پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
زندگی دراماتیک میرزا آقاخان کرمانی: چرا هنوز هم حرفهایش جنجالی است؟
در مورد او نوشتهاند که سری پرشور و آتش وش داشت و زود به هیجان میآمد و آنچه در دل داشت به زبان میآورد اما قلبی پاک داشت و آزاده بود و تن به ناحق نمیداد و در برابر زورمندان کرنش نمیکرد. میرزا عبدالحسین خان مشهور به میرزا آقاخان کرمانی در 1232 شمسی در مشیز از بلوک سردسیر کرمان متولد شد و در سال 1275 زیر درخت نسترن باغ اعتضادیه تبریز سربریده شد. یکی از پرکارترین روشنفکران نسل اول که با اینکه ده سال پیش از مشروطه از دنیا رفت فکر او روی مشروطه خواهان تاثیرگذاشت. در 43 سالی که از خدا گرفت 20 کتاب نوشته که البته از اکثریت آنها نشانی باقی نمانده. میرزا آقاخان کرمانی یکی از طلایه دار ملی گرای ایرانی، اولین کسی که فلسفه عقلی و تجربه گرایی را در ساختاری یکپارچه به ایرانیان معرفی کرده و نگاه فلسفی و اجتماعی به تاریخ داشت و میکوشید از مجرای تحلیل تکاملی روند تاریخ ایران را بررسی کند. دشمن استبداد بود و حکومت فردی قاجاریه را مسبب عقب ماندگی ایران می دانست همزمان منتقد خرافات و جمود مذهبی بود و دست آخر این دو یار همراه استبداد سیاسی و جمود مذهبی حکم به پایان عمرش نوشتند
زندگی شخصی میرزا آقاخان کرمانی
صابر صادقی- خانوادهاش در قصبه مشیز بردسیر کرمان از جمله خانوادههای ثروتمند و مشهور منطقه بودند. که به جز مکنت شخصی در حوزه علم و عرفان هم در منطقه معروف بوند.
پدرش عبدالرحیم مشیزی از ملاکین بود و به سلسله متصوفه اهل حق تعلق داشت که تلفیقی است از عرفان و حکمت مشاء و اشراق و فلسفه ملاصدرا.
جدۀ پدری او دختر قاضی تهمتن از بزرگان دین زردتشتی بود که بعداً به دین اسلام درآمده بود و مادر میرزا آقاخان خواهر میرزا کاظم خان پسر میرزا محمد تقی معروف به مظفرشاه کرمانی از زمره فقیهانی بود که به تصوف متمایل بود و از پیروان مشتاق علیشاه شد.
تحصیلات اولیهای که در کرمان فراگرفت همان آموزشهایی بود که در آن زمان اهل علم میآموختند. ادبیات فارسی و عربی و تاریخ اسلام و ملل و نحل و فقه و اصول و احادیث به همراه ریاضیات و منطق و حکمت و عرفان و کمی طب.
در همان زمان مقداری فرانسه و انگلیسی را آموخته بود و در زمیه زبان های قدیمی مانند زند و اوستایی و پهلوی هم آموختههایی داشته.
در آن دوران چیزهایی در زمینه علوم جدید به گوشش خورده بود و در سن 30 سالگی به اصفهان می رود نزد ژزوئیتها یکی از فرقههای مسیحیت کاتولیک زبان فرانسه میآموزد که بعدها آن را در استانبول تکمیل میکند.
در این راه یک دوست و همراه داشت به نام شیخ احمد روحی که او را استادزاده میخواند چرا که نزد پدرش در کرمان ادبیات فارسی و عربی خوانده بود. این دو یار دبستانی شریک و همسفر هم در رنج و راحت زندگی شدند و بعداً هر دو دختر صبح ازل بنیادگذار فرقه ازلیه و از چهرههای مهم جنبش بابیه را به زنی گرفتند.
همه این آموزشها و محیط نشو و نمای او در کرمان در ساخت زندگی سیاسی و فکری او نقش مستقیم بازی کرد. علاقه اش به ایران باستان، دلبستگی اش به آئین زردشتی، علاقه اش به حکمت و عرفان و عصیانش علیه تعصب روحانیون و گرایش اولیه اش نسبت به اصول بابیه همه ردی از محیط پرورش و عکس العمل او در برخورد با اجتماع دارد.
