پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
تنسگُل؛ غمنامه قتل هنر به تير جهل و تعصب
مرگ تنسگل يك جنايت جمعي و مشترك با نيت هاي فردي و متفاوت است. متهم اصلي ساختار فرهنگي و اجتماعي عقب مانده در حوزه زيست تنسگل است. مردماني كه هوا و فضاي هنر و عشق و شادي، نفس و خلق آنها را به تنگ مي آورد تا جايي كه همه بودشان را در نبود دختری هنرمند و سنت شكن مثل تنسگل مي بينند!
فيلم كوتاه « تنسگُل» ساخته احمدمنصوري، سينماگر تربت جامي است كه در امتداد اثر قبلي او « ماه جان» در نقد اوضاع حاكم بر زنان مناطق سنتي و بويژه شرق خراسان استوار است ؛ با اين تفاوت كه سرنوشت خونين تري را رقم زده است.
سوژه اصلي فيلم، قصه پرغصه مواجهه نابرابر جهل و تعصب با هنر و خلاقيت است كه در گستره فرهنگي و جغرافيايي مورد نظر فيلم، شوربختانه پيشينه اي بلند و پرخسراني دارد.
كل ماجرای فیلم در فاصله دو شلیک ابتدا و انتهای فیلم اتفاق می افتد. شلیک اول به رسم شادمانی و شلیک دوم به نا رسمی و سر خشم و جهل و تعصب که می تواند اشاره اي نمادين به «عزاكردن» يك «عروسي» و يا ماتم سازي از يك جشن و سرور طبيعي و يا به عبارتي تلخ كردن شيريني به كام خود و ديگران است.
در ابتداي فيلم خواهر تسنگل دختر بچه اي با موهاي رها ( چنانچه رسم دختربچه گان است) را مي بينم كه در كوچه با دختران و پسران هم سن و سال خودش در حال بازي و قهر و آشتي كودكانه است تا آنگاه كه با رفتار قهري و خشونت آميز برادر متعصب اش مواجه مي شود.
تعصب برادر، بن مايه ديني و مذهبي ندارد اما با مفاهيم ديني بيان مي شود و به دختر بچه مي گويد كه اين موهاي تو طناب دار جهنم خواهد شد. به نظر مي رسد كه تنسگل اصلا معني و مفهوم چنين عبارتي را نمي داند در عالم کودکی تعجب می کند که چگونه از موهای نازک او می توان طنابی به آن کلفتی ساخت؟! دخترک از جهل برادر سیلی می خورد و در جریان ضرب شتم پای او نیز ناقص می شود و از جوش و خروش می افتد
تنسگل دختر خاله همزاد و همبازي اي دارد كه به دليل فوت پدر و مادرش، در منزل آنها رشد مي كند و به سن عروسي مي رسد. در شب عروسي دختر خاله، تنسگل بدون اطلاع از موضوع و يا بدون دعوت به خانه پدرش باز مي گردد كه با صحنه عروسي مواجه مي شود.
در شروع عروسي كليپي از تنسگل در ميان همسايه ها افراد محلي دست به دست مي شود كه ظاهرا در يك گروه هنري در حال دوتار نواختن است و در صدد است تا از اين طريق پولي پس انداز كند و براي ادامه تحصيل به خارج از كشور برود. خارج از كشور به درستي در اين فيلم، مقصد و آمال اكثر جوانان ايراني لحاظ شده است كه از وضعيتي مبهم در داخل به وضعيتي نامعلوم به خارج پناه مي برند.
دوتار نوازي در يك گروه هنري كه اين روزها از رفتار روزمره زنان و دختران در شهرهاي بزرگ به شمار مي آيد، چنان بازتابي در منطقه سنتي تربت جام مي يابد و چنان از آن به زشتي و بي حرمتي ياد مي شود كه بيننده فيلم تصور مي كند شايد موضوع كليپ اقدامي فراتر از اين و در حد بي حيثيتي باشد. خاصه كه خود دختر هم زير فشار ابراز پشيماني مي كند.
