پیوند‌های مرتبط

photo_2018-12-13_12-07-26

شرکت ها و تشکل های منتخب

محمد علی فروغی

چطور فروغی ناجی ایران شد؟!

تاریخ معاصر با همه مهربان نیست. هستند کسانی که در دوران حیات این سعادت را پیدا کردند که محبوب خلق باشند اما مطرود تاریخ شدند و برعکس هستند کسانی که با همه محجوری و گوشه نشینی در دوران حیات از چشم تاریخ نگاران سربلند بیرون آمدند. نمونه‌ کامل چنین شخصیت‌های خوشبختی محمدعلی فروغی ذکاءالملک است که مهرزاد بروجردی تاریخنگار معاصر او را مهمترین سیاستمدار ایرانی قرن بیستم میداند

صابر صادقی- او جزو نسلی از روشنفکران ایرانی است که توانستند ایده انسان مدرن ایرانی را به محک تجربه بگذارند. ایده‌ای که از آخوندزاده شروع شد با آقاخان کرمانی و ملکم خان پرورش یافت و  توسط شخصیت‌هایی مانند فروغی و داور و تیمورتاش اجرایی شد. روشنفکران عملگرایی که از شخصیت‌ پرصلابتی مانند رضاشاه استفاده بردند تا خواسته‌های معوق مانده جنبش مشروطه را با تاخیری بیست ساله به کنش نوین پیوند بزنند.

در میان روشنفکران و دولتمردان اطراف رضاشاه می‌توان گفت ذکاءالملک فروغی جایگاه ویژه ای داشت. دانش آموخته علوم قدیم بود که این امکان برایش فراهم شد تا با تاسیس نهادهایی مانند دانشگاه و فرنگستان پایه‌های اندیشه مدرن جامعه و فرهنگ ایرانی را بگذارد.

مردی که یک دست در سیاست داشت و دستی دیگر در فرهنگ. انتخاب‌هایی که برای تالیف و ترجمه داشت نشان می‌دهد فلسفیدن او از سر تفنن نبود و درست می‌دانست که ورود به نظام مدرن بایستی از چه مسیری باشد و کنشی متجددانه که از یک طرف تاریخ اندیشه‌های ایران را با نگاهی نقادانه واکاوی می کرد کلیات سعدی را تصحیح کرد و در غرب هم سیر حکمت اروپا را نوشت که تا همین اواخر و چه بسا امروز هم اولین کتابی است که فلسفه‌دانهای ما از فلسفه غرب می‌خوانند.

او در خیلی زمینه‌ها اولین است. به جرأت می‌توان گفت که محمدعلی فروعی برای جریان روشنفکری ایران حکم پدر را دارد.

خانواده فروغی

فروغی در سال 1256 در تهران متولد شد. نیاکان او در سلک تجارت بودند و ارباب خوانده می‌شدند. نیای بزرگش؛ میرزا ابوتراب از فضلا و ادبا بود و در عرصه‌ی قلم صاحب تألیفات. شورای کبیر مغان از حضور او بی‌بهره نبود و به دعوت نادرشاه و به نمایندگی از اصفهان در این شورا که توسط نادرشاه برای تصدیق سلطنتش تشکیل شده بود، حضور یافت. جدش محمد مهدی ارباب اصفهانی از تجار معتبر اصفهان و از نامداران حوزه‌ی تاریخ، جغرافیا، هیئت و نجوم بود که از رهگذر سفرهای تجاری به هندوستان یا اقامت در این سرزمین با انگلیسی‌ها و هندی‌ها به مراوده و معاشرت پرداخت و از دانش نوین اروپا و سیاست جهان آگاه شد و موضوع تفاوت اوضاع در غرب و شرق را در آثارش مطرح کرد. “نصف جهان فی تعریف اصفهان” کتابی درباره‌ی تاریخ و جغرافیای اصفهان و “تاریخ وصاف” چاپ بمبئی از نمونه آثار اوست. محمد مهدی ارباب همچنین در بین ایرانیان از نخستین کسانیست که به تصحیح انتقادی شاهنامه و چاپ آن در بمبئی همت گماشت. پدرش محمدحسین ادیب اصفهانی شاعر و نویسنده دوران ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه است که تاثیر زیادی در جمع روشنفکرانه آن زمان تهران داشت و اولین روزنامه غیردولتی را به نام تربیت منتشر می کند.