به گفته فریدون آدمیت میرزا صاحب هوشی سرشار و حافظه ای نیرومند داشت، و از نظر روانی در هم فرورفته و افسرده بود. دیر به سخن در میآمد اما چون شروع میکرد، مسلسل میگفت و همین که لب فرومیبست سکوتش عمیق و محزون بود … تن به ناحق نمی داد و در برابر زورمندان کرنش نمی کرد. این را از همان دوران کرمان داشت.
دوران سرگشتگی
در بیست و پنج سالگی وقتی پدرش درگذشت دارایی و املاک خانوادگی تحت اختیار او درآمد. حکمران کرمان کسی بود از خاندان فرمانفرما به نام عبدالحمید میرزا ناصرالدوله فرمانفرما، پسر فیروز میرزای فرمانفرما که شخصیتی ستمکار داشت و بر سر امور مالیاتی با میرزا آقاخان به اختلاف خورد. درگیری بالا گرفت و بیم جان میرزا می رفت.
درگیری او با حاکم کرمان فقط بر سر مالیات ناحقی نبود که میخواست بر اموالش ببندد. او در مقطعی سرپرستی مالیه بردسیر را برعهده گرفت و نتوانست منافع حاکم فاسد کرمان را برآورده کند چرا که به فساد و سوءاستفادههای مالی او تن نمی داد و به همین دلیل از کار برکنار شد.
میرزا هم تمام مال و اموال را رها میکند و مخفیانه به بهانه شکار از کرمان خارج میشود از راه یزد به اصفهان میرود. در اصفهان لباس خوانین کرمان را بر تن داشت و یک اسب و یک خورجین و یک تفنگ دولول.
اسب را فروخت و زندگی سادهای را در اصفهان شروع کرد. هشت سال ادامه دوران سرگشتگی میرزا آقاخان و شیخ احمد روحی است. هر هرکجا که می رفت به نوعی حاکم کرمان به جهت مجازات او را تعقیب می کرد و سایه او را دنبال می کرد از اصفهان به تهران از تهران به مشهد و از آنجا تا استانبول این حاکم انتقامجوی کرمان، فرمانفرما است که می خواهد او را به نوعی به کرمان برگردان و تقاص بگیرد و در تمام این مسیر شیخ احمد روحی همراه اوست.
در زمان اقامت اصفهان با انجمن علمی و ادبی هم مرتبط شده بود. بعد از مدتی در اصفهان به شهرتی رسید و پیش ظل السلطان حکمران اصفهان به مقام دیوانی هم رسید. که با ناسازگاری که داشت نتوانست ظل السلطان را هم تحمل کند و با نامه حکمران کرمان به اصفهان مجبور شد دوباره اصفهان را ترک کند و اینبار با شیخ احمدروحی روانه تهران شد.
در تهران و در دوران صدارت امین السلطان صدراعظم اصلاح طلب ناصرالدین شاه از حکمران کرمان شکایت میکند و از سوی دیگر ناصرالدوله حکمران کرمان هم میخواست به هر طریقی شده او را به کرمان بازگرداند و محاکمه کند و احتمالاً مال و اموال او را تصاحب کند. اما با وساطت امین السطان قرار می شود میرزا آقاخان کرمانی از شکایت دست بردارد و برای اینکه اذیت و آزار حاکم کرمان تکرار نشود این بار با شیخ احمد روحی راهی مشهد میشود.
مدتی را در کتابخانه قدس رضوی مطالعه می کرد و در آنجا با شیخ الرئیس ابوالحسن میرزای قاجار آشنا شد. سپس از راه مشهد راهی رشت و از آنجا راهی تبریز و بادکوبه شد و سپس در سال 1264 خورشیدی به پایتخت عثمانی، استانبول رسید. به این ترتیب هشت سال سرگشتگی تمام می شود و آغاز تحول فکری در دوران اقامت استانبول فرامی رسد.
اقامت در استانبول
تنها دو ماه از اقامت آقاخان و شیخ احمد روحی نگذشته بود که این دو به قبرس می روند تا با دختران صبح ازل موسس فرقه ازلیه ازواج کنند. آقاخان کرمانی در کرمان با تفکرات بابیه آشنا شده بود و بخشی از زندگی اش با این فرقه همراهی داشت. اما در ادامه از آن روی برمی گردانند چرا که با تحولات فکری او ناسازگار است و در نهایت خرافه ای را روی خرافههای دیگر می افزاید.