در آتش تعصب برادر تنسگل بيش از همه همسايه هاي تاريك انديش او مي دمند و بابت انتشار اين كليپ او را سرزنش مي كنند و حتي يكي از همسايه ها، كه با تفنگ پر نشسته است، ابراز شرمساري مي كند كه اصلا چرا در چنين مراسمي شركت كرده است. اين تفنگ پر مي تواند به معني تهيه آلت قتل و همدستي در اين جنايت باشد.
در ميانه عروسي، ناگهان تنسگل وارد خانه مي شود و دختر خاله اش را در لباس عروس مي بيند. دختر خاله اعتراض مي كند كه چرا بعد از مدت ها غيب شدن در چنين شبي كه عروسي من است، پيدايت شده است؟! تاكيد فيلم بر روي شخصيت و رفتار دخترخاله است چرا كه نمادي از درگير و تعارضات روحي و رواني زنان تحت فشار است.
دختر خاله كه قبلا دوست و مشوق تنسگل در دوتارزني بوده است در اين لحظه تاريخي كه حيات تنسگل در خطر است، از ديدن او عصباني مي شود و حتي باورهاي پيشين خودش در حمايت از موسيقي را انكار مي كند. فضا به قدري عليه تنسگل است كه پدر هم احساس بي آبرويي مي كند. در نهايت برادر متعصب وارد مي شود و تنسگل را با تفنگ پر همسايه مي كشد و كار را تمام مي كند
تنسگل با اينكه با گلوله تفنگ كشته شده است اما ظاهرا قتل او در خود آن عروسي هم انعكاس زيادي نمي يابد. افراد زيادي در اطراف جسد او جمع نمي شوند و فقط مادر تنسگل و دخترخاله اش به آرامي مويه مي كند و اين مي تواند به تعبير هاناآرنت مصداقي از «ابتذال شر» باشد. ابتذال شر وضعيتي است كه كشتن و جنايت كردن به دليل تكرار و يا ايدئولوژي و يا باور ذهني، عادي جلوه مي كند و افراد زيادي را به پرسش و تامل وانمي دارد.
مرگ تنسگل يك جنايت جمعي و مشترك با نيت هاي فردي و متفاوت است. متهم اصلي ساختار فرهنگي و اجتماعي عقب مانده در حوزه زيست تنسگل است. مردماني كه هوا و فضاي هنر و عشق و شادي، نفس و خلق آنها را به تنگ مي آورد تا جايي كه همه بودشان را در نبود دختری هنرمند و سنت شكن مثل تنسگل مي بينند!
همسايه اي كه خبرچيني مي كند، خرده حساب هاي شخصي با برادر تنسگل دارد و مي خواهد غرور او را خرد كند. همسايه ديگري كه با تفنگ پر به عروسي مي آيد، اگرچه دم از آبرو و حيثيت اجتماعي مي زند اما او هم عقده هاي انباشت شده فردي دارد و به دنبال تنزل موقعيت اجتماعي پدر تنسگل در آن محل است.
پدر تنسگل در يك تقسيم كار نانوشته اي، انجام چنين جنايتي را به پسر جوانش واگذاشته است تا اگر روزي ورق برگشت، خود را از ننگ دختركشي مبرا سازد. ناراحتي اصلي دخترخاله از آن جهت است كه عروسي او به هم خورده است و چه بسا اگر اين اتفاق در لحظه و مكان ديگري حادث مي شد، خيلي براي او ناراحت كننده نبود. . مادر هم به رسم مادري مي گريد و حرفي در محكوميت پسر قاتلش نمي زند. خلاصه تنسگل به تير جهل خلايق كشته مي شود.
اين فيلم اگر چه در زمره سينماي تلخ دسته بندي مي شود اما پاياني اميد بخش دارد. زني همانند تنسگل که می تواند خواهر او یا یکی از همنسلان او باشد، به تحقق روياي ناتمام او مي پردازد در حال دوتار نوازي با اشعاري درستايش زنان و نكوهش زن ستيزي است:
صدا داده خدا گفتي نخوانم
دوپا داده خدا گفتي نمانم
چرا خواهي مُرا يك جا ببندي
موكه جاري تر از آب روانم
اگر غيرت تو را مجبور دارد
تعصب چشم هاي تور كور دارد
در همین باره
Sorry, we couldn't find any posts. Please try a different search.
پیشنهادها
خوانده شده ها
آخرین خبرها
مطالب مرتبط
تبلیغات