پیوند‌های مرتبط

photo_2018-12-13_12-07-26

شرکت ها و تشکل های منتخب

معرفی فعالیت ها و خدمات انجمن حامی

سروش و گلشیفته 4

سروش؛ «جان های شیفته» و « بدن گل شیفته»

جان های شیفتەای که در دهەهای گذشته، ایستاده بر سر آرمان می مردند، جای خود را به " تن های گلشیفته " داده اند. کلیلک و لایک و شیر، جای شلیک و سیانور و انفجار را گرفته اند.

ن برهنەی گلشیفته پس از ده سال دوباره به عرصەی عمومی بازگشته است. این بار در مصافی عریان با نامدارترین روشنفکر دینی دوران; عبدالکریم سروش!

خودبرهنگی گلشیفته مجادلات فراوانی برانگیخت. موافقان و مخالفان حول مفاهیمی چون آزادی، خودمختاری فردی، حق بر بدن، اصالت لذت و …صف آرایی کردند.

آتش این دعوا سال ها خاموش شده بود، تا این که بدست عبدالکریم سروش این آتشفشان دوباره فعال شد.

انگیزه سروش البته چیز دیگری بود. نشست جرج تاون که طی آن چند چهرەی مخالف دور هم نشستند و به سودای رهبری، شولای هم آوایی پوشیدند، محرک سروش شد.

تن برهنەی هنرپیشەی پرآوازه، بهانه ای شد برای ابراز خشم فیلسوف ایرانی که از دو امر هراسان ناراضی است.

✔️یکم: تحول در ماهیت امر سیاسی بدست فضای مجازی و شبکه های اجتماعی.

در دنیای دکتر سروش، سیاست مدینەی فاضله ای است که در آن شهریاران اندیشه و کلام بر تخت شاهی نشسته اند. روشنفکران در حال توزیع آرای آنهایند و سیاستمداران حرفه ای و شبکه های حزبی مشغول ساماندهی حیات سیاسی و جمعیند.

برای کسی که به لطف فضای بستەی دهەی شصت، از موهبت تک صدا بودن و منزلت ممتاز فیلسوف شهر برخوردار بود. فرصت تکثر و تنوع صداها در جهان سایبر، خالی از فضیلت است.

رخدادی بغایت مهم که ماهیت امر سیاسی را دگرگون کرده است.

جان های شیفتەای که در دهەهای گذشته، ایستاده بر سر آرمان می مردند، جای خود را به ” تن های گلشیفته ” داده اند.

کلیلک و لایک و شیر، جای شلیک و سیانور و انفجار را گرفته اند.

کاربران شبکه های اجتماعی در حال کنش سیاسی اند و دوران مونولوگ سیاستمداران حرفه ای دیری است به سر آمده است.

زوال سیاست فقط ویژگی کشور ما نیست. احزاب معتبر و معروف غربی هم با این تحول دست و پنجه نرم می کنند. آنها در قیاس با گذشته فقط اعتبارشان را از دست نداده اند، بلکه بخش مهمی از جذابیت ها و الگوپذیری هایشان را در قمار دنیای سایبر باخته اند.

پدیده ترامپ به مثابەی کودتایی پست مدرن در حزب جمهوریخواه، محصول شبکه های اجتماعی و تلقی های تازه از امر سیاسی بود.

ترامپ از فراز سازمان های حزبی، جنبش خود را با شبکه های اجتماعی براه انداخت.

حزب اصلی مرد عوضی سیاست آمریکا، توئیتر بود و با خاموش شدن میکروفونش در آن، عملا به پایان رسید.

آیا با جایگزین شدن سیاستمداران حزبی و مبارزان سیاسی با اینفلوئنسرها و بلاگرها، سیاست انسانی تر می شود؟

آیا با امکاناتی که از رهگذر فن آوری های ارتباطی به سود افزایش نرخ کمی مشارکت سیاسی پدید می آید ، کیفیت هم بهبود می یابد؟

شوربختانه اینگونه نیست! پوپولیست ها و عوامفریبان بیش از هر زمانی در کمینند و از زئوس دو چهرەی اینترنت کام می جویند!

این آسیب در کشورهایی که نهادهای سیاسی و مدنی مترقی و قابل اعتنا ندارند، به مراتب ویرانگرتر است.

تحولات جامعه محور که در آن ها نقش اغراض و مقاصد شخصی و انحرافات برآمده از آن ها به حداقل می رسد، تماما محتاج نهادها هستند.

منشوری حداقلی که اخیرا از سوی چند نهاد مدنی منتشر شد، نمونه ای از این فضیلت مندی است.

✔️دوم: علقه های عاطفی قوی که سروش را به “انقلاب بنام خدا” و معاصران و محشوران آن پیوند می دهد.

او هنوز در جستجوی شبح روحی است که قرار بود جهان بی روح آخر سدەی قبل را ذیروح کند.

برای او آیت الله منتظری، تروتسکی مغلوبی است که فقدانش سرنوشت آرمان شهر مطلوب انقلابی وی را دگرگون کرد. خاتمی هم دوبچک است و هاشمی دنگ شیائوپینگی ناکام. 

وی هنوز به حقانیت ایدەی بنیادین 1357 ایمان دارد و افسوس از کف رفتن مشروعیت آن را می خورد.

با این وصف دومین نگرانی وی پس از زوال سیاست متعارف، هبوط معنویت است. 

مانند چپ های سرخورده و نگرانی که عقب نشینی سوسیالیسم از جهان را با بر نمی تابیدند و با واکنش هایی از جنس خشم و سرخوردگی با آن رویارو می شدند، هراسان و خشمگین است.

خشمی البته غیردمکراتیک و بر سبیل زوال فضیلتی که ذکر آن رفت.

چه می شود کرد؟ تنها ناجیان و هادیان به سوی سرنوشتی بهتر، نهادها هستند و به اشخاص اطمینان چندان نمی توان کرد.

نهادهایی که سوگمندانه نحیف تر از آنند که بر سر کارایی شان سوگند خورد. سیاست بدون نهادمندی مانند سوار شدن بر بلم در گرداب و موج هایل است.

زمانی “قاضیان و تازیان و نازیان” عبارت محبوب سروش برای سرزنش محاکم قضایی بود. اکنون او هم بر مسند قضاوت نشسته است. 

زمانی آلمان سرزمین شعرا و فضلا نامیده می شد: Dichter و Denker. پس از جنگ جهانی دوم بذله گویی گفت باید آن را سرزمین قاضیان و جلادان بنامیم: Richter و Henker.

این چهار کلمه که با هم هم قافیه اند، به ترتیب به معنای شاعر، فاضل، قاضی و جلادند.

آلمان کنونی اما سرزمین نهادهای سیاسی توسعه یافته است: نهاد و نجات!

*انقلاب بنام خدا نام کتابی است که توسط دو ژورنالیست روزنامەی لیبراسیون در همان اوان انقلاب 1357 تحریر شد.

در همین باره

پیشنهادها

خوانده شده ها