اقامت آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی در این ده سال اقامت در استانبول همراه بود با تنگدستی به گونهای که وقتی آقاخان کرمانی مریض می شود در بیمارخانه بینوایان بستری شد. به خانواده اش در کرمان روی آورد اما در واقع مادر و برادش عبدالمظفرخان سرتیب با زد و بند شرعی او را از وراثت هم محروم کردند واین ناکامی بر نامرادی های زندگیش افزود.
در دوران اقامتش در استانبول سه راه امرار معاش داشت. تدریس زبان و ادبیات فارسی و عربی و علوم اسلامی به ایرانی و ترک و فرنگی و رونویس کردن کتاب های خطی؛ حتی گفته شده در ترجمه کتاب حاجی بابا همکاری داشته است و سوم نوشتن مقالاتی در روزنامه اختر استانبول.
این روزنامه در ابتدا مورد حمایت دولت ایران و عثمانی بود و حتی حمایتهای مالی دولت ایران به آن میرسید. چراکه در حقیقت توسط سفیر وقت ایران میرزا محسن خان معین الملک (مشیرالدوله بعدی) در برپاشدن آن نقش داشته.
روی هم رفته روزنامهای بود مترقی و تجدد خواه و میرزا آقاخان کرمانی در آن مقالات انتقادی مینوشت. ناصرالدین شاه این روزنامه و توزیع آن را در ایران ممنوع کرده بود. معروف است که هرگاه ناصرالدین شاه نام میرزا آقاخان کرمانی را می شنید از خشم پا روز زمین می کوبید و لبهای خود را می گزید.
در استانبول جرگه از ایرانیان بیداردل جمع شده بودند از تاجر و معلم و نویسنده و شاعر که میرزا آقاخان کرمانی با آنها دوستی و آشنایی پیدا کرده بود. از آن زمره است میرزا حبیب اصفهانی. مدتی را هم در منزل میرزا حبیب زندگی میکرده.
از این زمان به بعد از راه تدریس در دبستان ایرانیان در استانبول روزگار میگذراند بعلاوه آموزش ادبیات پارسی و پارهای از معلومات شرقی به بزرگان عثمانی.
تاثیرات متفکران
به جز متفکران غربی و بیشتر فرانسوی در دوران فعالیتهای فکری خود از سه نفر از روشنفکران ایرانی بسیار تاثیرپذیرفت.
میرزا فتحعلی آخوندزاده؛ میرزا ملکم خان و سیدجمال الدین اسدآبادی و با اسد آبادی در مبارزه سیاسی همکاری کرد و بر سر آن سرش را هم باخت.
خود هم تاثیر بسیار بر روی فعالیتهای روشنفکران بعدی گذاشت. از جمله روی میرزا جهانگیر خان سوراصرافیل و احمد کسروی که این دو هم به سرنوشت پیش کسوت خود گرفتار شدند و هرسه در سر راه عقاید خودشان جان باختند.
از میان خاورشناسان هم ادوراد براون انگلیسی و کلمان هوار فرانسوی روی او تاثیر گذاشتند و براون با میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی مکاتبات داشت.
تعلق به جنبش بابیه
اینجا شایسته است به تعلق او به جنبش بابیه بپردازم که یکی از پرچالش ترین و پیچیده ترین وجوه زندگی آقاخان کرمانی تعلق و نگاه او به جنبش بابیه است که در مقطعی از زندگی به آن گرایش یافت. درواقع ابتدا به بابینه نزدیک شد و بعداً رویکری انتقادی نسبت به آن پیدا کرد. در گرایش اولیه سابقه خانوادگی او مهم است در آموزشهایی اولیه در دوران کرمان به شیخیه که شعبه ای بود در ابتدا از شیعه که زمینه ظهور باب را ایجاد کرد متعلق بود.
با گذشت زمان و آشنایی میرزا آقاخان با آثار غربی و فلسفه و تاریخ دیدگاه او نسبت به بابیه دستخوش تحول شد. این تحول را میتوان از آثار متأخر او، مانند “سه مکتوب” و “رساله صد خطابه”، به روشنی دریافت. او به تدریج از تفکرات مذهبی، چه شیعه، چه سنتی و چه بابیه، فاصله گرفت و به ماتریالیسم، عقلگرایی و ناسیونالیسم سکولار تمایل بیشتری پیدا کرد.
