چنگیز خان
نویسنده

صدیقه موسوی

نویسنده

داستان شگفت انگیز امپراتوری مغول:

نگرش های جالب چنگیزخان مغول به تجارت و گردش ثروت

کتاب چنگیزخان و ساخت دنیای مدرن، باعث می‌شود تا دیدگاه شما نسبت به مغول‌های قرن دوازدهم تغییر کند. با مطالعه این کتاب متوجه خواهید شد که برچسب زدن آن‌ها به عنوان اقوامی وحشی و بی‌تمدن، نادرست است. در حقیقت، مغول‌ها تحت رهبری چنگیز خان (Genghis Khan) و جانشینانش، تجارت، تمدن و نظم را به جهان آوردند و در شکل‌گیری دنیای مدرن نقش بسزایی داشتند

از فقر به شکوه: داستان زندگی چنگیز خان

ممکن است تصور شود که چنگیز خان، بنیان گذار امپراتوری بزرگ مغول، از کودکی زندگی مرفهی داشته و از خانواده‌ای قدرتمند و ثروتمند بوده، اما این تصور صحیح نیست.

چنگیز خان در دوران کودکی، سختی‌های بسیاری را در استپ‌های (Steppe) وسیع اوراسیا (Eurasia)، منطقه‌ای در میان مغلوستان امروزی و سیبری (Siberia) تجربه کرد. او که با نام تموجین (Temujin) متولد شده بود، در میان قبایل کوچ‌نشین بزرگ شد. در آن دوران، این قبایل بر اساس روابط خویشاوندی به گروه‌هایی تقسیم می‌شدند و رهبر هر گروه خان نامیده می‌شد.

اما آن زمان، جهان جای خطرناکی بود. خشونت، قانون حاکم بر سرزمین‌ها بود و قتل، آدم‌ربایی و برده فروشی بین قبایل امری معمول به شمار می‌رفت. تموجین به خوبی با این شرایط آشنایی داشت. پدرش، یسگوی (Yesugei)، مادر تموجین، هولون (Hoelun) را که با یک جنگجوی جوان از قبیله‌ای دیگر ازدواج کرده بود، ربوده بود.

در آن زمان، رسم بر این بود که مردان پیش از ازدواج، مدت‌ها هدایایی به خانواده‌ی دختر مورد نظر می‌دادند. اما پدر چنگیز خان به دلیل فقر، توانایی انجام چنین کاری را نداشت و به همین دلیل، هولون را ربود.

هولون در سال ۱۱۶۲، دور از خانه و خانواده‌اش، تموجین را به دنیا آورد؛ اما اندکی پس از تولد تموجین، پدرش کشته شد و قبیله، آن‌ها را به حال خود رها کرد تا در استپ‌های سرد و بی‌رحم جان دهند. با این حال، آن‌ها با اراده‌ای پولادین توانستند به زندگی ادامه دهند.

تموجین از آموزش و یادگیری محروم بود. او در محیطی سخت و خشن زندگی کرد و برای بقا مجبور بود از خود دفاع کند. در کودکی، برای به دست گرفتن قدرت در خانواده، برادر ناتنی بزرگ‌تر خود را کشت. همچنین، در یکی از اتفاقات تلخ زندگی‌اش، توسط قبیله‌ی تایچیود (Tayichiud) اسیر شد، اما با درایت و شجاعت توانست از چنگ آن‌ها بگریزد.

چنگیزخان: ستایش‌شده و نکوهش‌شده در گذر تاریخ
چگونه تموجین به چنگیزخان تبدیل شد؟

تموجین با تسلط بر قبیله، تا سال 1206 قلمروی وسیعی به وسعت تقریبی اروپای غربی کنونی را تحت فرمان خود آورد. او بر حدود یک میلیون نفر از قبایل کوچ‌نشین مختلف حکومت می‌کرد که به آن‌ها یِکه مغول اولوس (Yeke Mongol Ulus) یا ملت بزرگ مغول می‌گفت.