کودکی و نوجوانی

نخستین تجربه‌های نوجویانه را محمدعلی فروغی پیش پدر خود تجربه کرد. تحصیلات خود را از 5 سالگی شروع می کند به مدت هفت سال زبان‌های فارسی و عربی و فرانسه را نزد پدر یاد گرفت.علوم جدید ریاضیات و فیزیک و شیمی و طبیعیات را هم آموخت. بعد در سال 1310 ق/1271 ش به دارالفنون می رود و در آنجا ادبیات و فلسفه و طب آموخت. از سال 1312 ق/1273 ش هم وارد خدمات دولتی می شود و همزمان هم در دارالفنون تدریس می کرد. البته در آن دوره تنها در دارالفنون تدریس نمی کرد. از ابتدای سلطنت مظفرالدین شاه مدرسه‌هایی ملی توسط نوگرایان تاسیس شده بود و مدرسه ادب توسط میرزا یحیی دولت آبادی و مدرسه علمیه توسط مخبرالسلطنه هدایت مدیریت می شد و فروغی در هر دو مدرسه معلم بود.

از سال 1274 یکسال پیش از مشروطه به عنوان نویسنده و مترجم در هفته نامه تربیت مشغول به کار شد و بعداً در این نشریه سمت سردبیر را هم پیدا می کند.

در زمان پیروزی جنبش مشروطه او 19 ساله است و با پشتوانه فکری که دارد از طرف صنیع الدوله در مقام اجرایی دبیرخانه مجلس شورای ملی شروع به کار می کند. کمی پس از صدور فرمان مشروطیت او برای نخستین بار مفاهیمی حقوق اساسی را به صورت روشمند مطرح می کند و کتاب “آداب مشروطیت دول” را می نویسد که در آن برای بسیاری از مفاهیم علم حقوق واژه سازی و معادل یابی انجام شده است.

فروغی در بازخوانی آن دوران می‌نویسد که مردان وطن پرست روشنفکر که از وضع ایران فهمیدند کشور سریعاً روبه زوال می رود و به واسطه رژیم حکومت فردی و مطلق که قادر به مقاومت در مقابل روس و بهبود بخشیدن به اوضاع نیست دیگر تاب نیاورده از شکست همسایه شمالی در جنگ با ژاپن استفاده کرده مبادرت به یک نهضت ملی نمودند و در پرتو کمک معنوی انگلستان ملت موفق شد در 1906 از مظفرالدین شاه مشروطیت و پارلمان را گیرد همین که روسها واقف شدند این تغییر رژیم به زیان سیاسی آنها منجر و مانع از انجام نقشه های قبلی آنها خواهد شد برای خفه کردن و محو این جنبش ها به فجیع ترین وسایلی متشبث شدند.

دو  یا سه سالی پس از مشروطه در سال 1317 ق/1278 ش با تاسیس مدرسه علوم سیاسی توسط حسن پیرنیا (مشیرالدوله) فروغی تدریس تاریخ و ادبیات را در این مدرسه به عهده می گیرد و برای این کار ترجمه دو کتاب ثروت ملل و  تاریخ ملل مشرق زمین را به عهده می گیرد. کتاب اصول علم ثروت ملل یعنی اکونومی پلتیک را نباید با کتاب ثروت ملل آدام اسمیت اشتباه کرد. کتابی که منبع فروغی برای ترجمه ثروت ملل بوده نوشته پل بورگار استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه پاریس است.

در دور دوم مجلس شورای ملی فروعی از تهران به وکالت برگزیده می شود و در سال 1288 ریاست مجلس شورای ملی را هم برعهده می گیرد که البته 7 ماه بیشتر این ریاست طول نمی کشد و نماینده ای او را متهم به عدم رعایت بی طرفی کرد و گفت که از اداره مجلس برنمی آید که ذکاءالملک هم به حالت قهر مجلس را ترک می کند. بعد از آن هم او و نایب رئیس اول استعفا می دهند.

