پیوند‌های مرتبط

photo_2018-12-13_12-07-26

شرکت ها و تشکل های منتخب

معرفی توانمندی ها و محصولات شرکت نورد و لوله اهواز

استاندارد طلا

استاندارد طلا چیست؟ چگونه می‌توان انضباط مالی را به دولت‌ها تحمیل کرد؟

سیاست رعایت استاندارد طلا حد بالایی از انضباط مالی را به دولت‌ها تحمیل می‌کند؛ آن‌چنان‌که حتی استقلال کامل بانک مرکزی از دولت هم نمی‌تواند جای آن را بگیرد. این سیاست مالی جلوی بزرگ‌تر شدن دولت و گسترش مفرط دامنۀ مداخله‌های آن در جامعه را می‌گیرد و در نتیجه اساساً یک سیاست لیبرال است

مهرپویا علا-وقتی از برقراری استاندارد طلا در امر دادوستد و پول سخن به میان می‌آید، احتمال بالایی وجود دارد که ذهن مخاطب ناآشنا به‌سوی کیسه‌های زر و سیم دوران کهن برود. کیسه‌هایی که امروزه تنها در فیلم‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی تاریخی دیده می‌شوند. البته بحث بر سر اینکه بازگشت به استاندارد طلا شدنی است یا نه و اگر شدنی باشد مفید است یا نه، بحث ساده‌ای نیست و هدف ما هم در اینجا این نیست که حکم قطعی پیرامون این مسائل صادر کنیم. اما دانستن اینکه اصلاً استاندارد طلا چیست دست‌کم این فایده را دارد که در شناخت پدیده‌ای به نام «پول» به ما کمک می‌کند؛ و دستیابی به شناختی ژرف‌تر از پول اصلاً موضوع بی‌اهمیتی نیست. مگر می‌شود در یک طرف تمامی دادوستدهای ما ابزاری به نام پول حضور داشته باشد، ولی شناخت این ابزار صرفاً یک علاقۀ انتزاعی تلقی گردد و اهمیت چندانی نداشته باشند؟

نخست به این بپردازیم که آیا دفاع از بازگشت دوباره به استاندارد طلا – صرف‌نظر از اینکه چنین کاری را مفید بدانیم یا خیر – به معنی کنار گذاردن کارت‌های الکترونیکی، سیر قهقرایی و بازگشت به سده‌های گذشته است؟ به‌هیچ‌وجه. واقعیت آن است که استاندارد طلا چندان ربطی به خود وسیله‌ای که افراد در دادوستدهایشان آن را دست‌به‌دست می‌کنند ندارد. اصلاً همین‌که داریم از «استاندارد» طلا سخن می‌گوییم به‌خودی‌خود باید روشن سازد که قرار نیست در آن نظام مالی فرضی درحالی‌که کیسه‌های طلای 24 عیار را به کمربند خود بسته‌ایم به مغازه برویم و ماست و پنیر بخریم. از جنبۀ نظری یک نظام پولی می‌تواند به استاندارد طلا مقید باشد، ولی معامله‌گران در دادوستدهای روزمرۀ خود حتی رنگ طلا را هم نبینند و کماکان با همین کارت‌های اعتباری و سامانه‌های بانکی کارهای خود را انجام دهند. برعکس باز از جنبۀ نظری این امکان وجود دارد – و در گذشته به‌راستی چنین بود – که مسکوکات طلا یا نقره مستقیم مورد استفاده قرار بگیرند، ولی استاندارد طلا در سکه‌های مورد استفاده مراعات نشده باشد؛ یعنی قیمت حک‌شده روی سکه با عیار واقعی سکه مطابقت نداشته باشد. در گذشته پایین آوردن عیار سکه توسط دولت عمل بسیار رایجی بود. در نتیجه مانند امروز تورم وجود داشت و اتفاقاً باعث ناآرامی و تنش‌های شدید سیاسی می‌شد. هرچند به دلیل فقدان نظریۀ اقتصادی تا پیش از سدۀ هجدهم میلادی نمی‌توانستند به‌درستی افزایش عمومی قیمت کالاها را توضیح دهند و دولت‌ها به‌جای اصلاحات مالی و کاستن از مخارج دربار به تنبیه سخت و ارعاب فروشندگان روی می‌آوردند.