دلایل این چرخش این بود که آقاخان کرمانی طرفدار عقل گرایی بود و مخالف شدید با خرافات داشت. از نظر او ، تعالیم بابیه نیز مانند سایر ادیان، در نهایت بر پایه “موهومات” و ادعاهای “غیبی” استوار است که با مبانی عقلگرایی و ماتریالیسم او ناسازگار بود.
دوم اینکه این دین با وجود شعارهای اولیه نتوانست ایران به سمت ترقی و آزادی سوق دهد.
سوم درگیریهای خونین فرقههای مختلف آن است.
کارنامه سیاسی
بخش پرماجرای زندگی آقاخان کرمانی بخش کارنامه سیاسی اوست. فصلی که با انتشار روزنامه قانون میرزا ملکم خان و ایجاد محفل حوزه آدمیت اغاز می شود با همکاری با سیدجمال الدین اسدآبادی ادامه می یابد و با ربوده شدن او در استانبول و کشته شدنش در سال 1313 در تبریز پایان مییابد.
تا پیش از طغیان میرزا ملکم خان علیه ناصرالدین شاه قاجار هیچ اشنایی بین میرزا آقاخان با ملکم خان وجود نداشت. انتشار قانون اما باب این دوستی را بازمی کرد و حتی ملکم شماره های قانون را برای آقاخان کرمانی می فرستاد. همکاری صمیمی آنها شروع شد گرچه این دو هیچ وقت نتوانستند با همدیگر دیدار کنند. اعتقاد زیادی به ملکم داشت گرچه در فن نویسندگی پایگاهی به مراتب بالاتر از ملکم دارد. دل انگیزتر و گیراتر می نوشت و عمق بیشتر هم داشت.
اما میرزا آقاخان کرمانی در راه نشر روزنامه قانون همه گونه همکاری و حتی جانبازی می کرد. از سه طریق با روزنامه همکاری داشت
- تبلیغ روزنامه میان ایرانیان
- فرستادن آن برای کسانی در ایران و بین النهرین
- گزارش کردن اخبار و ارائه طریق در نشر حوادث مهم سیاسی ایران
همکاری با سیدجمال الدین اسدآبادی
در دوران دوم زندگی سیاسی اش همکاری گسترده ای با سیدجمال الدین اسدآبادی داشت. اما از نظر سیاسی همکاری این دو به زمانی برمیگردد که سید با دعوت سلطان عبدالحمید به عثمانی می آید.
سید با اندیشه اتحاد اسلام انجمن اتحاد اسلامی را راه اندازی می کند و مردم مختلفی را از هندی و ایرانی و مصری و بلخی و سودانی را دور خود جمع کرده بود.
از میان ایرانیان میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی و برادش افضل الملک، شیخ الرئیس ابوالحسن میرزای قاجار و میرزا حسن خان خبیرالملک در زمره اعضای این انجمن بودند.
حضور سید همراه است با رونق کار انجمن و قریب 400 نامه به سراسر بلاد اسلامی نوشته می شود. دستگاه ناصری اما از حضور سید جمال الدین ناراضی است و به سلطان عبدالحمید می نویسد شما که خواستار اتحاد اسلام هستید چرا دشمن مرا در حضور خود می پذیرید.
نهایت اینکه عبدالحمید تبعید میرزا آقاخان و یارانش را تصویب کرد و نوشتههایشان ضبط شد، و او به همراه شیخ احمد روحی و خبیرالملک در سال 1312 قمری به طرابوزان تبعید شدند.
گرچه سلطان عبدالحمید خود به سیدجمال گفته بود که این تبعید به فرمان رئیس نظمیه استانبول انجام شده. در مدت تبعید او در طرابوزان هم چندین بار قرار بازگشت میرزا آقاخان کرمانی و یارانش به استانبول می شود اما با دخالت سفیر ایران علاءالملک ناکام ماند.
در طول زمان تبعید رویداد دیگری اتفاق می افتد که شلیک نهایی بود به فرمان استرداد میرزا آقاخان کرمانی به ایران می شود و آن ترور ناصرالدین شاه توسط یکی از یاران سیدجمال الدین اسدآبادی است که باعث شد عبدالحمید که از بدگوییهای علنی سید بسیار بدگمان بود نسبت به جان خود هم نگران بشود و دستور استرداد اطرافیان سید به ایران را صادر کرد. میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی و خبیرالملک.
