میرزا فتحعلی آخوندزاده

آخوندزاده‌ای که آخوند نبود!

آخوندزاده: چرا هنوز برخی از این نام می‌ترسند؟

فتحعلی آخوندزاده، نامی است که هنوز برخی از نام او می‌ترسند. آخوندزاده‌ای است که آخوند نشد و با کفرگویی‌های خود بنیان‌های دین را به چالش کشید. اولین نمایشنامه نویس ایران است و اولین کسی است که ایده تغییر خط فارسی را پیشنهاد داده. کسی که از جامعه سنتی ایران متنفر بود و تنها راه نجات ایران و تنها راه رهایی را جدایی دین از سیاست می‌دانست. زندگی مرفه او در دستگاه دیوانی روسیه و محیط فکری و پرجنب و جوش تفلیس موجب شد که این روشنفکر پیشرو ایرانی از دور بدون هراس نقدها و تفکرات خود را به روی کاغد بیاورد و بیان کند. تاثیر پنهانش بر انقلاب مشروطه و روی روشنفکری نسل اول ایران غیرقابل اجتناب است، گرچه نزدیک سه دهه پیش از انقلاب مشروطه از دنیا رفت روح او را می‌توانید در میان نوشته‌های روشنفکران دوره مشروطه طلبان ببینید. کسانی مثل ملکم خان و مستشارالدوله و جلال الدین میرزای قاجار و طالبوف تبریزی مستقیم از او تاثیرگرفتند

زندگی شخصی
صابر صادقی- پدر فتحعلی آخوندزاده تبریزی و جدش رشتی بود. مادرش نیز اهل مراغه بوده. می گوید که جدش حاجی احمد از رشت به آذربایجان و تبریز آمده و در دوران ولیعهدی عباس میرزا آنجا ساکن شد. مقام بلندی هم داشته و در آذربایجان کدخدای قصبه خامنه بوده. وقتی از کدخدایی برکنار می‌شود به قصد بازرگانی به قفقاز می‌رود و به این ترتیب، فتحعلی آخوندزاده 213 سال پیش در سال 1812 برابر 1191 شمسی در شهر نوخه یا (شکی) در مرز امروز کشور آذربایجان و گرجستان به دنیا می‌آید. یعنی زمان تولد او هنوز این منطقه جزو ایران بود.
اسم آخوندزاده از کجا می‌آید؟ بعد از دوسال خانواده به ایران دوباره مراجعت می‌کنند اما مادر و پدر او از هم جدا می‌شود و فتحعلی به همراه مادرش به قریه‌ای در اردبیل می روند. جایی که عموی مادرش حضانت مادر و فرزند را پذیرفته بود. این عمو کسی بود به نام علی اصغر که آخوند بود و حکم پدر ثانوی را برای او داشت. درواقع فامیلی آخوندزاده از همینجا می‌آید. شخصی بسیار مهربان که به او سواد و درس‌های مکتب‌خانه‌ای مانند قرآن می‌آموخت.
خود آخوندزاده هم بعداً بارها به این نکته اشاره می‌کند و همه جا در امضاهایش یا از آخوندزاده استفاده کرده و یا با حذف دال آخونزاده امضا کرده. هیچ وقت در نوشته‌های خود آخونداف نیاورده آنطور که امروز جمهوری باکو سعی می کند او را بشناساند.
در سال 1241 آخوند علی اصغر به گنجه قفقاز رفت و میرزا فتحعلی و مادرش را هم همراه خود برد. سال بعد از آن جنگ ایران و روس شروع می‌شود و میرزا تا آخر عمر در آن سوی ارس ساکن شد و هیچ وقت هم دیگر به ایران نیامد. در این هنگام میرزا فتحعلی 17 ساله است.
قرار بر این بود که میرزا فتحعلی به مانند پدر معنوی خود درس دین بیاموزد و آخوند شود. خودش می گفت در این هنگام به جز عربی و فارسی چیزی نمی‌دانست و از دنیا بی خبر بود.