او با توجه به دیدگاه جدیدش، عناوین قبایلی مانند گورخان (Gur-Khan) و تایانگ خان (Tayang Khan) را نپذیرفت و برای خود لقب چنگیزخان را برگزید. در زبان مغولی، «چن» به معنای استوار و بی‌باک است. این لقب از طریق تلفظ فارسی نام او به جهان غرب راه یافت.

چنگیزخان هم از نظر استراتژی و هم در روابط انسانی بسیار زیرک بود و این توانایی‌ها در طول چهار دهه جنگ‌افروزی او بیش ‌از پیش شکوفا شد.

او همواره به یادگیری، آزمایش، سازگاری و اصلاح روش‌های خود می‌پرداخت و با کنار گذاشتن سنت‌های رایج، رویکردی نوین را پیش گرفت. برای مثال، به جای کشتن رهبران دشمنان شکست‌خورده، آن‌ها را در قبیله خود جای می‌داد. علاوه بر این، او به جای انتصاب خویشاوندان خود در پست‌های مهم، بر اساس شایستگی، افراد را انتخاب می‌کرد.

او یک ارتش قدرتمند را نیز سازماندهی کرد و آموزش داد که هسته اصلی این نیرو را سواره ‌نظام‌هایی تشکیل می‌دادند که در واحدهای ده نفره سازماندهی شده بودند. این سوارکاران ماهر با استفاده از کمان، از روی اسب به دشمن حمله می‌بردند. یکی از تاکتیک‌های مشهور آن‌ها، عقب‌نشینی ساختگی بود که طی آن دشمن را به تعقیب خود وا می‌داشتند و سپس با چرخشی ناگهانی به آن‌ها حمله می‌کردند.

با وجود همه این توانایی‌ها و دستاوردهای چنگیزخان، تاریخ به او ظلم کرده که نژادپرستی یکی از دلایل اصلی این بی‌عدالتی است. تاریخ، بی‌رحمی‌های حاکمان اروپایی همچون اسکندر مقدونی (Alexander the Great) و ناپلئون (Napoleon) را کم‌رنگ جلوه داده و دستاوردهای آن‌ها را بزرگنمایی کرده، اما چنگیزخان از چنین امتیازی برخوردار نبود. موفقیت‌های چشمگیر مغول‌ها به فراموشی سپرده شده و درباره جنایات نسبت داده شده به آنان به شدت اغراق شده است.

در قرن نوزدهم، دانشمندان غربی تلاش کردند تا برتری نژاد اروپایی را با تحقیر نژاد آسیایی اثبات کنند. در این راستا، آن‌ها اصطلاح نژاد مغولوئید (Mongoloid) را ابداع کردند که امروزه نیز بسیار توهین‌آمیز محسوب می‌شود. هدف از این کار، توصیف مغول‌ها به عنوان مردمانی کندذهن، ابتدایی و ذاتا وحشی بود. اما اکنون زمان آن فرا رسیده که به این باورهای نادرست پایان دهیم و به بازنگری در تاریخ بپردازیم.

امپراتوری چنگیزخان: گستره‌ای فراتر از تصور
ابتدا اجازه دهید به بررسی ابعاد قدرت چنگیزخان بپردازیم. وسعت امپراتوری او آن‌قدر گسترده بود که حتی امروز نیز درک آن دشوار است. چنگیزخان به همراه فرزندان و نوادگانش، لشکرکشی‌هایی عظیمی را رهبری کرد. فتوحات ارتش مغول در مدت زمان بسیار کوتاه، یعنی تنها ۲۵ سال، از فتوحات امپراتوری رم در طول چهار قرن بیشتر بود.

به عبارت دیگر، اگر فتوحات چنگیزخان را بر روی یک نقشه امروزی ترسیم کنیم، شاهد امپراتوری گسترده‌ای خواهیم بود که از دریای مدیترانه (Mediterranean) تا اقیانوس آرام (Pacific) امتداد می‌یابد و حدود 30 کشور امروزی را در بر می‌گیرد. اگر بخواهیم وسعت امپراتوری چنگیزخان را بر اساس معیارهایی همچون تعداد افراد فتح شده، تعداد کشورها و یا مساحت تصرف شده اندازه‌گیری کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که او بیش از دو برابر هر فرد دیگری در تاریخ بر روی زمین حکمرانی کرده است.