سال بعد از آن در سال 1289 از وکالت مجلس کنار می رود و در کابینه صمصام السلطنه وزیر مالیه می‌شود. با ترمیم کابیه به وزارت عدلیه هم می رسد.

با شروع مجلس سوم شورای ملی فروغی باز هم به نمایندگی مجلس انتخاب می شود و همزمان ریاست دیوان عالی تمیز را به عهده داشت. در این دیوان او با مشیرالدوله، نصرالله تقوی و دو سه نفر دیگر همکار بود و قانون اصول محاکمات جزایی را تنظیم می کنند. این کار در موقعی بود که مجلس شورای ملی نزدیک به سه سال می شد که تعطیل است و تا بعد از جنگ جهانی اول هم تشکیل نشد. اولین قانون اصول محاکمات حقوقی در این دوره است که تدوین و اجرایی می شود که بر اساس آن عدلیه نو ریخته شد و بعداً این قوانین در دوران تاسیس دادگستری تکمیل و تجدید شدند.

با این حال این مقررات عملیات محاکم عدلیه را تحت نظم و قاعده در می آورد. پیش از آن قوانین در عملیات قدیم مجازات‌هایی مانند گوش و دماغ بریدن و گچ گرفتن مجرمان و امثال آنها اجرایی می شد.

نیاز قوانینی به زبان فارسی و مشخص وجود داشت که مردم تکلیف خود را بدانند و بفهمند مجری کیست و چه جرمی چه مجازاتی دارد.

در این مجلس هم باقی نمی ماند و برای شرکت در کابینه مستوفی الممالک در سمت وزارت عدلیه استعفا می دهد. او در کابینه مشیرالدوله هم هست.

این دوره همزمان است با شروع جنگ جهانی اول که  ایران عرضه اشغال قشون بیگانه روس در شمال و انگلیس در شرق و جنوب و حتی عثمانی در غرب می شوند.

مداخلات داخلی چنان بود که شهرهایی از ایران مانند انزلی و بوشهر به اشغال کامل بیگانه در می آید قدرت دولت مرکزی قاجار تنها به چند محله پایتخت محدود شده بود. یکی از عوامل شتاب دهنده این دخالت‌ها این بود که دولت‌های قاجار وام‌هایی با مبالغ بالا از اروپایی‌ها گرفته بودند که عموماً هم صرف خوشگذارنی شاهان قاجار شده بود مثلاً مظفرالدین شاه وامی به مبلغ ده میلیون روبل ار روسیه دریافت کرده بود و با آن عازم سیر و سیاحت در اروپا شد. برای سفر سومش هم وامی به قیمت 290 هزار لیره از بانک شاهنشاهی ایران می گیرد.

درنتیجه ایران در مقابل این دولت ها توان این لشکرکشی‌ها قدرتی نداشت و حتی شاه مملکت به فکر فرار افتاده بود و کابینه‌ها می آمدند و می‌رفتند. از ابتدای دولت مشروطه تا یک دهه سی و شش کابینه روی کار آمدند. در یکسال دولت شش بار دست به دست شد.

با پایان جنگ جهانی فروغی در کنفرانس صلح پاریس سال 1298 به عنوان نماینده ایران شرکت می‌کند و دعاوی حقوقی و مالی ایران را برای دریافت خسارت اعلام می‌کند که البته به دلایل بسیار ایران از این کنفرانس نتوانست نتیجه ای بگیرد چراکه این کنفرانس بیشتر برای دعاوی قدرت‌های پیروز در جنگ بود. این همان کنفرانس صلحی است که چنان غرامت و هزینه ای بر آلمان گذاشتند که از دل آن شخصیتی مانند هیتلر بیرون زد.

کودتای سوم اسفند

بازگشت او به ایران بعد از کودتای سوم اسفند 1299 اتفاق افتاد و فروغی از همان ابتدا به یکی از مردان سرداسپه و بعداً رضاشاه تبدیل می شود. در مورد او گفته می شود که اولین نخست وزیر رضاشاه و آخرین نخست وزیر او نیز هست.