تحول فکری در قفقاز
در گنجه مسیر فکری او در پیش میرزا شفیع که حکمت و عرفان تدریس می کرد متحول شد و او را که می خواست روحانی شود به شغل دیگری وارد کرد.
دومین مرحله تحول فکری او در تفلیس روی داد. جایی که برای آموزش و کار همزمان به همراه حاجی علی اصغر رفته بود. شغل او در تفلیس مترجمی بود و به عنوان وردست مترجم در دفتر امور کشوری فرمانفرمای قفقاز شروع به کار کرد. چراکه زبان‌های فارسی، عربی و ترکی آذری را خیلی خوب می دانست. در تقلیس روسی هم یاد گرفت و مقالات و نمایشنامه‌های خودش را بعداً به زبان روسی ترجمه کرده. درواقع راه ورود افکار و اندیشه‌های غربی به واسطه همین زبان روسی بوده.
به جز مترجمی آخوندزاده در این مرحله در مدارس تفلیس هم درس می‌داد و بعضا برای روشنفکران و شخصیت‌های روسی حکم معلم ترکی خصوصی بود.
در تفلیس با نویسندگان قفقازی و روسی آشنا شد و با کسی آشنا بود به نام بکی خان (1794-1846) که تاریخ و فلسفه و علوم جدید خوانده بود. طنزنویس بود و اولین مترجم آثار ادبی روسی به ترکی است. بکی خان با گریبایدوف، پوشکین و دانشمندان و رجال انقلابی گرجستان دوستی نزدیک داشت.
در این زمان تفلیس کانون فکر و ادب مترقی در روسیه بود و مدرسه‌های جدیدی بازشده بود و روزنامه‌های مسکو و سن پطرزبورگ آنجا منتشر می شد. کتابخانه بزرگی داشت و تئاتری هم در تفلیس افتتاح شده بود. روشنفکران و شاعران ارمنی و روسی و گرجی همه در تفلیس جمع شده بودند.
مضاف بر این قفقاز صحنه جنگ‌های خونین و قیام های بزرگی برعلیه استیلا و استعمار تزارها بود. در گرجستان جنبش سیاسی ضد دولت روس وجود داشت. که اینها همه بر کانون‌های روشنفکری تفلیس تاثیرگذاشته بود. در واقع بعد از مسکو و سن پطرزبورگ، تفلیس به مهمترین کانون فرهنگی تبدیل شده بود.
مثلاً در همان مدرسه‌ای که میرزا فتحعلی درس می داد، نویسنده و بنیانگزار ادبیات رآلیستی ارمنستان، خاچاطور ابوویان هم حظور داشتن و این دو با هم دوستی نزدیکی پیدا کردند. فتحعلی آخوندزاده در محفل ادبی حضور داشت که لِرمانتوف شاعر روس و باراتاشیویلی روشنفکر گرجی هم آنجا حضور داشتند. لرمانتوف یکی از بزرگ‌ترین شاعران، نمایشنامه‌نویسان و رمان‌نویسان رمانتیک روسی بود. او پس از مرگ زودهنگام الکساندر پوشکین، به عنوان برجسته‌ترین چهره ادبیات رمانتیک روسیه شناخته شد. بارتاشویلی هم یکی از برجسته‌ترین و تأثیرگذارترین شاعران قرن بیستم گرجستان است.
میرزا فتحعلی با چند تن از این نویسندگان و روشنفکران محفلی داشتند به نام دیوان عقل که در آن در مورد شاعران بزرگ ایران بحث می‌کردند.
شناخت روابط میرزا فتحعلی با آنان در تحلیل زندگی فکری او اهمیت دارد. آثاری از میرزا فتحعلی به فارسی و ترکی و روسی و عربی به دست ما رسیده است که نشان از آگاهی او نسبت به علوم شرقی و غربی است و نگاه آزاد اندیشانه ای که او در مورد ایران دارد.
از یک طرف تاریخ ایران باستان و اسلامی و ادبیات فارسی و ترکی را میشناسد با دین اسلام و فقه و عرفان آشنایی دارد و از طرف دیکر آراء و اندیشه نویسندگان روس و فرانسوی و انگلیسی سده هجدهم و نوزدهم را می‌شناسد. نویسندگانی مانند گریبایدوف، گوگول، لرمانتوف، پوشکین. یا نویسندگان فرانسوی مانند مولیر، الکساندر دوما، ولتر، مونتسکیو، روسو، میرابو و ارنست رنان.
به خصوص نهضت فکری رنسانس و اصلاح دین و متفکران عصر روشنگری روی ذهن او اثر گذاشتند. از مسیر زبان روسی آثار فیلسوفانی مانند دیوید هیوم، جان استوارت میل را می خواند و در مورد آنها بحث می‌کرد. همزمان از جریان‌های روشنفکری ایران هم باخبر بود: آثار ملکم خان، جلال الدین میرزا قاجار و میرزا یوسف خان مستشارالدوله نویسنده رساله یک کلمه را خوانده بود وبعضا با آنها هم نظر بود و رساله ای نقادانه در مورد رساله یک کلمه نوشته است.
پایه علمی او در میان اهل فکر در مسکو و سن پطررزبورگ و تفلیس شناخته شده بود و به محافل روشنفکری هر جا می رفت دعوت می شد. بزرگان ایران و عثمانی هم که به تفلیس می‌رفتند حتماً با او به عنوان روشنفکری با تبار ایرانی هم صحبت می‌شدند. ملکم خان، میرزا حسین خان سپهسالار، جلال الدین میرزای قاجار به دیدار او می رفتند.