تصمیم به تسلیم سید سخت تر بود هم به دلیل مقامش و هم به این واسطه که خود را افغانی معرفی می کرد. بنابراین به این راحتی نمی توانست او را به دولت ایران بسپارد. تنها چاره در نابودکردنش بود که با شیوه دولت عثمانی هم جور در می آمد. در مرگ نابهنگام و اسرارآمیز سیدجمال باید این کیفیات را بررسی کرد.
میرزا آقاخان کرمانی هم به همراه شیخ احمد روحی و خبیرالملک بعد از تسلیم به ایران یکسره راهی زندان تبریز می شوند. اگر میرزا علی خان امین الدوله پیشکار آزادیخواه ولیعهد در آذربایجان زودتر به تبریز رسیده بود شاید امیدی به زنده ماندن آنها میماند اما پیش از آن دستور کشتن صادر شده بود و این سه نفر در اول صفر 1314 برابر 1275 خورشیدی در باغ اعتضادیه زیر درخت نسترن سربریده میشوند.
آثار میرزا آقاخان کرمانی
در 43 بهاری که از زندگی میرزا آقاخان کرمانی گذشتت لحظه ای آرام و قرار نداشت. یا به مبارزه سیاسی میپرداخت یا صرف نوشتن میکرد یا آموزگاری تا لقمه ای نان به دست آورد.
غیر از مقالاتش در روزنامه اختر تعداد بیست کتاب و رساله تالیف و ترجمه کرد که از میان آنها شش کتاب انتشار یافت و آنهم پس از کشته شدنش. گویا علاقه ای هم شهرت خویش نداشت و نوشته هایش را به دیگرانی منتسب می کرد یا سهم خود را ناچیز می شمرد.
اولین کتابش رضوان اثری ادبی است که به تقلید از گلستان سعدی نوشته شده است. نخستین تالیف اوست در سن 25 سالگی.
نام کامل کتاب دوم اینست: کتاب ریحان بوستان افروز بر طرز و ترتیب ادبیات فرنگستان امروز.
فقط بیست صفحه آن را نوشت و ناتمام ماند. شامل یک مقدمه انتقادی که در آن سبک و معنی آثار ادبی ایران را یکسره به باد انتقاد گرفته و حتی به شیوه نگارش خودش در رضوان سخت انتقاد کرده.
آیین سخنوری که با عنوان نامه سخن هم از آن یاد شده و بیشتر از این اطلاعی از آن نداریم و نسخه ای از آن به دست نیامده.
نامه باستان که تاریخ مختصر ایران پیش از اسلام است که به شیوه شاهنامه فردوسی سروده شده. در حاشیه هم برخی توضیحات تاریخی آمده. مینویسد غرضش تاریخ نویسی بوده و نه شاعری. قسمت آخر شامل مقاله ای انتقادیست از معنی شاعری با ضمیمه اشعار سیاسی و ملی جدید.
آئینه سکندری یا تاریخ ایران باستان که از جمله اصیل ترین آثار میرزا آقاخان کرمانی است. در آن قصد داشت تاریخ عمومی ایران را تا دوران قاجاریه بنویسد.
جلد نخست آن از آغاز تا زوال ساسانیان و پیدایش اسلام است به قلم یک مورخ ایرانی و مبتنی بر مطالعات خود و تحقیقات دانشمندان اروپا نگاشته شده است. تا دوران کتاب ایران باستان مشیرالدوله این کتاب تنها مرجع تاریخ پیش از اسلام به نوشته یک مولف ایرانی بود. هنوز هم آنچه در مورد روح تاریخ ایران گفته بسیار پرمایه و معتبر است.
خودش هم آئینه سکندری را مهمتری اثر خود می دانست که برای برانداختن بنیان درخت خبیث ظلم چنین تاریخی لازم است و هم برای احیای قوت ملیت در طبایع اهالی ایران لازم است.
تاریخ ایران از اسلام تا سلجوقیان ادامه آئینه سکندری است و جلد دوم از تاریخ عمومی ایران. اطلاع ما فقط اشاره است که در نامه ای به ملکم داشته است.