در واقع او به همراه داور و تیمورتاش و تقی زاده و کاظم زاده ایرانشهر نقش اساسی دارند در سلطنت و اصلاحات دوران رضاشاهی.

بعد از کودتای سوم اسفند 1299 فروغی در این فعالیت‌های اجرایی و سیاسی حضور داشت.

  • مسئولیت در وزارت امور خارجه در کابینه مستوفی الممالک سال 1301
  • وزارت مالیه در کابینه پیرنیا سال 1302
  • وزارت خارجه و مالیه در کابینه سردارسپه سال 1302 تا 1304

نخست وزیری اول

اولین دوره نخست وزیری فروغی مربوط است به حکومت موقت سردارسپه زمانی که موضوع تغییر سلطنت قاجاریه به پادشاهی پهلوی در مجلس پنجم مطرح شد و رای آورد. ابتدا مجلس موسسانی تشکیل شد که فروغی هم در آن عضویت داشت و در آن مجلس اصول 36، 37، 38 و 40 قانون اساسی مشروطه تغییر کردند تا تکلیف حکومت قطعی را روشن کند. در این زمان رضاخان رئیس الورزا بود و محمدعی فروغی وزیر مالیه کابینه اش را در آبان 1304 کفیل ریاست وزرایی کرد.

پیش از تاجگذاری رضاشاه نشان درجه اول تاج که مهمترین نشان افتخار کشور بود را به فروغی و تیمورتاش می دهد و این دو در مراسم تاجگذاری در چهارم اردیبهشت 1305 در یک کالسکه سوار بودند و حضور این دو در مراسم بسیار مشهود است. مثلاً فروغی خطابه‌ای در آن مراسم دارد و بیان می کند که از این به بعد تنها راه رسیدن به مقامات رفیعه داشتن درایت و لیاقت و کفایت در خدمتگذاری این آب و خاک است.

از آذر 1304 تا خرداد 1305 او نخستین نخست وزیر رضاشاه است و دولتش را به مجلس معرفی می کند. دخالت‌های تیمورتاش و عدم سازش با اقلیت مجلس و شخصیت‌های سیدحسن مدرس و دکتر محمدمصدق نتوانست به کارش ادامه بدهد.

رضاشاه هم برای اینکه از دل فروغی دربیاورد به او می گوید که کاری به تو محول خواهم کرد که حقوق و مزایا و امتیازات مال تو باشد ولی زحمت آن مال من.

بعدش ادامه می دهد که آقای ذکاءالملک سمت شما در کابینه جدید وزارت جنگ است. حقوق مزایا مال شما، اداره کردن وزارتخانه با من.

سفارت ایران در ترکیه

به این ترتیب در کابینه بعدی کابینه مستوفی الممالک وزیر جنگ می شود که بعد از مدتی از آن استعفا می دهد تا به عنوان سفیرکبیر ایران و مامور فوق العاده دولت ایران راهی کشور تازه ترکیه دوران آتاتورک شود. سه سال بعدی را در ترکیه است و در دوران اوست که رضاشاه اولین و تنها سفر خارجی خود را انجام می دهد.  بسیاری این سفر و قراردادهای بعدی بین ایران و ترکیه را حاصل کار فروغی در مقام سفارت کبیری ایران در ترکیه می دانند. روایاتی هم از آتاتورک در مورد فروغی نقل شده است.

در تاریخ بیست ساله ایران اثر حسین مکی نوشته شده که آتاتورک در تمجید از فروغی گفته است «من تاکنون مردی به این جامعی و وطن‌پرستی و مطلعی ندیدم. کاش مملکت من هم یک فروغی داشت.»

این روایت در میان تاریخ نگاران بسیار تکرار شده و می توانیم با توجه به شخصیت آتاتورک و تلاشی که برای ناسیونالیسم در ترکیه داشت چنین حرفی را از زبان او می توان پذیرفت. آتاتورک، فروغی را به عنوان یک فرد مطلع، دانشمند، و سیاستمداری برجسته می‌شناخت که به خوبی توانسته بود فرهنگ غنی ایران را با اندیشه‌های مدرن غربی پیوند دهد. این دیدگاه مثبت آتاتورک نه تنها به روابط دیپلماتیک دو کشور کمک کرد، بلکه جایگاه فروغی را در عرصهٔ بین‌المللی نیز تثبیت کرد.

