پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
«ماه جان »؛ صداي خاموش زنان شرق خراسان
ساخت فيلم ماه جان هم مثل ساخت همه فيلم هاي مستند يا داستاني ديگر، محصول يك همفكري و همكاري جمعي است. فيلم نامه را خانم پريچهر سهيلي نوشته و كارگرداني آنرا آقاي احمد منصوري قزالحصاري به عهده داشته است. آقايان رضا حامديخواه و غلامرضا بهرامي هم از مشاورين اين فيلم بوده اند و « شركت سينمايي رويا فيلم تربت جام» تولید این اثر سینمایی را انجام داده است
توفيقي دست داد و فيلم كوتاه « ماه جان» ساخته هنرمندان و فيلم سازان تربت جامي را ديدم؛ قِصه يك غُصه تاريخي زنان هنرمند ايران، خاصه در مناطقي كه پوشش و روكشي از تعصبات موهوم، هنر آنان را در حصار گرفته و از تعالي باز داشته است
چنين فيلمي با همين مضمون، مي توانست در هر جاي ايران ساخته شود اما ساخت آن در شهر تربت جام و در جوار مرزهاي شرقي و در چند كيلومتري كشور همسايه اي كه اكنون آشكارا حقوق و حرمت و توانمندي زنان را به چالش كشيده است، مي تواند واجد بار معنايي بيشتري باشد. زمان مناسب ديدن اين فيلم، دقيقا در همين لحظه تعيين كننده تاريخي است.
داستان فيلم مربوط به دخترك جواني به نام « ماه جان» است كه استعداد خدادادي موسيقي و آواز خواني دارد اما در جايي زاده شده است كه قدرت پنجه و هنجره زنان را به رسميت نمي شناسد. ماه جان ابتدا در پنهان و در خلوت خود مي خواند اما اين صدا، هر روز بلند تر مي شود، از ديوارهاي خانه عبور مي كند و نهايتا به مرزهاي متصلب تعصبات خانوادگي برخورد مي كند. جايي كه مي بايد متوقف شود اما متوقف نمي شود و جبهه اي گشوده مي شود ميان صداي نازك زن و گوش هاي سنگين مرد، به وسعت همه ايران و شايد اغلب جوامع شرقي و مسلمان. جنگي كه هنوز ادامه دارد و در آنسور مرزهاي ايران، در افغانستان و پاكستان قرباني مي گيرد.
اولين برخوردهاي قهري با صداي ماه جان در زير زمين خانه شروع مي شود كه مي تواند اشاره ظريفي به رويش «هنر زير زميني» و يا زير زميني شدن هنر و موسيقي باشد. صبح زود، خروس كه صدايش ممنوع نيست! مي خواند و سپس پدر خانواده بصورت اتفاقي صداي تار و آواز ماه جان را مي شنود و شروع مي كند به دشنمام هايي از جنس نفرين؛« اي مرگ، اي بلا، بي صدا شو لال مرگ»!
در فرهنگ عامه ايران، نفرين كردن، كاري عموما زنانه و نشانه اي از استيصال و تظلم خواهي است اما نفرين هاي اين پدر جوان از اين جنس نيست بلكه نوعي فرهنگ و ايدئولوژيك است : « بي صدا شو، لال مرگ!». يعني ساكت شو و در سكوت بمير ! بي خبر از آنكه همين ساكت شدن هاي يك هنرمند، در حقيقت، مردن است؛ مرگي تدريجي با درد و رنجي بسيار…
وقتي صداي ماه جان از درون خانه به فضاي كوچه و حتي محافل زنانه راه پيدا مي كند، فيلم مضموني ظريف تر و پيچيده تر مي يابد. در بخشي از فيلم به شكل هنرمندانه اي تلاش مي شود تا نشان داده شود كه تعصب نسبت زنان در مناطق ما، لزوما ريشه مذهبي ندارد، بلكه نوعي غيرت جاهلانه است كه از عصبيت قومي و خانوادگي ريشه مي گيرد.
مثلا در درون كوچه، عموي ماه جان در گفتگو با يك فرد ديگر، به تحسين صداي زني مي پردازد كه او را نمي شناسد اما وقتي متوجه مي شود كه صاحب اين هنر، دختر برادر خودِ اوست، شروع مي كند به ناسزا گفتن و سرزنش كردن. در حقيقت او ماه جان را سرزنش مي كند تا در معرض سرزنش دوستش و يا ديگران قرار نگيرد. اينها نشان مي دهد كه در مسير خاموش كردن صداي زنان، چگونه نيروهاي واپسگرا از درون و بيرون خانه و خانواده با هم متحد و يكصدا مي شوند!