سیاست رعایت استاندارد طلا حد بالایی از انضباط مالی را به دولت‌ها تحمیل می‌کند؛ آن‌چنان‌که حتی استقلال کامل بانک مرکزی از دولت هم نمی‌تواند جای آن را بگیرد. این سیاست مالی جلوی بزرگ‌تر شدن دولت و گسترش مفرط دامنۀ مداخله‌های آن در جامعه را می‌گیرد و در نتیجه اساساً یک سیاست لیبرال است.

این استاندارد طلا چیست که می‌تواند چنین عملی را انجام دهد؟ استاندارد طلا به معنی تثبیت مقداری معین از طلا در برابر مقداری معین از پول یا همان ابزاری است که مردم دادوستدهای خود را با آن انجام می‌دهند. این ابزار می‌تواند خودش نوعی فلز باشد، می‌تواند اسکناس باشد یا می‌تواند همین «عددهای» خالی باشد که با کارت‌های اعتباری و شاید از طریق الکترون‌ها میان افراد جابه‌جا می‌شوند. مهم‌تر از تمام این موارد اینکه می‌تواند چند سند حقوقی باشد که بانک‌ها در قالب اعتبار واگذار می‌کنند و همچنین سایر ابزارهای مبادله مانند چک. در اینجا لزومی ندارد وارد بحث مفصل اعتبارات بانکی شویم. تنها اشاره به این موضوع کفایت می‌کند که سند حقوقی دایر بر اینکه «خانم یا آقای فلانی این میزان پول در این بانک دارد» قادر به تولید پول است، بدون آنکه اسکناسی چاپ شده باشد. اتفاقاً امروزه بخش اعظم خلق پول به همین شیوه انجام می‌شود. اینکه گاهی دیده می‌شود اقتصاددانان مخالف تورم به دستگاه‌های چاپ پول اشاره می‌کنند جنبۀ تمثیلی دارد و بیشتر برای جا انداختن بهتر قضیه به کار می‌رود. امروزه اغلب روسای دولت‌ها کافیست گوشی تلفن را بردارند و با دستور به رئیس بانک مرکزی مقادیر هنگفتی پول تولید کنند. در کشورهای توسعه‌یافته‌تر شاید صدور چنین دستوری ممکن یا آسان نباشد، اما بازهم در نهایت بانک مرکزی سازمانی مستقل از دولت/State به معنی فراگیرتر این اصطلاح نیست.

البته در استاندارد طلا نیاز نیست برای اعطای وام کامیون‌ها شمش‌های طلا را از صندوق بانک به خانۀ دریافت‌کنندۀ اعتبار حمل کنند. در اینجا هم می‌توان از اسناد حقوقی برای اعطای اعتبار استفاده کرد؛ البته با یک تفاوت بنیادین: این سندهای حقوقی نمایندۀ مقدار معینی از طلا خواهند بود که به‌راستی درون صندوق وجود دارند و کم کردن یا حذف آن‌ها جرم دارد. آدم‌های معمولی و مقامات دولت هر دو می‌توانند برای سادگی دادوستدها طلاها را درون صندوق‌ها نگاه دارد و خود از اسکناس، اسناد بانکی و سامانه‌های الکترونیکی استفاده کنند؛ اما چون این اسناد نمایندۀ مقدار واقعی از طلا هستند، در نتیجه رئیس بانک دیگر نمی‌تواند با امضای چند سند از هیچ پول خلق کند. تنها راه خلق پول بیشتر استخراج طلا یا واردات آن خواهد بود و بس.

اکنون به چند پرسش پیرامون موضوع بپردازیم تا ابعاد آن روشن‌تر گردد:

فایدۀ استاندارد طلا چیست؟

از نگاه مدافعان چه فایده‌ای بالاتر از اینکه مقام سیاسی نتواند با امضای چند سند میلیون‌ها نفر را چند درجه فقیرتر کند؟ مگر آنکه کسی باور داشته باشد خلق پول باعث کاهش قدرت خرید پول نمی‌شود یا اگر هم بشود فوایدی دارد که بر زیان‌های کاهش قدرت خرید پول می‌چربند. لیبرال‌ها چنین باورهایی را نمی‌پذیرند.