یک نقل قول دیگر هم از زبان آتاتورک وجود دارد که مستقیم در مورد فروغی نیست اما جایگاه ایران را برای او نشان می دهد. این نقل قول را از زبان محمدعلی اسلامی ندوشن می گویم و به دلیل جایگاه استاد اسلامی ندوشن می توان به آن اعتماد کرد. او از زبان آتاتورک نقل می کند که «شما ایرانی‌ها قدر ملیت خود را نمی‌دانید و نمی‌دانید که ریشه داشتن در زمین چه حسی دارد. شما قدر بزرگان خود را نمی‌دانید و از شاهنامه که سند ملیت شماست سپاسگزار نیستید. حال آن‌که من ناچارم برای ملت ترک چنین پیشینه‌ای را بسازم.»

بعد از سفارت فروغی از 1309 تا 1312 وزیر امور خارجه می شود و می‌توان گفت تصمیات سفر رضاشاه به ترکیه را فروغی بعد از آن اجرایی کرد. اینکه امروز ما هنوز بدون ویزا به ترکیه می‌رویم را از همان سفر و قراردادهای بعد از آن داریم.

نخست وزیری دوم

در شهریور 1312 محمدعلی فروغی برای بار دوم نخست وزیر می شود. این دوره یکی از پربارترین دوره‌های زندگی فروغی است. در سال 1314 جواز تاسیس فرهنگستان زبان فارسی را از رضاشاه گرفت. برخی کلماتی که امروز خیلی معمول است و جزوی از فارسی معیار است در واقع پیشنهاد این فرهنگستان اول است. واژگانی مانند دانشگاه به جای فاکولته، شهرداری به جای بلدیه، استان و شهرستان به جای ولایت و بلوک، دادگستری به جای عدلیه، دارایی به جای مالیه و حتی کلماتی مانند سرباز به جای عسگر و ارتش به جای قشون و واژگان علمی مانند زیست شناسی به جای بیولوژی، زمین شناسی به جای ژئولوژی و فیزیک به جای طبیعیات و ریاضی به جای علم الحساب، واژه به جای لغت حاصل آن فرهنگستان اول است.

این فرهنگستان آن ایده روشنفکران نسل اول را برای سره نویسی و زدون کلمات عربی و فرنگی از فارسی عملی کرد و به گفته داریوش آشوری رسالت فروغی بر فرهنگستان ایران با آن زباندانی که داشت و آن ذوق و هنر نویسندگی که داشت توانست ایده هایی روشنی را درباره ضرورت نوسازی زبان فارسی دنبال کرد و راه و روش آن را مشخص کرد.

او اهمیت ساده‌سازی زبان نوشتار را می‌دانست و  زمینه یک دگرگونیِ سبکی را در زمینه زبان فارسی  فراهم کرد که بسیار اثرگذار بود و نسل‌های بعدی از روش او بهره‌مند شدند.

طرح تاسیس دانشگاه تهران مربوط به این دوران است که البته اعتبار آن را باید بیشتر به علی اصغرحکمت  وزیر معارف وقت داد که از پیشنهاد آن در هیات وزیران تا جلب رضایت رضاشاه تا حتی پیدا کردن زمین دانشگاه در جایی که در آن زمان باغ جلالیه تهران بود. به هر ترتیب این طرح در زمان فروغی در خرداد 1313 در مجلس شورای ملی تصویب شد.

جشن هزاره فردوسی مربوطه به این دوره است که در خاتمه آن بنای آرامگاه فردوسی در توس توسط رضاشاه پهلوی افتتاح شد.

