حجاری در تایباد و جام

حجاری؛ هنر درخشان و فراموش شده منطقه تربت جام، تایباد و باخرز در دوران اسلامی

حجاری، یکی از صنایع هنری است که در طی آن هنرمند، با نواختن تیشه بر سنگ، اثری ظریف را از دل تخته سنگ زمخت و بیجان بیرون میکشد. انسان از زمانی که توانست که روی دو پا راه برود، از سنگ بهعنوان ابزار استفاده کرده و تا به امروز نیز به طرق گوناگون از این موهبت خدادادی بهره برده است

 

جواد خدا دوست:

شواهد آشنایی و استفاده از سنگ در منطقه ما بسیار طولانی است و به هشتصد هزار سال پیش میرسد. این ابزارها که قدیمی ترین مصنوعات بشری در ایران را نیز تشکیل میدهند، نخستین بار توسط دو زمین شناس به نامهای علی آریایی و کلود تیبالت فرانسوی در سال 1875 میلادی، از بستر خشکیده کشفرود و در نزدیکی روستای بغبغو کنونی، در صالح آباد یافت شدند و پژوهشهای بعدی نیز که توسط خانم مانیا جامی الأحمدی در این منطقه در سال 1387 خورشیدی انجام گرفت، پراکنش بیشتری از این مصنوعات در منطقه عمومی تربت جام را تأیید نمود.

 

با پیشرفت بشر، استفاده از سنگ نه تنها کمتر نشد که گسترش هم یافت و افزون بر مصنوعات سنگی در معماری نیز جلوه گر شد. شاید حجاریهای چشم نواز تخت جمشید را بتوان یکی از زیباترین نمونه ها در تاریخ هنر حجاری ایران قلمداد کرد که نشان دهنده کاربرد توأمان سنگ در معماری و پیکرتراشی است.

 

در دوران اسلامی بر گستره بهره گیری از آن افزوده شد و سنگ بستری برای هنرنمایی ایرانیان فر اهم نمود که یکی از درخشانترین نمونه های آن را میتوان در حجاری و حکاکی سنگهای قبور مشاهده نمود. با توجه به نمونه های موجود در موزه های جهان، میتوان به نمونه های بسیاری از این دست استناد نمود که مهارت هنرمندان صنعتگر ایرانی را در نرم کردن جسم سخت سنگ نشان میدهد.

 

در منطقه ما نیز هنر سنگتراشی از جمله هنرهای رایجی بوده که در دوران تیموری و صفوی به اوج خود رسیده است و نمونه های بیشمار آن را میتوان در گوشه و کنار سرزمینهای پهناور تربت جام، تایباد و باخرز مشاهده نمود. این آثار افزون بر نمایش توانمندی حجاران، اطلاعات بسیار ارزشمندی را نیز در خود دارند. بیش از هر چیز این آثار نشان از هنر ماندگار خوشنویسان گمنامی است که به وفور در این منطقه رشد کرده و به برخی از آنها در کتب تاریخی اشاره شده است.

 

همچنین مطالعه برخی از این قبور در شناخت تاریخ اجتماعی منطقه نیز اهمیت دارد. به عنوان مثال بر روی یکی از این سنگها در روستای سوران میتوان به اطلاعاتی درباره شیوع طاعون در منطقه باخرز در سده یازدهم هجری دست یافت. در نمونه دیگری در جوار بقعه شاهزاده قاسم در مشهد ریزه میتوان اقدامات فردی به نام حاجی عبدالقادر سلطان اسکندری در ساخت بناهای عام المنفعه در روستاهای مشهد ریزه و چهاربرجی در سده سیزدهم پی برد.

 

افزون بر تاریخ اجتماعی، این آثار به مثابه اسنادی ادبی هستند که میتوان بر روی آنها اشعار شاعران گمنام منطقه را نیز بازخوانی و بازشناسی نمود.