امپراتوری مغول، قلمروی وسیعی را در بر می‌گرفت که از توندراهای سرد سیبری تا دشت‌های گرم هند (India)، از شالیزارهای ویتنام (Vietnam) تا مزارع گندم مجارستان (Hungary) و از شبه جزیره کره (Korea) تا شبه جزیره بالکان (Balkans) گسترده شده بود. علاوه بر این، این امپراتوری زیستگاه تقریبا یک میلیون کوچ‌نشین و حدود 15 تا 20 میلیون دام بود.

امپراتوری مغول در اوج شکوفایی خود، به مساحتی بین 11 تا 12 میلیون مایل مربع رسید. این وسعت تقریبا برابر با کل قاره آفریقا (Africa) است و اگر بخواهیم آن را با آمریکای شمالی (North American) مقایسه کنیم، می‌توان گفت که امپراتوری مغول از مجموع مساحت کشورهای ایالات متحده (United States)، کانادا (Canada)، مکزیک (Mexico)، کشورهای آمریکای مرکزی (Central America) و جزایر کارائیب (Caribbean) نیز بزرگ‌تر بوده است.

آنچه این موضوع را شگفت‌انگیزتر می‌کند، تعداد بسیار کم نیروهای نظامی امپراتوری مغول است. این ارتش در مجموع بیش از صد هزار جنگجو نداشت. در نگاه اول ممکن است این تعداد بسیار زیاد به نظر برسد؛ به اندازه‌ی جمعیت یک ورزشگاه بزرگ فوتبال آمریکایی ( American football) یا ورزشگاه کریکت مبلورن (Melbourne Cricket Ground). اما نکته قابل توجه این است که این تعداد اندک توانستند بر امپراتوری گسترده‌ای حکومت کنند که وسعتی بسیار فراتر از یک ورزشگاه داشت. این که چگونه تعداد محدودی افراد توانستند بر چنین سرزمین وسیعی تسلط یابند، پرسشی است که ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده است.

در حقیقت، حفظ نظم و امنیت در امپراتوری مغول تنها به وسیله نیروی نظامی امکان‌پذیر نبود. چنگیزخان با وضع قوانین جدید کوشید تا میان قبایل گوناگونی که تحت فرمان او قرار گرفته بودند، صلح و آرامش برقرار کند.

قانون گذاری منحصربه‌فرد چنگیزخان برای حفظ نظم در امپراتوری
چنگیزخان با چه روشی توانست نظم و آرامش را در امپراتوری گسترده‌اش برقرار کند؟ ممکن است باور کردنش دشوار باشد، اما قوانینی که او وضع کرد، بر پایه اصول انسانی استوار بود. این موضوع در تضاد آشکار با شهرت او به عنوان یک جنگجوی بی‌رحم قرار دارد.
بخشی از قوانین وضع شده توسط چنگیزخان بر پایه آداب و رسوم قبایل کوچ‌نشین پیشین استوار بود. با این حال، او در عین حال سنت‌های قدیمی که مانع پیشرفت و گسترش امپراتوریش می‌شدند را کنار گذاشت.

مهم‌ترین بخش این قوانین، قانون بزرگ (Great Law) نامیده می‌شد. البته این نامگذاری کمی گمراه‌کننده است؛ زیرا این قانون یک مجموعه واحد نبود، بلکه مجموعه‌ای از قوانین مختلف بود که در طول عمر چنگیزخان، به ویژه در سال‌های پایانی حکومتش، بارها مورد بازبینی و اصلاح قرار گرفت.