قانون کشف حجاب در زمان محمدعلی فروغی تدوین شد گرچه اجرای آن در 17 دی 1314 در زمان نخست وزیری محمود جم اتفاق افتاد. در زمان تدوین قانون، ذکاءالملک فروغی با توجه به آگاهی که نسبت به روند تغییر لباس و کشف حجاب در ترکیه دوران آتاتورک داشت و ارتباطاتی که داشت مشورت‌هایی را با مقامات این کشور انجام می دهد و قانون متحدالشکل شدن لباس، استعمال کلاه و کشف حجاب را برای ملت ایران تدوین کرد.

البته در نخست وزیری دوم او متهم می شود که در قتل عبدالحسین تیمورتاش وزیر دربار به خاطر موقعیت خود سرپوش گذاشته است. دلیل این شایعه این است که این دو با هم در دچار خصومت شخصی شدند. در همان زمان او به جرم جاسوسی برای شوروی به زندان محکوم می شود و در زندان به قتل رسید. همین اتفاق برای وزیر جنگ او سردار اسعد سوم هم تکرار شد که در نوروز 1312 در زندان قصر به قتل رسید.

مغضوب شدن و گوشه نشینی

در شش سال پایانی پادشاهی رضاشاه فروغی با همه محافظه کاری هم مغضوب می شود. این یکی از خصوصیات ناشایست رضاشاه بود که وقتی غضب پیدا می کرد وقتی نسبت به همراهان خود متحدان خود عصبانی می شد به کمتر از حذف راضی نمی شد. این را در مورد تیمورتاش و نصرت الدوله فیروز و علی اکبر داور و حسن تقی زاده هم می بینیم. مخالفان که دیگر هیچ. دلیل مغضوب واقع شدن فروغی چه بود؟

فروغی در سه دوره مختلف مغضوب رضاشاه می شود. دور اول به واقعه ترور رضاشاه در سال 1307 بازمیگردد که در آن فروغ متهم به سهل انگاری شد و فروغی از نخست وزیری دور اول کناره گیری کرد.

در دوره دوم  فروغی به دلیل حمایت از محمدولی اسدی نایب التولیه آستان قدس رضوی از نخست وزیری عزل شد. بعد از واقعه مسجد گوهرشاد مشهد سال 1314 اسدی به همران روحانیون و مدرسین حوزه علمیه مشهد دستگیر محاکمه و تیرباران شد. محمدعلی فروغی هم از موقعیت خودش استعفا می دهد  و گوشه نشین می شود.

هر چه باشد دوران مغضوبیت برای فضای روشنفکرانه ایران منبع بسیار ثمرات شد. او این دوران را صرف امور علمی و ادبی کرد. مهترین اثر تالیفی یعنی نگارش “سیر حکمت در اروپا” محصول همین دوران است که بخشی از آن ترجمه “گفتار در روز به کار بردن عقل” اثر دکارت است و آثار دیگر فروغی در این دوره باید به “آیین سخنوری،” “تلخیص شاهنامه فردوسی،” “تصحیح دیوان حافظ،” “تصحیح کلیات سعدی،” ترجمه‌ی “شفا”ی ابن سینا و … اشاره کرد.

شهریور 20 و نخست وزیری سوم

اما اوج زندگی سیاسی فروغی به نقش او در بقای پادشاهی پهلوی بعد از شهریور 20 و اشغال ایران در طول جنگ جهانی دوم بازمی گردد. بعد از عزل رضاشاه انگلیسی‌ها حتی در فکر بازگرداندن سلطنت قاجار بودند. در واقع اولویتشان بازگرداندن حکومت قاجار بود و برای اینکار حتی آنتونی ایدن وزیر امورخارجه بریتانیا با محمدحسن میرزا برادر و ولیعهد احمد شاه در لندن دیدار می کند. البته محمدحسن میرزا بسیار مریض بود و سال بعد از آن هم فوت می‌کند و پسرش حمید هم یک کلمه فارسی نمی دانست.

وضعیتی ایجاد شده بود که در نتیجه آن رضاشاه برای بقای حکومت پهلوی بعد از شش سال خانه نشینی به فروغی پناه می‌آورد تا او بتواند ایران را از میان دشمنان داخلی که همه متحد شده بودند و دشمنان خارجی که شوخی نداشتند رد کند. ایران تبدیل شده بود به پل پیروزی متفقین و بعد از اشغال ایران و کمک به شوروی است که شکست‌های آلمان نازی شروع می‌شود.