فکر تغییر خط
نه فقط با سیاسیون ایران که با سیاسیون عثمانی هم ارتباط برقرار کرده بود و زمانی که برای پیشنهاد تغییر خط به استانبول می رود با وزیر روشنفکر ارتباطات عثمانی در عصر تنظیمات مونیف پاشا رابطه دوستانه ای را شروع می کند.
دلایلی که میرزا 175 سال پیش در لزوم تغییر خط گفته همین‌هایی هستند که امروز عنوان می‌شود. هر کسی در ایران یا عثمانی چیزی در حاشیه آن نوشته که حرف مکرری است. همین نداشتن حروف منفصله در کلمات با الفبای عربی و فارسی مساله بسیار بزرگی است.
میرزا فتحعلی مساله خط را در رابطه با جهان نو و دانش و مدنیت غربی مطرح کرد. مثال او هم پطرکبیر است که دید خط قدیم روس‌ها مانع ترقی است و آن خط را ترک کردند و با حروف لاتین خطی نو ایجاد کردند. به گفته میرزا به سبب همین خط جدید خواندن و نوشتن ساده تر شد و تا امروز هم کتب روحانیون روس در کلیساها در خط قدیم روس باقی مانده و خط کتابت روسی خط سیریلیک مدرن است.

آخوندزاده بر این باور بود که با ساده شدن خط، نیاز به آموزش‌های طولانی‌مدت کاهش می‌یابد و هزینه‌های مربوط به سوادآموزی و چاپ نیز کمتر می‌شود.

