پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
تاثير « درب خانه ها » بر شکل گیری شخصيت اجتماعي افراد
اينكه مي بينيم امروزه فرزندان ما به راحتي و بدون نگراني با نظرات ما مخالفت مي كنند، به ميهماني هاي ما نمي آيند، لباسي كه ما مي خريم را نمي پوشند و با دختر و پسري كه ما گزينش مي كنيم، ازدواج نمي كنند، لزوما نشانه هاي بي ادبي و قدرنشناسي نيست، بلكه نشانه رشد فرديت و هويت فردي و هضم نشدن در هويت جمعي است كه بخشي اعظمي از اين رفتارها به همان درب حياط و اتاقهاي شخصی امروزي بر مي گردد.
اين روزها، خيلي از مردم بويژه آنها كه در آپارتمان هاي شهري زندگي مي كنند، گلايه مي كنند كه ميزان ارتباط آنها با همسايه ها، به حداقل رسيده و اصطلاحا درب خانه ها، هميشه بسته است!
اين البته گلايه درستي است. در قديم مخصوصا آنهايي كه در روستاها زندگي مي كردند، به ندرت اتفاق مي افتاد كه درب حياطي را قفل ببينند. حتي شب ها هم در همين حد كه گاو ها و گوسفندها، خارج نشوند و به مزارع ديگران آسيب نزنند، گاه دو لنگه در با زنجيري به هم وصل مي شد كه با دست قابل گشايش بود.
با اين حال، برخلاف معماري نسبتا غير اصولي و سر هم بندي كه در اغلب مناطق شهري و روستايي، تربت جام، تايباد، باخرز و صالح آباد، معمول بود اما در اين مناطق، درب هاي چوبي بسيار ضخيم و محكم و زيبايي ساخته مي شد. درب هاي دولنگه بسيار بزرگ كه باز و بسته كردن آن از عهده بچه هاي خرد سال بر نمي آمد، به همين دليل اغلب باز و يا نيمه باز مي ماند.
در مناطق ما، ورود همسايه ها به منازل يكديگر، آداب و تشريفات خاصي نداشت. مردها بعضا براي ورود « ياالله » مي گفتند كه نامحرم نباشد و يا عبارتي سر زن و دختري بدون روسري و چارقد نباشد كه البته آن هم نيازي نبود. چون زنان با همان لباسي كه در بيرون خانه بودند، در درون خانه هم بودند و حتي هنگام خواب هم با همان لباس مي خوابيدند و بيدار مي شدند .
ورود ما كودكان به خانه همسايه ها كه نياز به همين ميزان تشريفات هم نداشت، همينكه به جاي درب نيمه باز منزل، از پشت بام و يا ديوار، وارد خانه همسايه ها نمي شديم، جاي شكرش باقي بود. وقتي هم وارد خانه كسي مي شديم، امكان ورود يا سرك كشيدن به درون همه اتاق ها وجود داشت، به عبارتي « حريم خصوصي» وجود نداشت.
اينكه مثل خانواده هاي امروزی، هر يك از اعضاي خانواده براي خودش اتاق و تخت و ميز مجزايي داشته باشد اصلا قابل تصور نبود. زندگي حالت جمعي داشت. دستجمعي كنار هم مي نشستيم، دستجمعي غذا مي خورديم و دست جمعي و در ساعت خاصي با خاموش شدن چراغ « گرد سود» يا لامپ 50 وات مي خوابيديم و بلند مي شديم. به طوريكه اگر هر يك از اعضاي خانواده به تنهايي در جايي مي نشست يا به تنهايي غذا مي خورد و يا تنهایی در تفكر بود، تصور مي شد كه عاشق و ديوانه و يا به هر حال آدم غير معمولي است.
اگرچه زندگي هاي جمع گرايانه آن دروان براي ما اكنون نوستالوژيك و نشانه اي از صفا و صميميت است اما به لحاظ رواني بر روي « فرديت» و « هويت فردي» ما تاثير مي گذاشت و محدود مي كرد. چون رفته رفته، تمام رفتارها و واكنش هاي ما در هماهنگي با رفتارهاي جمع خانواده و يا جمع محيط پيرامون تنظيم مي شد.
طرح خواسته هاي فردي مثل نوع خاصي از غذا، ساعت خاص و فضاي مجزايي براي خواب، لحظاتي براي تنها بودن، فكر كردن و استراحت كردن، علنا ناممكن بود و يا اگر هم ممكن بود با مخالفت و سرزنش جمعي مواجه مي شد و اصطلاحا هزينه اين رفتارها را بالا مي برد. همه اينها مي توانست به سركوب نوع سليقه، نوع انتخاب و بيان عقيده و نظر متفاوت ما منجر شود و جرات مخالفت در مقابل عملكردجمعی را از بين ببرد.
همين الگو را مي توان از درون خانواده به فضاهاي بزرگتري مثل شهر و كشور تعميم داد. فرزنداني كه در طبقات متوسط بزرگ شده اند، معمولا فرديت و استقلال فردي آنها، از استحكام بيشتري برخوردار است. چون اين امكان را داشتند كه مثلا غذايي متفاوتي از جمع خانواده بخورند، فيلم متفاوتي ببينند، در ساعات متفاوتي بخوابند، در اتاق هاي مجزايي استراحت كنند و در مجموع براي خودشان حريم خصوصي داشته باشند كه نه تنها همسايه ها، بلكه پدر و مادر هم مجبور به رعايت آن بودند
اينكه مي بينيم امروزه فرزندان ما به راحتي و بدون نگراني با نظرات ما مخالفت مي كنند، به ميهماني هاي ما نمي آيند، لباسي كه ما مي خريم را نمي پوشند و با دختر و پسري كه ما گزينش مي كنيم، ازدواج نمي كنند، لزوما نشانه هاي بي ادبي و قدرنشناسي نيست، بلكه نشانه رشد فرديت و هويت فردي و هضم نشدن در هويت جمعي است كه بخشي اعظمي از اين رفتارها به همان درب حياط و اتاقهاي شخصی امروزي بر مي گردد.
كسي كه براي خودش حريم خصوصي قائل است و همسايه نمي تواند بي اجازه او به چنين فضايي ورود كند، چنين كودكي فردا كه بزرگتر شد براي خودش حقوق شهروندي هم قائل خواهد شد و در مقابل فشارهاي سياسي، با چنگ و دندان از آن دفاع خواهد كرد.
واقعيت اين است كه در مناطق ما، هنوز فرديت و هويت هاي فردي به رسميت شناخته نشده است. اگر در جمع هاي خانوادگي كسي اظهار نظر متفاوتي بروز دهد معمولا او را خودخواه، خودراي و مغرور و خودپسند مي ناميم و اگر در حوزه سياسي اظهار نظر متفاوتي بكند، او را به عنوان دشمن و ضد انقلاب و عامل سرويس هاي بيگانه تحت تعقيب قرار مي دهيم. چرا که اغلب ما به رفتارهای همشکل عادت کرده ایم، حتی اگر این رفتارهای جمعی، لزوما درست و متعادل نباشد
در همین باره
Sorry, we couldn't find any posts. Please try a different search.