پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
يافته هاي كتاب جيمز بيل:
ایجاد تنش و درگیری میان نخبگان حکومتی، عامل بقای نظام صفویه بود!
براساس یافته اصلی کتاب جیمز بیل: شبکه سیاست حکومت صفویه بر اساس الگوی رقابت و تعارض و تنش دائم میان نخبگان در سطوح مختلف قدرت طراحی شده بود و چهار سطح وزیر اعظم، امیران بزرگ، صدر و ملاباشی، از سطوح اصلی قدرت به حساب می آمدند و بخش اعظمی از درگیریها در همین سطوح جریان داشت
چیزی که ما معمولا در باره کارایی و ثبات سیستم های سیاسی در ذهن داریم، این است که نباید میان نخبگان، کارگزارن و مسئولان نظام، درگیری و تنش وجود داشته باشد اما جیمز بیل نویسنده کتاب « سیاست در ایران»، این تصورما را مخدوش می سازد تا ثابت کند که در حکومت های شرقی، گاه ایجاد کشکمش و درگیری، یکی از عوامل بقای این سیستم ها بوده است.
بیل در این کتاب به دنبال بررسی نحوه ارتباط گروهها و طبقات با دولت و نیز تاثیر این ارتباط، بر نوسازی و یا تحول و دگرگونی در جامعه ایران است. موضوع اصلی کتاب « سیاست در ایران : گروهها، طبقات و نوسازی»، البته بررسی نقش طبقه متوسط در دوره پهلوی است، اما، در بخش های مقدماتی کتاب به معرفی شبکه سیاست و نظام اداری حکومت صفویه در قرن ۱۱ و ۱۲ هجری پرداخته و اطلاعات ارزشمندی ارائه کرده است.
براساس یافته اصلی این کتاب : شبکه سیاست حکومت صفویه بر اساس الگوی رقابت و تعارض و تنش دائم میان نخبگان در سطوح مختلف قدرت طراحی شده بود و چهار سطح وزیر اعظم، امیران بزرگ، صدر و ملاباشی، از سطوح اصلی قدرت به حساب می آمدند و بخش اعظمی از درگیریها در همین سطوح جریان داشت (ص. ۵۸ ).
این رقابت هر چند باعث تنش و بی اعتمادی می شد اما شیوه ای برای ارتقاء نخبگان از پائین به بالا و نیز مکانیزیی برای تعدیل قدرت و نفوذ بیش از حد نخبگان رده های بالا و در مجموع عامل ثبات و استحکام سیستم صفوی بوده است. شاه صفوی منشاء توزیع نامتعادل قدرت و نظارت بود اما شیخ ها، روحانیون و پیرها بر نتایج این تعارض تاثیر می گذاشتند ( ص . ۵۶-۵۵).
شکل ساده شده ی ادعای جیمز بیل این است که در حکومت صفوی، قدرت از بالا و مشخصا از طرف شاه و عامدانه به نحوی توزیع می شد که همواره زمینه اختلاف و درگیری میان نخبگان و کارگزاران حکومت وجود داشته باشد.
شاه نیز از فرصت نزاع آنها برای جابجایی و یا پایین و بالاکردن نخبگان استفاده می کرد. افرادی که زیاد قدرتمند شده بودند و می توانستند خطری برای شاه باشند را به پایین پرت می کرد و افرادی از رده های پایین حکومت که اطاعت و دلبستگی بیشتری به شخص شاه نشان می دادند را، به رده های بالاتر، برمی کشید.
نکته جالب اینجاست که بنا به نوشته «بیل» خودِ حکومت هم آگاه بود که این درگیری ها می تواند به بی اعتمادی مردم منجر شود اما برای آنان، رفع خطر از پیرامون شاه، از جلب نظر توده های مردم، اهمیت بیشتری داشت. هر چند شاه مراقب بود تا این درگیری ها از یک حدی بیشتر نشود.