نمایشنامه نویسی
اما مهمتری جنبه تاثیر فکری میرزا فتحعلی را باید پیشرو بودن در فن نمایشنامه نویسی و داستان نویسی بدانیم. او در آسیا اولین نفر است. نه فقط در ایران و عثمانی بلکه پیش از او تا ژاپن هم کسی نمایشنامه ننوشته بود. اهمیت او تنها در پیشقدم بودن نیست بلکه او از اصول فن تئاتر و تکنیک های مختلف نمایشنامه نویسی و داستان نویسی هم مطلع است. تاثیر رآلیسم روسی روی آثارش مشخص است. آثارش به زبان های روسی و فرانسوی و آلمانی و نروژی ترجمه شده و حتی عنوان مولیر شرق یا گوگول قفقاز را گرفته.
فتحعلی آخوندزاده از سال 1850 یعنی 1266 خورشیدی شروع به نمایشنامه نویسی کرد، تئاتر بزرگ تفلیس در سال 1851 افتتاح شد. ابتدا میرزا برخی آثار نویسندگان روسی و فرانسوی را به ترکی برگرداند و روی صحنه برد و بعد که کارش پخته تر شد به خلق آثار خودش پرداخت.
نمایشنامه‌هایی که همگی به زبان ترکی آذربایجانی نوشت. این نمایشنامه‌ها بعدها توسط میرزا جعفر قراچه‌داغی به فارسی ترجمه شدند و با عنوان کلی “تمثیلات” شناخته می‌شوند و یکجا هم به نام کتاب تماشاخانه نامیده شده. مترجم لفظ تمثیل را به معنی داستان نمایشی و مرادف “دراما” به کار برده.
همه این نمایشنامه ها در تئاتر تفلیس به نمایش درآمدند. همه را هم به روسی ترجمه کرد و برخی شان در مسکو و سن پطرزبورک روی صحنه رفتند. میرزا فتحعلی در محیط تحرک و انتقاد ادبی و اجتماعی پرورش یافته، تفکر رآلیسم ادبیات انتقادی غربی را شناخته و در محیطی که زمینه کار تئاتر فراهم بوده به احوال طبقات مختلف مردم ایران و قفقاز می‌پردازد.

اندیشه سیاسی
زندگی فکری میرزا فتحعلی سه بخش دارد. اول به نمایشنامه نویسی روی می‌آورد، در مرحله دوم به فکر اصلاح خط در ایران و عثمانی می افتد و در این مسیر شهرتی هم به دست می آورد و در مرحله سوم شروع می‌کند به نوشتن رساله‌هایی در اندیشه سیاسی .
در این مرحله او مورج ناسیونالیسم جدید، اصول مشروطیب و حکومت قانون و سیاست عقلی و عرفی و جدایی مطلق سیاست از شریعت است. یا آنطور که ما امروز می‌شناسیم سکولاریسم. از این منظر هم پیشرو همه متفکران ایران و مصر و عثمانی است.

نقد جهل و خرافه‌پرستی عمومی:
او به شدت از جهل و خرافه‌پرستی مردم انتقاد می‌کند و آن را نتیجه سیستم فکری و آموزشی فاسد می‌داند. او معتقد بود که باورهای غلط و خرافات، عقل و علم را به زنجیر کشیده و جامعه را در تاریکی نگه داشته است. نمایشنامه‌های او نیز همین موضوع را با طنز و نقد اجتماعی نشان می‌دهند (مثلاً در “ملا ابراهیم خلیل کیمیاگر” یا “موسیو ژوردان”).

نقد استبداد و نبود آزادی:
آخوندزاده به طور مستقیم به حکومت استبدادی زمان خود (قاجار) و پیامدهای آن می‌پردازد. در اولین مکتوب “کمال‌الدوله” می‌نویسد: “حیف بر تو ای ایران… زمین تو خراب، و اهل تو نادان و از فرهنگ و تمدن جهان بی‌خبر، و از نعمت آزادی محروم و پادشاه تو دیسپوت (یعنی مستبد) است، تأثیر ظلم و استبداد، و زور تعصب و جاهلیت موجب ضعف و ناتوانی تو شده.” او طرفدار قانون بود، اما قانونی بر مبنای اصول غرب.

