تملق تاریخی حاجی میرزا آقاسی از حکومتداری محمد شاه
نویسنده

لیلا محمد علی پور

تملق تاريخي ميرزا آقاسي از شيوه حكومتداري محمد شاه قاجار

« در حالی که تمامی اروپا را انقلاب در نوردیده، مملکت شما  غرق  در آرامش است !»

این زیان بارترین تملقی بود که علیه آینده ایران به کار رفت و خواب شاهان قاجار را چندین سال سنگین‌تر کرد

یکی از موانع عمده اصلاحات اقتصادی و صنعتی در دوره قاجاریه، وجود نخبگان حکومتی منفعت‌طلب و چسبیده به قدرت سیاسی بود که واقعیت های جامعه را به خواست حاکمان تحریف می کردند!

وقتی قائم مقام فراهانی  هر چه در اصلاح مملکت کوشید و به جایی نرسید، و در این راه جان خود را از دست داد، قدرت به حاجی ملا عباس بیات ایروانی معروف به حاجی میرزا آقاسی رسید و صدر اعظم محمد شاه قاجار شد. این اتفاق مصادف با شروع تحولات سیاسی و صنعتی در اروپای نیمه اول قرن نوزدهم بود

حاجی میرزا آقاسی برای آنکه نشان دهد اقدامات قائم مقام فراهانی  غیر ضروری بوده و اوضاع مملکت در کنترل است و چیزی از ممالک دیگر کم ندارد به شاه نوشت :

« در حالی که تمامی اروپا را انقلاب در نوردیده، مملکت شما  غرق  در آرامش است !»

این زیان بارترین تملقی بود که علیه آینده ایران به کار رفت و خواب شاهان قاجار را چندین سال سنگین‌تر کرد.

(نقل قول داخل گیومه از عباس امانت کتاب قبله عالم : ناصرالدین شاه قاجار و پادشاهی ایران، ترجمه حسن کامشاد، تهران، نشر کارنامه، ۱۳۸۳، صفحه ۱۶۳)

 

شکایت میرزا آقاسی به شاه از رفتار سفیر روس

…...ملائی و درویشی خودم که هیچ مرارت نداشت چه عیب داشت که هر روزه هزارها ناملایم از ایلچی رو س بشنوم و متحمل شوم،….
 
 
_
 
قربان خاکپای آسمان سای همایونت گردم ،
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
برده عشقم و از هر دو جهان آزادم،

یک هزار تومان را عالیجاه معیر الممالک نمی دهد ، به سهراب خان می فرمایند به حاجی بگو بیاورد تنبیه کند، او هم میان مردم میگوید پادشاه را نمی شناسم، او را تنبیه میکنم که چنین حرف نامربوط نگو ید، سرکار پادشاه روحنا فداه به لفظ مبارک سلطنت به برد ملای عاجز پیر شکسته که مدتها است از دنیا ومافیها گذشته مرحمت فرمایند ، بدهن هفتاد پشت من زیاد است که کدخدای یک ده باشم تا بحکومت چه رسد، تنبیه و سیاست کار سلطان است و بردۀ ملای نادان نمی توانم از حد خود تجاوز کنم و قابلیت آن را هم ندارم که کوچکی بکنم تا به بزرگی چه رسد، خواهند فرمود بیعرضه و بیکاره هستی ، بلی چنین است اگر بی عرضه و بیکاره نبودم ملائی و درویشی خودم که هیچ مرارت نداشت چه عیب داشت که هر روزه هزارها ناملایم از ایلچی رو س بشنوم و متحمل شوم، باری از راه صدق درویشی وفائی بآن آستان کردم و خود را داخل زمره هرز گان نمودم ، آبرو رفت ، جان رفت ، مال هم ندارم که برود، قرض بسیاری و پریشان روزگاری.

این مرد ایستاده است که مابین دولتین را بهم بزند (وزیر مختار روس ) نمیدانم با آقایش عداوت دارد یا نادان است، امروز بازمی آید بحضور تا چه گوید و چه بشنود (؟) دیروز از ظهر تا عصر تنگ برده را معطل کرد ،همین قدر یافتم که غرضش برهم زنی است ، بسیار آدم دیوانه لجوج بی عقل است ،صاحب منصبان خودش هم تنگ آمده اند مستحضر باشند که باز چه خواهد گفت .

زیاده جسارت ندارم (۱۲۵۹). الأمر الأشرف مطاع.

منبع: ابراهیم صفائی، یکصد سند تاریخی،بی تا، چاپخانه شرق، ص۴۵

در همین باره

پیشنهادها

خوانده شده ها