بنا بر آنچه گفته شد، شایسته است تا اهالی محترم منطقه از تربت جام تا تایباد و باخرز از این میراث ارزشمند تاریخی- فرهنگی به خوبی نگهداری کرده و آیندگان را از لذت دیدار آنها محروم نسازند

 



نوشته های دیگر دکتر جواد خدادوست در باره تاریخ و میراث فرهنگی تایباد و باخرز و تربت جام را در ادامه بخوانید


با اشاره به بزرگترين مسجد اهل سنت ايران

«معماری یادمانی»؛ عنصر گمشده چشم انداز شهری منطقه تربت جام، تایباد و باخرز

ما در منطقه ای زندگی میکنیم که از پیشینه ای درخشان و بناهای تاریخی ارزشمندی برخوردار بوده و میتوان از آنها به عنوان الگویی برای ساخت سازه های جدید بهره برد. مجموعه مزار شیخ احمد جامی، مزار مولانا زین الدین ابوبکر تایبادی، مدرسه غیاثیه خرگرد و یا مسجد ملک زوزن نمونه های درخشان و شکوهمندی از نبوغ و خلاقیت نیاکانمان هستند که با توجه به سبک های معماری ایرانی ساخته شده اند و با گذشت قرنها و گزند حوادث مختلف هنوز هم از سوی هنرشناسان مورد تحسین قرار می گیرند.

جواد خدا دوست:

معماری را «موسیقی تجسد یافته»، «آینه تاریخ» «دفتر ثبت آثار بشری» و «بیانکننده ایدهها و ارزشها» تعریف نموده اند. به بیان بهتر، معماری تبلور فرهنگ و اندیشه انسان و تجلی عینی ارزشها و باورهای هر قوم و ملت است

هر چه بنیان های فرهنگی ملتی استوارتر و ریشه دارتر باشد، تجلیات هنری آن ملت هم در طول تاریخ تکامل آن یکنواخت تر و از نوسانات و تحولات و گسست گی ها بیشتر برکنار میباشد. بر همین اساس معماری ایرانی، همچون بسیاری از مظاهر فرهنگی ایرانیان، در طول تاریخ حیات خود، از پیوستگی و تداوم کم نظیری برخوردار بوده است.

البته این سخن به معنای تقلید صرف از پیشینیان نیست، بلکه به معنای استفاده از اصول مشخص در معماری است که متناسب با روحیات و جهان بینی ایرانیان راه تکامل پیموده و شیوه ی خاص خود را پی ریزی نموده است. معماری ایرانی در طول تاریخ درخشان و شکوهمند خود، به مثابه یک خاطره جمعی مشترک برای تمامی کسانی که در این پهنه زیسته اند، هویت ساخته و به عنوان بخش عینی فرهنگ ایرانی جلوه گر شده است.

 شهرهای کهن ایران به زیباترین وجه بیانگر هویت کالبدی و بصری برای درک کارکردهایشان بوده اند؛ اما امروزه منظر شهرها معمولاً فاقد چنین هویتی اند و سیمای عناصر شهری بازتابی از هویت ساکنان آن به شمار نمی رود. نگاهی به تجربه ساخت بناهای عام المنفعه همچون مساجد در منطقه ما نیز حکایت از این امر دارد که در توسعه شهرهای کنونی توجه چندانی به مقوله هویت در منظر شهری نشده است.

 از نمونه های شاخصی که در این نوشتار قصد اشاره به آن را دارم، مصلی بزرگ اهل سنت تایباد است. این مسجد/ مصلی که از آن با عنوان بزرگترین مسجد اهل سنت ایران یاد میشود، فاقد هرگونه عنصر هویت بخش ایرانی است و اگر کسی تصاویری از این مسجد ببیند ناخودآگاه فکر میکند با مسجدی در ترکیه سر و کار درد.

 حال آنکه سرزمین ترکیه هزاران فرسنگ با این منطقه و مسجد فاصله دارد. در واقع الگوی ساخت این مسجد، مسجد ایاصوفیه و به طور کلی سبکی است که از آن با عنوان سبک ترکی عثمانی یاد میشود. ویژگی مهم و شاخص این سبک بهره گیری از نیم گنبدهایی است که گنبد مرکزی را بر دوش خود حمل مینمایند و در پیرامون مسجد نیز مناره های ظریف موشکی شکل ساخته میشود.