نقد سیستم آموزشی و فکری شرق:
او به نبود عقلانیت و رویکرد علمی در سیستم آموزشی شرق اشاره می‌کند و بر لزوم پذیرش علم جدید تأکید می‌کند. او معتقد بود که فلسفه‌ها و تصوف رایج در شرق، مانع از تفکر عملی و پیشرفت شده‌اند.
آخوندزاده این نقدها را با هدف “هدفم اساس عقاید دینیه که پرده بصیرت مردم شده” و “بیدار کردن طوایف آسیا از خواب غفلت و نادانی” مطرح می‌کند. او معتقد بود که برای پیشرفت و رسیدن به “سیویلیزاسیون” (تمدن) چاره‌ای جز کنار گذاشتن برخی از این باورها نیست.
مضمون دوم کتاب مکتوبات ناسیونالیسم است. در حوزه ناسیونالیسم دو متفکر همزمان میرزا فتحعلی و جلال الدین میرزای قاجار نمایندگان اصلی ناسیونالیسم در آن دوره هستند. هر دو هم بر ناسیونالیست‌های دوره بعد یعنی میرزا آقاخان کرمانی تاثیر گذاشتند.
با اینکه بیشتر عمرش را در دستگاه روسی کار کرد و در سرزمین قفقاز زیر سرنیزه قزاقان روس به سر می برد اما همیشه به فکر ایران بود. از زبان خود او بشنویم:
اگر چه علی الظاهر ترکم، اما نژادم از پارسیان است … آرزوی من این است که … ایرانیان بداننند که ما فرزند پارسیانیم و وطن ما ایران است… ما را شایسته آن است که اسناد شرافت برخاک وطن مینو نشان خود بدهیم.
استدلال‌های آخوندزاده شاید برای امروز کمی خام یا افراطی به نظر برسد اما در دوران خودش پیشگام و تاثیرگذار بوده.
ناسیونالیسم آخوندزاده صرفاً نگاه به گذشته نبود بلکه با الگوبرداری غربی او پیشرفت نظامی و علمی و صنعتی اروپا را نتیجه ناسیونالیسم عملی و توجه به منافع ملی می‌دانست.
در مجموع، ناسیونالیسم آخوندزاده رادیکال، سکولار و بسیار غرب‌گرا بود. او معتقد بود که برای نجات ایران، باید از بسیاری از قید و بندهای سنتی و مذهبی رها شد و با احیای هویت ملی پیش از اسلام و جذب عناصر مدرن غربی، ایرانی قدرتمند و پیشرفته ساخت.

سومین محور اندیشه سیاسی آخوندزاده تاکید او بر قانون و مشروطیت است. اندیشه‌های او به شدت بر روشنفکران و مشروطه‌خواهان پس از او تأثیر گذاشت. به شدت طرفداران قانون و محدود کردن قدرت شاه و ایجاد حکومت قانون ئ عدالتخانه بود.
برای این هدف بر روی “قانون” و “عدالت” به سبک اروپایی تاکید داشت. چراکه پیشرفت اروپایی‌ها ناشی از حاکمیت قانون است که در عدالتخانه وضع شود. در زمانی که کلمه مشروطه هنوز رایج نبود او توضیح می دهد که نیاز به مجلسی قانونگذاری و سیستم قضایی مستقل است که در آن عدالت نه بر اساس سلیقه و اراده قاضی شرع که بر اساس قوانین مدون و عقلانی جاری شود.
آخوندزاده که با زبان روسی و فرانسه آشنا بود به شدن تحت تاثیر اندیشه‌های روشنگری اروپا و انقلاب فرانسه و انقلاب آمریکا قرار داشت و با مفاهیم “حقوق ملت”، “آزادی”، “مساوات” و “حاکمیت قانون” را از این منابع آموخته بود و تلاش می‌کرد آن‌ها را با وضعیت ایران تطبیق دهد.
او معتقد بود که تنها راه نجات ایران، پذیرش این مفاهیم است و برپایی نظامی مشابه آنچه در اروپا وجود داشت.
در مجموع، آخوندزاده پیش از آنکه مشروطه به عنوان یک جنبش سیاسی شکل بگیرد، بنیان‌های فکری آن را با انتقاد از استبداد و جهل، و تأکید بر قانون، آزادی و عقلانیت، پایه‌گذاری کرده بود. او به دلیل دیدگاه‌های رادیکال و صریحش در نقد دین و سنت، شاید مستقیماً در صف رهبران مشروطه قرار نمی‌گرفت، اما اندیشه‌هایش خوراک فکری بسیاری از مشروطه‌خواهان پس از او را فراهم آورد.

فوق لیسانس جامعه شناس و محقق تاریخ معاصر ایران

در همین باره

پیشنهادها

خوانده شده ها