چرا استاندارد «طلا»؟

از لحاظ نظری و فارغ از تجربۀ تاریخی و واقعیت‌های بازار الزامی برای مبنا قرار دادن طلا وجود ندارد. ما می‌توانیم استاندارد نقره، استاندارد مس یا حتی استاندارد شن‌های ساحل داشته باشیم. اما دلایل فراوانی وجود دارند که شن‌های ساحل یا حتی مس نمی‌توانند پول شوند. نقره این قابلیت را دارد، ولی مقدار آن از طلا بیشتر و دوام آن کمتر است و عملکرد قانون گرشام نیز مانع از حضور هم‌زمان نقره و طلا به‌عنوان پول می‌گردد.

جایگزین دیگری غیر از استاندارد طلا برای جلوگیری از تورم و خلق پول وجود ندارد؟

پیشنهاد دیگری که ارائه می‌شود (برای نمونه توسط جرج سلگین) بانکداری خصوصی بدون الزام به استاندارد طلاست. مطابق این پیشنهاد اساساً چرا باید تنها یک پول به نام «پول ملی» داشته باشیم؟ چرا رقابت میان پول‌ها برقرار نباشد؟ چنین استدلال می‌شود که هم‌اکنون در نظام بین‌الملل همین وضعیت برقرار است و برای مثال دلار، یورو، روبل، یوآن، ریال و… همزمان حضور دارند. گفته می‌شود که همین وضعیت می‌تواند درون مرزهای یک کشور نیز برقرار باشد. مدافعان استاندارد طلا البته این پیشنهاد را نمی‌پذیرند و نقدهایی به آن وارد می‌دانند که در اینجا به آن‌ها نمی‌پردازیم (برای نمونه می‌توانید به کتاب «پول، اعتبار بانکی و چرخه‌های اقتصادی» از خسوس هوئرتا د سوتو مراجعه کنید).

چرا استاندارد بیت‌کوین نه؟

ایدۀ بیت‌کوین و رمزارز اصلاً یک واکنشِ مبتنی بر انقلاب فناوری ارتباطات در دوران جدید به کنار گذاردن چند دهه‌ای استاندارد طلا، عادی‌نمایی تورم توسط دولت‌ها و بسیاری از اقتصاددانان دانشگاهی و کاهش مستمر قدرت خرید پول بود. اما حمل بیت‌کوین کار دشواری نیست و برخلاف طلا خودش می‌تواند مستقیم ابزار مبادله شود. وقتی خود بیت‌کوین را می‌شود با چند کلیک روی گوشی دست‌به‌دست کرد چرا «استاندارد» بیت‌کوین؟ بااین‌وجود پذیرش عمومی رمزارزها به‌عنوان پول به این سادگی نیست. نخست اینکه دولت‌ها به‌سادگی حاکمیت مطلق پولی خود و «مزیت» ایجاد تورم را واگذار نمی‌کنند. همچنین استفاده از بیت‌کوین هنوز آن‌قدرها هم در میان مردم جهان فراگیر نشده است. مکانیسم انتقال رمزارزها ریسک بالایی دارد و هر خطایی می‌تواند باعث از میان رفتن غیرقابل بازگشت دارایی‌ها شود. نوسان قیمت رمزارزها هم بیش‌ازحد است. نمی‌توان گفت رمزارزها هیچ‌گاه به‌طور گسترده جای پول‌های کنونی را نخواهند گرفت؛ ولی هنوز تا آن نقطه که در فروشگاه‌ها قیمت میوه و تخم‌مرغ را بر حسب رمزارز اعلام کنند فاصلۀ زیادی وجود دارد. رمزارزها پدیدۀ قرن بیست‌ویکم‌اند. مباحثی وجود دارند که مطابق آن‌ها پیدایش رمزارزها دلیلی بر درستی نظریۀ پولی اتریشی است. اما هرچه باشد طلا چند هزار سال پیشینۀ استفاده به‌عنوان پول را پشت سر خود دارد که نمی‌توان به‌سادگی نادیده گرفت.

در همین باره

مشتاقانه منتظر دریافت نظرات شما دوستان عزیز هستیم





For security, use of Google's reCAPTCHA service is required which is subject to the Google Privacy Policy and Terms of Use.

پیشنهادها

خوانده شده ها