اولین کاری که فروغی انجام می دهدتنظیم استعفای رضاشاه است. فروغی شخصاً متن استعفانامه رضاشاه را نوشت. در این متن، رضاشاه دلیل کناره‌گیری خود را “ناتوانی” اعلام کرد و امور سلطنت را به ولیعهد واگذار نمود، که این امر به لحاظ قانونی و سیاسی، انتقال قدرت را تسهیل کرد.

در قدم دوم در همان روزی که فروغی نخست وزیری را از مجلس گرفت اعلام کرد که ارتش ایران ترک مخاصمه کرده است. این کار برای تمامیت ارضی ایران، و درامان ماندن صنایع و زیرساخت‌های ایران که در ابتدای کار بودند. با این کار بهانه از دست متفقین برای دخالت بیشتر هم گرفته می شد.

در چالش بعدی فروغی با متفقین وارد مذاکره می شود. او با سفارتخانه‌های روس و انگلیس تماس میگیرد و با هوشمندی آنها را متقاعد می‌کند که برای حفظ ثبات و جلوگیری از هرج و مرج به نفع شوروی و انگلیس است که حکومت پهلوی ادامه پیدا کند و به جای تغییر کامل رژیم، به انتقال سلطنت به ولیعهد، محمدرضا، رضایت دهند. حتی انگلستان و روسیه به فکر ایده جمهوری بودند ولی این محمدعلی فروغی بود که با برکشاندن محمدرضاشاه قضیه را فیصله می دهد. محمدعلی فروغی معتقد بود که جمهوری برای ایران مناسب نیست و کشور را دچار بحران می کند.

به این ترتیب در 25 شهریور 1320 محمدرضاشاه جوانی 22 ساله به همراه فروغی به مجلس شورای ملی می رود و مجلس هم استعفای رضاشاه را می پذیرد و آغاز سلطنت محمدرضاشاه را به طور رسمی اعلام می کند.

در واقع این انگلیس نیست که به واسطه فروغی سیاست خود را اعمال کرد بلکه این فروغی است که سیاست انگلیس را در مورد ایران در آن سال‌ها شکل داد.

فروغی بعد از شش ماه نخست وزیری باز هم به دلیل کارشکنی نمایندگان مجلس و به بهانه کسالت از مقام خودش کناره گیری می کند و جای خودش را به علی سهیلی داد. محمدرضاشاه بلافاصله او را به وزارت دربار منصوب کرد و حتی قرار بود به آمریکا بروند و به عنوان سفیر کبیر فعالیت کند اما در آذر 1321 سکته می کند و در 67 سالگی از دنیا می رود.

تفکرات سیاسی فروغی

البته که او در تفکر توسعه گرا و لیبرال خود طرفدار  تفکر غربی بود اما این به معنی وابستگی نیست.  فروغی از پیشگامان لیبرالیسم در ایران است و درکی بسیار واقع بینانه داشت. برعکس آنچه تصور می شود اصلاً هم رادیکال یا تندرو نبود و تفکر غربی را به صرف غربی بودن نمی پذیرفت. توسعه و پیشرفت را در گرو کنار گذاشتن نهادهای سنتی نمی دید و حتی از این منظر می توانیم بگوییم محافظه کار بود.

منظور او از لیبرالیسم همان اصولی است که منجر به توسعه در چهارگوشه جهان شده. اصولی مانند آزادی اندیشه با عنوان اختیار عقاید، آزادی انتشارات با عنوان اختیار طبع و آزادی مالکیت را را عنوان اختیار مال و آزادی اجتماعات را با عنوان اختیار آزادی تشکیل انجمن را به تفضیل شرح می دهد.

وقتی از مساوات صحبت می کند مساوات را تنها در مقابل محاکم عدلیه می داند و در پرداخت مالیات.