صحنه درخشان و بي نظير ديگري در اين فيلم هست كه من حقيقتا، در هيچ فيلمي با اين ظرافت و اين دقت نديده ام. ماه جان توسط دوستش به يك مجلس جشن زنانه دعوت مي شود تا آواز شاد بخواند. در اوج هنرنمايي او، ناگهان پير زني از گوشه مجلس بلند مي شود و معترضانه ماه جان را به زمين مي كوبد.
اين صحنه شايد تنها جلوه اي از خشونت فيزيكي عليه زنان هنرمند است كه نه از سوي مردان متعصب، بلكه توسط زنان بي هنر روي مي دهد. آن پير زن نماينده زناني است كه قرنها در سيطره فرهنگ مرد سالار و زن ستيز زيسته و اكنون خود قرباني و ابزار استيلاي آن فرهنگ شده اند. به همين دليل، شايد فيلم مي خواهد بگويد كه موقعيت نازلِ زنان هنرمندان در جامعه و پيرامون ما، هميشه محصول فرهنگ و جامعه مرد سالار نيست، بلكه گاه زنان هم در اين «لال مرگي» همجنسان خود، نقش داشته اند.
از اين دست پيام ها، باز هم در فيلم موجود است. مثلا آن پسر جواني كه از صداي ماه جان خوشش مي آيد و به همين دليل با او ازدواج مي كند اما در فرداي عروسي كه ماه جانِ خوش صدا و هنرمند تبديل به زن و ناموس او مي شود، ورق بر مي گردد و غيرت و تعصب خانوادگي و ناموسي بر ارزش هاي هنري چيره مي شود. او هم ماه جان را دعوت به سكوت مي كند.
در اينجا، شوهر ماه جان مي گويد صداي تو خوب است اما فقط زماني كه براي من بخواني ! و از اينكه صداي او به گوش غير و نامحرم برسد نگران است. محرم و نامحرم مفاهيم مذهبي هستند اما در حقيقت شوهر ماه جان پشت اين كلمات پنهان شده است تا عصبيت جاهلي او آشكار نشود. او هم مي خواهد از نيروي عظيم مذهب در يك جامعه سنتي براي خاموش كردن صداي ظريف يك زن بهره بگيرد
در مجموع فيلم كوتاه و 15 دقيقه اي « ماه جان» توانسته مجموعه اي از مفاهيم و مضامين عميق فرهنگي و اجتماعي جاري در گستره جغرافياي جام و تايباد و باخرز را در خود جاي دهد. در همين چند دقيقه جلوه هايي از چهار هنر مشهور دوتار نوازي، سورنا نوازي، چهاربيتي خواني و پاديرگي به نمايش گذاشته شده است كه شايسته است در باره هريك، آثاري جداگانه خلق شود.
انتخاب موضوع فيلم هم بسيار استادانه صورت گرفته است. غيبت زنان در عرصه موسيقي مقامي در منطقه اي كه خاستگاه اين هنر شرقي و عرفاني ايران به حساب مي آيد، در حقيقت يك نقص و نقيصه بزرگ فرهنگي است. ترديدي نيست كه اگر بندها و قيدهاي خودساخته از پيش روي زنان آن ديار در اين عرصه برداشته شود و اگر احساسات لطيف زنانه با آن موسيقي ظريف در هم آميزد، جهت و جهشي خاص به موسيقي ما خواهد بخشيد.
ساخت فيلم ماه جان هم مثل ساخت همه فيلم هاي مستند يا داستاني ديگر، محصول يك همفكري و همكاري جمعي است. فيلم نامه را خانم پريچهر سهيلي نوشته و كارگرداني آنرا آقاي احمد منصوري قزالحصاري به عهده داشته است. آقايان رضا حامديخواه و غلامرضا بهرامي هم از مشاورين اين فيلم بوده اند و « شركت سينمايي رويا فيلم تربت جام» هم مجري توليد آن بوده است. دکتر غلامرضا بهرامپور نویسنده و از شخصیت های فرهنگی تربت جام است.
البته اين فيلم هم بايد در معرض نقد فني و جدي قرار بگيرد. نقدهاي فني و هنري در حوزه تخصص من نيست فقط مي توانم بگويم كه در ارزيابي چنين آثاري، بايد مجموعه اي از معذوريت ها و محدوديت ها را در نظر آورد. توصيه مي كنم اين فيلم را ببينيد اما ماه جان و ماه جان ها را دريابيم.