است که سنت آزادی را پایدار کردهاند. او به درستی بر نقش محوری «مالکیت خصوصی» به عنوان سدی در برابر قدرت دولت تأکید میکند. در سنت انگلیسی، حق مالکیت نه به عنوان امتیازی از سوی دولت، بلکه به عنوان حقی طبیعی و مقدم بر دولت در نظر گرفته میشد که دفاع از آن، خود یکی از دلایل اصلی وجود دولت بود. این امنیت در مالکیت، انگیزه لازم برای سرمایهگذاری، انباشت سرمایه و نهایتاً وقوع انقلاب صنعتی را فراهم آورد. همچنین، تحلیل او از ماهیت تکاملی و غیرمتمرکز «قانون عرفی» بسیار روشنگر است.
در این سیستم، قانون توسط قضات «کشف» میشود، نه «خلق». قضات با بررسی پروندههای پیشین و انطباق اصول کلی با واقعیتهای جدید، به تدریج و به صورت ارگانیک، مجموعه قوانین را توسعه میدهند. این فرایند، قانون را از تغییرات ناگهانی و ایدئولوژیک سیاستمداران مصون میدارد و قابلیت پیشبینی و ثبات لازم برای یک اقتصاد بازار پویا را فراهم میکند. این نهادها -حاکمیت قانون، مالکیت خصوصی، قراردادهای قابل اجرا و دولت پاسخگو- در کنار هم، اکوسیستمی را خلق کردند که در آن، فردگرایی، مسؤولیتپذیری شخصی و اعتماد اجتماعی شکوفا شد و به موتور محرکه نوآوری و رفاه در جهان انگلیسیزبان تبدیل گشت.
جان لاک
ادوارد کوک