هدف اصلی وضع این قوانین، ایجاد وحدت میان اقوام مختلف و کاهش تنش‌های موجود بود. چنگیزخان به جای حذف کامل سنت‌های محلی، تلاش می‌کرد تا آن‌ها را با قوانین جدید تطبیق دهد. بدین ترتیب، اگر این سنت‌ها با اصول کلی قانون بزرگ مغایرتی نداشتند، به قوت خود باقی می‌ماندند.

با این حال، او زنا را طبق تعریف آن زمان (که مسلما با استانداردهای امروزی بسیار گسترده بود) غیرقانونی کرد. یعنی روابط جنسی زن با اقوام نزدیک شوهرش یا بین مرد و خدمتکاران زنش و یا حتی بین مرد و همسران سایر مردان خانه هنوز جایز بود. البته تا زمانی که ناخشنودی در این روابط نباشد. اگر مشکلی به وجود می‌آمد، ممکن بود عواقب قانونی داشته باشد.

علاقه چنگیزخان به ایجاد ثبات و آرامش در قلمرو تحت حکومتش، در بسیاری از قوانین و مقررات او مشهود است. برای مثال، او دزدی احشام را جرمی بزرگ و مستحق مجازات اعدام دانست و بازگرداندن حیوانات گم‌شده به صاحبانشان را اجباری کرد. وسعت و گستردگی امپراتوری چنگیزخان، اجرای چنین قانونی را به عملی بسیار پیچیده تبدیل می‌کرد.

او همچنین شبکه ارتباطی گسترده‌ای را در سراسر امپراتوری ایجاد کرد که در آن، سوارکارانی که به پیام‌آوران تندرو (arrow messengers) معروف بودند، با سرعت زیاد اطلاعات را بین ایستگاه‌های ارتباطی منتقل می‌کردند. این ایستگاه‌ها با فاصله تقریبی ۲۰ مایلی از یکدیگر در سراسر امپراتوری پراکنده شده بودند. آیا این رویکرد مدبرانه و مبتنی بر ایجاد هماهنگی، با تصویری که شما از چنگیزخان به عنوان یک جنگجوی بی‌رحم دارید، یکسان است؟

چنگیزخان از حقوق بشر و اهمیت آموزش دفاع می‌کرد
بر خلاف تصور رایج در مورد مغول‌ها، چنگیزخان حکمرانی پیشرو و اصلاح‌طلب بود و این رویه توسط جانشینان او نیز دنبال شد. او از حقوق اولیه تمامی رعایای خود، از جمله زنان، به طور جدی محافظت می‌کرد.

او قانونی را تصویب کرد که به آزادی ادیان مختلف در امپراتوری‌اش رسمیت می‌بخشید. این اقدام، احتمالا اولین قانون از این دست در تاریخ بشریت محسوب می‌شود. دلایل عملی متعددی پشت این تصمیم وجود داشت. امپراتوری مغول، جمعیتی متنوع با اعتقادات مذهبی گوناگون از جمله بودایی (Buddhism)، مسیحی (Christianity) و اسلام (Islam) داشت. چنگیزخان به عنوان یک پیرو دین شمن (shamanist)، به خوبی می‌دانست که اختلافات مذهبی می‌تواند منجر به درگیری و آشوب شود.

چنگیزخان علاوه بر موارد ذکر شده، برده‌داری را نیز بین مغول‌ها ممنوع اعلام کرد. اگرچه نگرانی او در مورد سایر اقوام کمتر بود. او که خود تجربه تلخ اسارت در کودکی را داشت، به خوبی می‌دانست که برده‌داری چه آسیب‌های جبران‌ناپذیری می‌تواند به انسان وارد کند.

نگرش چنگیزخان نسبت به زنان، به ویژه در مقایسه با معیارهای زمانه خود، قابل‌توجه و حتی می‌توان گفت دلسوزانه بود. او با وضع قوانینی سخت‌گیرانه، ربودن، خرید و فروش زنان را جرم اعلام کرد. چنگیزخان به خوبی می‌دانست که چنین اقداماتی می‌تواند منجر به درگیری‌های خونین بین قبایل شود. تجربه تلخ ربوده شدن مادر و همسرش در گذشته، او را نسبت به این موضوع حساس‌تر کرده بود.