کتاب سه مکتوب و صدخطابه که دو رساله انتقادی است در آن با توجه به بنیادهای فرهنگی و اجتماعی ایران کوشیده ایدئولوژی ناسیونالیسم ایرانی را بپروراند. سه مکتبوب میرزا آقاخان کرمانی غیر از سه مکتوب میرزا فتحعلی آخوندزاده است. از نظر کمیت دوبرابر اثر اوست و گفتارش بسیار گستردهتر و عمیق تر است.
در واقع اثر میرزا آقاخان کرمانی سه مکتوب هم نیست بلکه یک مکتوب است و صدخطابه ای که باید آنرا جلد دوم سه مکتوب دانست. به گفته ادوراد براون صدخطابه در نکوهش ایران و اخلاق ایرانیان است و مولف در آن تمام بدبختیهای وطنش را از آثار استیلای تازیان دانسته. به گفته فریدون آدمیت اثری است بسیار جاندار و قوی که میرزا آقاخان کرمانی به فلسفه اجتماع و اصول حکمت و ادیان و دانش جدید پرداخته است.
تاریخ شانژمان (changement) ایران رساله انتقادی دیگری است که به اثر تاریخ در جامعه ایران میپردازد. از این کتاب هم هجده ورق بیشتر به ما نرسیده است و بحث استیلای امویان بر ایران است که از آن به عنوان دوران فلج تاریخی تعبیر شده.
تاریخ قاجاریه و سبب ترقی و تنزل دولت و ملت ایران رساله ای است می خواسته خدمتی باشد به بیداری افکار ملی ایرانیان. کتابی که در سال 1311 قمری 1273 خورشیدی آن را شروع کرده و نتیجه آن نامشخص است چراکه از آن هم نسخه ای به ما نرسیده.
در تکالیف ملت اثری است در مورد مسئولیت افراد نسبت به اجتماع و حاوی پیامی انقلابی به مردم ایران در سال 1311. منبع ما برای نوشته شدن چنین رساله ای همان نامه ها به میرزا ملکم خان است و مینویسد هرآینه این دورساله یعنی تاریخ انتقادی قاجاریه و در تکالیف ملت انتشار یابد یقین بدانید نیمه خون اهالی ایران را دیوانه خواهد نمود و آنچه مقصود است بعمل آید. از این رساله اثری بدست نیامده.
تکوین و تشریع موضوعش فلسفه علوم جدید و مدنیت شامل مقدمهای مفصل و دو دایره تکوین و تشریع.
در دایره تکوین بحث می کند که ابتدا آفرینش و پیدایش اجرام علوی بر اساس فرضیه لاپلاس چگونه است و بر اساس تحقیقات قرن هژدهم و نوزدهم می گوید که پیدایش آفرینش و اجرام زمین و طبقات ارض و حیات بر اساس قوانین فیزیک چگونه بوده است.
در دایره تشریع قوانین مادی و طبیعی را بر نظام اجتماع مدنی منطبق می گرداند و در اینجا مخصوصاً بر آرای فلاسفه مادی یونان و روم و افکار علمای جدید اروپا توجه دارد.
هفتاد و دو ملت که موضوع آن گفتگویی است میان پیروان کیشهای مختلف در قهوه خانه بندر سورت در سرزمین مذهب پرور و اوهام خیز هندوستان. اصل آن بر مبنای مقاله قهوه خانه سورات نوشته نویسنده فرانسوی برناردن دو سن پیر از معاصران روسو است که میرزا آقاخان آن را بسط داده و دو برابر کرده. جوهر کلام این رساله دعوت جهانیان است به مدارا و شکیبایی.
این کتاب درواقع مقدمه ای است بر کتاب بعدی حکمت نظری که تالیف کلانی است در بحث اصول حکمت و اولی با توجه به سیر عقاید حکمای قدیم هند و یونان و ایران و فیلسوفان عصر اسلامی و اصحات مذاهب مختلف.
ضمناً آرای برخی از دانشمندان جدید اروپا را آورده و نوعی فلسفه ترکیبی و التقاطی ایجاد کرده. حکمت نظری کتابی قطور بالغ بر 620 صفحه است که در تالیف آن از مانند هشت بهشت شیخ احمد روحی هم همکاری داشته.