 افزون بر این، از سنگ مرمر سفید به جای کاشی در تزیین استفاده میشود، چراکه کاشی با هوای مرطوب ترکیه سازگاری نداشته و مخصوص مناطقی با آب و هوای خشک همچون ایران است. از منظر عرفانی و جنبه های روانشناختی، مساجد عثمانی دارای شکوه شاهانه هستند، حال آنکه مساجد ایرانی دارای معنویت و حس آرامش هستند و به اصطلاح «مردم وار» ساخته میشوند.

 با توجه به انچه گفته شد، بدیهی است که این مسجد که قرار است بزرگترین مسجد اهل سنت ایران باشد حداقل از نظر نقشه و تزیینات هیچ قرابتی با مساجد یا بناهای ایرانی که حداقل در این منطقه ایجاد شده ندارد و جای خالی هویت ایرانی- اسلامی به شدت در ساخت و تزیین آن احساس میشود.

این در حالی است که ما در منطقه ای زندگی میکنیم که از پیشینه ای درخشان و بناهای تاریخی ارزشمندی برخوردار بوده و میتوان از آنها به عنوان الگویی برای ساخت سازه های جدید بهره برد. مجموعه مزار شیخ احمد جامی، مزار مولانا زین الدین ابوبکر تایبادی، مدرسه غیاثیه خرگرد و یا مسجد ملک زوزن نمونه های درخشان و شکوهمندی از نبوغ و خلاقیت نیاکانمان هستند که با توجه به سبک های معماری ایرانی ساخته شده اند و با گذشت قرنها و گزند حوادث مختلف هنوز هم از سوی هنرشناسان مورد تحسین قرار می گیرند.

 به نظر میرسد این بناهای تاریخی میتوانند و میتوانستند الگوهای شایسته تری برای خلق مساجد جدید باشند، چنانکه استفاده از الگوی مدرسه غیاثیه خرگرد در ساخت مساجد جامع خواف و مسجد اعظم مشهد ریزه به خوبی مورد استفاده قرار گرفته و اگرچه نمونه های مذکور صرفاً به تقلید از یک اثر تاریخی پرداخته اند، اما وجود هویت و خاطرات جمعی ساکنان یک سرزمین در آن میتواند جنبه مقبولیت عمومی اثر را افزایش دهد.

یادمان باشد که سازه هایی که امروز میسازیم توسط آیندگان قضاوت خواهد شد و قطعا الگوی ترکی عثمانی نمیتواند بیان کننده هویت منطقه ای با هزاران کیلومتر فاصله و با پیشینه مشخص ایرانی- اسلامی باشد.

بام های کاهگلی؛ سرپناه دیروز، سرمایه های امروز

جواد  خدادوست

یکی از مهم­ترین مقولات بنیادی در توسعه همه جانبه و متوازن کشورها، توجه به فرهنگ و بهره­برداری اصولی از آثار تاریخی است.

این میراث ارزشمند که حاصل تجربه، دانش، شناخت محیطی، مهارت و خلاقیت یک ملت در طول تاریخ است، نه تنها هویت هر ملّت و دولت را شکل می­دهد، بلکه می­تواند به­عنوان الگویی مورد توجه نسل امروز و آینده نیز قرار گیرد.

بر همین اساس میراث فرهنگی در رویکردهای نوین توسعه شهری و روستایی، در راستای اعتلای کیفیت محیط زندگی و تقویت هویت فضایی و اجتماعی افراد مورد تعریف قرار می گیرد. در این دیدگاه که بر پایه حفاظت پویا استوار است، در عین حفظ موجودیت و اصالت تاریخی، آثار از انزوا و سکون خارج شده و با نقشی فعال در جهات مختلف علمی، آموزشی و یا فرهنگی مورد بهره برداری قرار می گیرد.

 به بیان بهتر در رویکرد جدید، آثار فرهنگی و تاریخی به عنوان ثروت های فرهنگی و یک جاذبه، منبع مهمی در توسعه گردشگری تعریف می شوند و می توانند کارکردهای چندمنظوره اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و به ویژه اقتصادی را ایفا کنند.