فروغی در تفسیر مفهوم «برابری»، از آموزه سوسیالیستی و آن زمان مسلطِ برابری اجتماعی – اقتصادی دفاع نمی‌کند و صرفاً مفهوم برابری حقوق یعنی «مساوات در مقابل قانون» و شقوق گوناگون آن را مطرح می‌کند.

تفکر بسیار مدرنی در زمینه دموکراسی و آزادی دارد. می گوید دموکراسی می خواهید آزادی می خواهید بنابراین باید مسئولیت آن را هم بپذیرید.

او به حکومت قانون تاکید می کند و درکی که از مدرنیسم دارد کاملاً با امروز ما منطبق است. با اندیشه‌های روشنگرانه اروپا همدلی دارد و تفسیری بیان می کند او را می توان به عنوان یکی از بنیانگذاران لیبرالیسم مدرن نام برد.

از نظر او دولت و حکومت نقشی حداقلی دارد و وظیفه دولت تنها حفظ حقوق مردم و نگهبانی از عدل است. می نویسد که دولت از عهده وظیفه خود برنمی آید مگر اینکه به موجب قانون عمل کند. قانون هم محقق نمی شود مگر به دو امر: وضع قانون و دوم اجرای قانون. بنابراین دولت دارای دو اختیار است یکی اختیار وضع قانون و دیگر اختیار اجرای قانون. هرگاه اختیار وضع قانون و اختیار اجرای آن در دست شخص واحد یا هیئت واحد باشد، کار دولت به استبداد می‌کشد… بر این پایه دولت تنها زمانی قانونی است که این قوه آن از هم جدا و در دست دو گروه مستقل و جدا باشد.

منتقد دولت گرایی است و دخالت دولت را جایز می داند و معتقد است باید به مردم آزادی مطلق داد تا امور خود را اداره کنند. در کتاب اصول علم ثروت ملل یعنی اکونومی پلتیک نگاشته‌است: «علم ثروت قطع دارد که توسل به دولت بیجا و حرکت قهقرا است و نباید از دولت متوقع بود که متکفل و متقلد تمام امور مردم باشد بلکه راه ترقی این است که مردم اجتماع‌های آزاد تشکیل دهند و امور خود را بدان وسیله گذرانند.»

فروغی لیبرالی ملی گراست اما ملی گرایی او کورکورانه نیست و وطن پرستی را متفاوت است خودپرستی می داند. فکر می کند ممالک شرقی باید از بهانه گیری دست بردارند و به بازسازی خودشان بپردازند.

او می گوید وطن پرستی اگر از نوع متعصبانه باشد به نظر او موجب نفاق هم می شود و مزموم و مردود است. اما طرفدار نوعی از وطن پرستی بیغرضانه است که هر فرد باید داشته باشد و مانند نسبت فرزند به پدر و مادر ما هم باید نسبت به وطن خود حب داشته باشیم. می نویسد که “انسان هم چنان‌که در درجهٔ اول رهین منت پدر و مادر و در درجهٔ دوم مدیون ابنای وطن است، در درجهٔ سوم ذمه‌اش مشغول همهٔ نوع بشر می‌باشد و همه را باید دوست بدارد و خیر و سعادت همه را بخواهد که خیر و سعادت خود او و قوم او هم در آن است. به عبارت آخری، این قسم وطن‌پرستی جزو تعاون و همبستگی کل نوع بشر است.”

نوشته ای دارد با عنوان ایران را چرا باید دوست داشت که نخستین بار در سال 1309 چاپ شد. امروز که نزدیک به 100 سال از آن میگذرد در جایی در آن مقاله می نویسد به عقیده من ایرانی از آن اقوام است که استعداد ادای وظایف انسانیت را دارد. چنانکه امروز هم با آن که تازه از یکی از دوره‌های تاریک تاریخ ایران بیرون آمده‌ایم با این وجود آثار استعداد ایرانی ظاهر است و می‌توان امیدوار بود که باز با کاروان پشرفت بشر هم‌قدم شود.

در همین باره

مشتاقانه منتظر دریافت نظرات شما دوستان عزیز هستیم





For security, use of Google's reCAPTCHA service is required which is subject to the Google Privacy Policy and Terms of Use.

پیشنهادها

خوانده شده ها