کتاب بعدی هشت بهشت است که در حکمت عملی نوشته شده. مبحث اصلی این کتاب فلسفه کیش باب و انشعاب آن به دو فرقه ازلی و بهایی است و در به حق بودن فرقه ازلی است و در مباحث خودشان هم بسیار از عقاید استادشان حاج جواد کربلایی که از حروف “حی” باب بود الهام گرفتند.
کتاب دیگر عقاید شیخیه و بابیه نام دارد که گفتیم به درخواست میرزا حسین شریف داماد آقا محمدطاهر صاحب روزنامه اختر استابنول نوشته شده است. کتابی که برای دریافت حق التالیف نوشته شد که در آخر تحویل میرزا آقاخان کرمانی هم نشد. امروز نسخه ای از این کتاب به دست ما نرسیده است.
انشا الله ماشا الله رساله ای است در رد عقاید پیشوای شیخیه حاج محمدکریم خان کرمانی. این کتاب یکی از شاهکارهای نویسندگی میرزا آقاخان کرمانی است و در آن به زبان طنز خرافات دینی و اوهام پرستی همه ادیان را دست انداخته است.
رساله عمران خوزستان که از آن نسخه ای به دست ما نرسیده است. در این رساله به پارسیان هند پیشنهاد کرده است که زمینهیا حاصل خیز خوزستان را از دولت بخرند و خودشان در آبادانی و پیشرفت وطن اصلی شان همت گمارند. دولت هم با سودی که به دست می آورد را صرف ساختن سدی در خوزستان و درست کردن بنادر معتبری همچون بمبئی کند.
پارسیان هند نقش اساسی در صنعتی شدن هندوستان داشتند اما میرزا آقاخان کرمانی تصورات خام و اغراق آمیزی در مورد پیوند و همبستگی معنوی پارسیان هند و ایران داشت. در نوشتن این رساله میرزا حسن خان خبیرالملک با میرزا آقاخان همکاری داشته است.
ترجمه تلماک که رساله از نویسنده فرانسوی فنلن Fenelon در تربیت یکی از شاهزادگان تهی مغز فرانسه نوشته شده است و ضمن آن انتقادهایی از روش حکومت استبدادی لویی چهاردهم هم کرده است. این ترجمه البته نیمه کاره باقی ماند و در 150 صفحه از آن در کتابخانه ملی ایران در دسترس است.
ترجمه عهدنامه مالک اشتر که در تهران به طبع رسید
و مقالات او در روزنامه اختر استانبول که سلسلهای ای مقالات است که به موضوعات گوناگونی پرداخته است. همچنین به تواتر هم نوشته شده که میرزا آقاخان داستانهایی تاریخی هم به شیوه رمان فرنگی درباره مزدک و مانی و نادرشاه و شاه سلطان حسین نوشته است.
نمی دانیم واقعاً این کتابها نوشته شده است یا نه. اما می دانیم که او سرکوب مزدکیان را یکی از دلایل زوال ساسانیان می دانست و فروپاشی ساسانیان به عنوان انتقام مزدکیان یاد می کند. و مانی و نادر و شاه سلطان حسین هم هر یک مثبت یا منفی نقشی اساسی در تاریخ ایران داشتند.
واقعاً موجب تعجب است که این شخص در سن 43 سال عمری که از خدا گرفت. چقدر پرکار بوده و چقدر نوشه است.
ناسیونالسیم افراطی و فلسفه سیاسی میرزا آقاخان کرمانی
از نظر سیاسی میرزا آقاخان کرمانی ترکیبی است از ناسیونالیسم باستان گرا و فلسفه سیاسی لیبرال و سکولار. فلسفهای که بر حاکمیت قانون، حقوق ملت و نقد استبداد استوار است. گرچه ده سال پیش از مشروطه زیر درخت نسترن باغ اعتضادیه تبریز سربریده شد اما اندیشههای او نیز بر روشنفکران و جنبش مشروطه ایران تاثیرگذاشت، نه فقط به عنوان منتقد وضعیت موجود بلکه او چهارچوب نظری برای تحول ایران ارائه داده بود.
در تمام دوران فعالیتش او منتقد بی امان استبداد مطلقه پادشاهان قاجاریه و مشکل بدبختی و عقب ماندگی و فساد و تباهی ایران در خودکامگی و عدم پاسخگویی حاکنان و شاهان جبار و فاسدی هستند که منافع شخصی را بر منافع ملت ترجیح می دهند. در بیان این کلمات هم بی مهابا بود.