 این مهم با گسترش اقتصاد پسامدرن و تغییر سبک زندگی و گرایش بشر به سوی فضاهای فرهنگی و مصرف کالاهای فرهنگی و همچنین نیاز به جستجوی زیبایی و هویت تاریخی فرهنگی، در زندگی فردی و اجتماعی روندی فزاینده پیدا کرده است. نگاهی به تجارب کشورهایی همچون چین، مصر و ترکیه در این زمینه نشان دهنده توان بالای مواریث فرهنگی و سنتی در جذب گردشگران و منافع اقتصادی حاصل از آن است.

 در این میان، کشور ایران نیز با برخورداری از پیشینه درخشان و فرهنگ و هنر غنی خود از جمله کشورهایی است که می تواند سهم بسزایی از این بازار ارزشمند داشته باشد. در این زمینه باید خاطرنشان نمود که ارزشهای تاریخی و فرهنگی منحصر به یادمانهای حکومتی و ناحیه ی مرکزی یک منطقه نیست، بلکه هر گوشه و ناحیه برای خود سرگذشت و ارزشهایی دارد که به سهم خود به هویت های محلی و محله ای شکل می دهند و به تنوع و سرزندگی در سراسر منطقه کمک می کنند.

 در واقع برای یک گردشگر فرهنگی، بازدید از یک خانه ساده کاهگلی، در منطقه ای دورافتاده به همراه پذیرایی سنتی و بومی، بسیار جذاب تر از اقامت در هتل های لوکس و مجهز در پایتخت است. این موضوع زمانی اهمیت بیشتری می یابد که دانسته شود خشکسالی و بحران های زیست محیطی، بهره برداری از زمین و آب را به طور آشکاری کاهش داده و سبب مهاجرت از روستاها به شهرها و مشکلات فزاینده تری همچون حاشیه نشینی در شهرها گردیده است و فعال شدن گردشگردی فرهنگی در روستاها و نقاط دورافتاده می تواند محرکی برای بازگشت نیروی انسانی به این نقاط باشد.

منطقه شرق ایران و به ویژه مناطق تایباد و باخرز، با برخورداری از فرهنگ غنی، موسیقی دلنشین، آثار فراوان تاریخی و طبیعت بکر و زیبا، یکی از نقاط جذّابی است که می تواند در این زمینه پیشگام باشد. خانه های ساده کاهگلی که همزمان با رشد سریع شهرسازی با مصالح جدید جایگزین و ریشه کن می شوند، می توانند با اندک هزینه به منابع مهمی برای جذب گردشگر تبدیل شوند.

اگر نگاهی به عکس هوایی باخرز در دهه پنجاه خورشیدی بیندازیم، انبوه خانه هایی دیده می شود که با سبک های اصیل معماری ایرانی، به شیوه چهار ایوانی و حیاطی مرکزی ساخته شده اند. بسیاری از این خانه ها اگرچه امروزه از میان رفته اند؛ امّا هنوز هم برخی از نمونه ها در محسن آباد و  آبقه تايباد و  بایی، استجرود، پشته، استای، چهارتاق و تنگل مزار وجود دارد که در صورت موافقت مالکین می تواند به خانه های بومگردی مبدّل شده و مورد بهره برداری فرهنگی قرار گیرد.

 بازسازی این خانه های افزون بر اینکه منافع اقتصادی دارد، نمونه ای از هویت تاریخی یک روستا محسوب شده و می تواند به عنوان الگویی برای توسعه بافت روستایی و شهری تلقی شده و باشندگان را به احیای معماری جذاب ایرانی نیز رهنمون نماید.

عكس هاي هوايي زير مربوط به روستاهاي از باخرز و تايباد است

تصویر 1. بافت شهر باخرز، قلعه پایین (سازمان نقشه ­برداری کشور، 1347)

تصویر 2. روستای بائی، خانه سلجوقی پیش از تخریب (Google Earth, 2005)

تصویر 3. روستای آبقه، خانه عبداللهی پیش از تخریب (Google Earth, 2005)

در همین باره

پیشنهادها

خوانده شده ها