پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
ناصرميناچي؛ ارشاد ساز و ارشاد شده!
قضاوت منصفانه در باره عملكرد، ميناچي مثل قضاوت در باره دكتر علي شريعتي، به هيچ وجه كار ساده اي نيست. در مجموع اگر اين نقد عبدالكريم سروش بر شريعتي وارد باشد كه او يك مذهب عقلاني شيعي را تبديل به يك ايدئولوژي سرد و زمخت كرد، ناصر ميناچي با ساخت حسينه ارشاد، مكان و محل چنين آزمايشگاهي را در اختيار شريعتي قرار داد.
5 بهمن سالروز درگذشت ناصر ميناچي، حقوقدان و از هواداران دكتر محمد مصدق و نیز از اسلام گرايان كت شلواري و كراواتي در دهه 40 و 50 هجري شمسي است.
نام او با مفهوم پرمنازعه «ارشاد» در ايران پيوند خورده است، اول اينكه از موسسان اصلي حسينه ارشاد بود و دوم انتخاب نام همان حسينيه يعني «ارشاد» براي وزارت تبليغات و جهانگردي در دولت موقت بازرگان كه از اسفند 57 براي نزديك به دو سال، وزير اين وزارتخانه بود؛ گشت ارشاد اما ارتباطی به او ندارد
ناصر ميناچي با اينكه در زمره حقوقدانان شناخته شده زمان خودش به حساب مي آمد اما تا پايان عمر به عنوان باني و مدير حسينه ارشاد و رفيق گرمابه و گلستان دكتر علي شريعتي شناخته مي شد و هيچ وقت هم نتوانست از زير سايه اين عنوان پرطمطراق و مسئوليت هاي مترتب بر آن، خارج شود و شانه خالي كند.
عمر سياسي ميناچي را اگر به دوقسمت مساوي تقسيم كنيم، نيمي از آن صرف شكل گيري حسينه ارشاد و پروبال دادن به شريعتي شد و نيمه ديگر آن، به دفاع از سخنان آتشين شريعتي و پاسخگويي به ابهامات در باره ميزان تشرع و تقيد او و وابستگي و پيوستگي اش به دستگاه امنيتي رژيم شاه شد. يكي از ابهاماتي كه تقريبا تا روزهاي آخر عمر در صدد پاسخ به آن بود، ترديد در نمازخوان شريعتي بود!
پرداختن به حسينه ارشاد، نيازمند مجال ديگري است اما اجمالا بدانيد كه يك مركز شيك مذهبي واقع در بالاشهر تهران بود كه در ميانه ترس ناشي از گسترش روز افزون ايدئولوژي ماركسيست در ميان جوانان ايراني، تاسيس شد و با استفاده از چهره هاي مذهبي متفاوت از روحانيت سنتي، درس دينداري و اسلام شناسي مي داد.
ساواك هم كه در آن زمان مثل محمود غزنوي انگشت در هر سوراخي مي كرد تا قرمطي و سياسي بيايد، خيلي پاپيچ اين اسلام شناسان فوكول كراواتي نمي شد؛ شايد به اين دليل كه آنرا، كمربندي فرهنگي و يا لااقل دست اندازي در مقابل پيش روي و نفوذ انديشه هاي چپ ماركسيستي و لنينستي و مائوئيستي تلقي مي كرد. حسينيه ارشاد اما هر چه بود، مستقل از حكومت بود و حتي تاسيس مهديه تهران با محوريت شيخ احمد كافي و حجتيه ها در جنوب تهران كه علنا آن را «يزيديه ازشاد»! مي خواندند، نتوانست از رونق آن كم كند.
زوال موقعيت سياسي ميناچي و اسلاميست هاي مكلايي مثل او، از استعفاء و كناره گيري مهندس مهدي بازرگان از سمت رياست دولت موفت، آغاز شد. ميناجي حقوقدان البته از فضاي آزاد سال 58 هم بهره گرفته بود و به اتفاق جمع ديگري از حقوقدانان هم فكر، متن پيش نويس يك قانون اساسي را تدوين و پيشنهاد كرده بود كه اثري از ولايت فقيه نداشت.
در ماجراي تصرف سفارت آمريكا هم ظاهرا دانشجويان خط امام، برگه اي را يافته بودند كه ميناچي به يكي از مقامات آمريكايي جمله اي با اين مضمون نوشته بود« دولت مهندس بازرگان، تمايلي به روابط تخاصم آميز با آمريكا ندارد…» به عبارتي مي خواست بگويد كه از جانب ما خطري متوجه منافع و موقعيت آمريكا در منطقه نخواهد بود. الان كل دستگاه سياست خارجي ما در صدد است تا پيامي با همين مضمون را به دولت آمريكا منتقل كند اما موفق نمي شود. به هرحال، اين سند، نشانه اي از وابستگي ميناچي به امريكا تلقي و بازداشت و ارشاد شد و خيلي شانس آورد كه به سرنوشت اميرعباس انتظام دچار نشد!
ميناچي تا سال 92 كه درگذشت، ديگر در حوزه سياست آفتابي نشد و گاه و بيگاه در روزنامه ها پاسخ اتهامات خسروشاهي و موسوي خويني ها را مي داد. ظاهر دل گروههايي در درون حكومت، هم هيچ وقت با او صاف نشد و از دفن او در محل حسينه ارشادي كه خود او ساخته بود و وصيت كرده بود، ممانعت به عمل آمد.
قضاوت منصفانه در باره عملكرد، ميناچي مثل قضاوت در باره دكتر علي شريعتي، به هيچ وجه كار ساده اي نيست. در مجموع اگر اين نقد عبدالكريم سروش بر شريعتي وارد باشد كه او يك مذهب عقلاني شيعي را تبديل به يك ايدئولوژي سرد و زمخت كرد، ناصر ميناچي با ساخت حسينه ارشاد، مكان و محل چنين آزمايشگاهي را در اختيار شريعتي قرار داد.
با همه اينها، هر دوي آنها رويايي داشتند كه ازفردای تحقق آن خبر نداشتند!

در همین باره
پیشنهادها
خوانده شده ها
آخرین خبرها
مطالب مرتبط
تبلیغات