در نهایت، جیمز بیل در کتاب« سیاست در ایران» به این نتیجه می رسد که چون در دوره سلطان سلیمان و سلطان حسین، این الگوی توزیع قدرت به هم خورد، زمینه های سستی و سپس سقوط حکومت صفویه فراهم شد
شبکه سیاست صفویه
وزیر اعظم ، امیران بزرگ ، صدر و ملاباشی ، ارکان اصلی حکومت صفوی در داخل و خارج از نظام اداری را تشکیل می دادند
در حوزه اداری حکومت صفویه، وزیر اعظم، ناظر بیوتات { امور اسناد ملکی}، مستوفی المالک{ امور مالی و مالیات} و ناظر دفترخانه همایونی{ رئیس دفتر شاه} مهمترین ارکان قدرت اداری بودند (ص. ۶۰) . تنش در نظام اداری، به اعمال قدرت و نظارت متقابل بین آنها مربوط می شد. اعمال قدرت و نظارت هم به شکل عمودی و هم به شکل افقی اعمال می شد.
درگیری در درون شبکه اداری
در درون این شبکه، از یک سو تنشی میان خاصه یا خانواده سلطنتی با دیوان و صدر اعظم در جریان بود که بعدها با واگذاری کل قدرت به خاصه از طریق برکشیدن غلامان و کنار زدن ایلات از شدت تنش کاسته شد، اما حکومت در معرض خطر قرار گرفت ( ص. ۵۹).
در تکمیل این گفته جیمز بیل باید اضافه کرد که قدرت اولیه صفوی ها، علاوه بر ایل صفوی، بر حمایت ایلات متحد و شبه نظامیان صوفی مسلک متکی بود و وزیر اعظم معمولا با تایید آنها انتخاب می شد و خیلی به شاهزادگان و خانواده سلطنتی باج نمی داد به همین دلیل، همیشه میان وزیر اعظم و شاهزاده ها زاویه ای وجود داشت و از هر فرصتی برای به زیرکشیدن وزیر که معمولا تبارسلطنتی نداشت، استفاده می کردند.
تنش های خارج از نظام اداری
خارج از نظام اداری، در گیری دیگری میان نظامی ها و قضات یا مذهبی ها در جریان بود. مقام صدر {که نیروی برگزیده سیاسی به حساب می آمد}، موقعیت روحانیون مذهبی و اوقاف را کنترل می کرد.
همچنین باید این توضیح را به نوشته بیل افزود که روحانیون هم به دو دسته روحانیون فارس و عرب های مهاجر تقسیم می شد. روحانیون عرب که از زمان شاه اسماعیل اغلب از سوریه یا بعلبک لبنان آورده می شدند از حکومت اطاعت بیشتر و استقلال کمتری داشتند.
ضمنا نظامیان حکومت صفوی نیز شامل دو دسته قوای رسمی و ارتشی و نیز شبه نظامیان مسلح بود. شبه نظامیان عموما از میان دراویش صوفیه انتخاب می شدند که افراد بی باک و بی ملاحظه ای بودند. در میان نظامیان رسمی هم علاوه بر خانواده های معتبر، تعدادی از غلامان و حتی ارامنه و گرجی های مهاجر وجود داشت. با قتل درویش خسرو در زمان شاه عباس، قدرت صوفی ها در حکومت شیعه تضعیف شد و در میان ارتشیان نیز، در نهایت غلامان شمشیر زن، تبدیل به قدرت فائقه شدند.
علت سقوط صفویه
شاه صفوی، عامل توزیع قدرت و کنترل فشار بود و اگر فردی یا گروهی با افزایش قدرت، شکاف میان خود و دیگران را گسترده می کرد توسط شاه کنار زده می شد . شاه همچنین مراقب بود تا تنش میان نخبگان حکومتی به حد انفجار نرسد این تعادل قدرت در زمان آخرین پادشاهان صفوی یعنی سلیمان و سلطان حسین به هم خورد و جای بقیه ارکان قدرت را، علمای درباری و زنان حرمسراها گرفتند و حکومت تضعیف شد وسقوط کرد . ( ص. ۶۳-۶۴) .
کتاب « سیاست در ایران : گروهها، طبقات و نوسازی» توسط علی مرشدی زاده ترجمه شده و در سال ۱۳۸۷ از سوی انتشارات اختران منتشر شده است.