مغول‌ها به ترویج دانش و فعالیت‌های علمی در سرزمین‌هایی که فتح می‌کردند اهمیت زیادی می‌دادند. این در حالی بود که خود چنگیزخان سواد نداشت.

این رویکرد انسان ‌دوستانه در دوران حکمرانی قوبیلای خان (Kublai Khan)، نوه چنگیزخان، به اوج خود رسید. او در سال ۱۲۶۹ میلادی نخستین مدرسه زبان مغولی را تاسیس کرد و چهار سال بعد نیز دانشگاهی را بنیان نهاد. قوبیلای خان همچنین به دانشمندان دستور داد تا وقایع روزگار خود را ثبت کنند، متون قدیمی را ویرایش و منتشر نمایند و بر بایگانی‌ها نظارت داشته باشند.

علاقه‌مندی قوبیلای خان به هنر و فرهنگ، فراتر از تاسیس مدارس و دانشگاه‌ها بود. او از تئاتر و ادبیات نیز حمایت گسترده‌ای به عمل آورد و به این ترتیب، اشکال جدیدی از هنرهای نمایشی و ادبی در دربار مغولی پدید آمد که در آن سنت‌های مردمی با فرهنگ درباری آمیخته شده بود.

شایسته‌سالاری، اساس امپراتوری چنگیزخان
در قرن دوازدهم، معمولا شاهزادگان در دربار بزرگان پرورش می‌یافتند تا برای حکمرانی آماده شوند. اما چنگیزخان برخلاف دیگر شاهزادگان، از همان ابتدا در حاشیه قدرت قرار داشت و تجربیات متفاوتی را نسبت به همتایان خود کسب کرد.

در نتیجه جای تعجب نیست که چنگیزخان، نظامی متفاوت را بنیان نهاد. در این نظام، پیشرفت افراد نه بر اساس تصادف تولد یا موقعیت اجتماعی، بلکه بر پایه وفاداری و شایستگی آن‌ها سنجیده می‌شد. اما چنگیزخان چگونه چنین نظامی را ایجاد کرد؟

ابتدا، چنگیزخان با لغو عناوین سنتی قبایل، قدرت آن‌ها را کاهش داد. سپس با ایجاد یک نظام مرکزی قدرتمند، تمام مناصب مهم را تحت کنترل خود درآورد. بدین ترتیب، قدرت به صورت متمرکز در دست حکومت قرار گرفت و امتیازات نیز بر اساس شایستگی افراد و به دستور مستقیم چنگیزخان توزیع می‌شد.

ستون فقرات قدرت چنگیزخان، ارتش قدرتمندی بود که او را به حکومت رسانده بود. بر اساس نظام سربازی اجباری که چنگیزخان وضع کرده بود، تمامی مردان سالم بین ۱۵ تا ۷۰ سال موظف بودند به خدمت سربازی بروند. در این نظام، فرصت پیشرفت برای همه یکسان بود و حتی یک چوپان ساده نیز با نشان دادن شایستگی می‌توانست به مقام ژنرالی برسد.

افرادی که وفاداری خود را به چنگیزخان ثابت کرده بودند، به عنوان فرماندهان واحدهای هزار نفری ارتش منصوب می‌شدند. حتی ممکن بود افرادی که از ابتدا همراه چنگیزخان بودند، فرماندهی ده هزار نفر را بر عهده بگیرند. این نظام شایسته‌سالاری تنها به حوزه نظامی محدود نمی‌شد و چنگیزخان به افراد وفادار خود، صرف نظر از گذشته آن‌ها، موقعیت‌های مهمی را در حکومت اعطا می‌کرد.

مهم‌ترین عامل در پیشرفت و کسب قدرت، وفاداری به چنگیزخان بود. حتی اعضای خانواده او نیز نسبت به ژنرال‌های وفادار، امتیازات خاصی دریافت نمی‌کردند. چنگیزخان به مادرش، برادر کوچک‌تر و دو پسر کوچک‌تر خود، فرماندهی تنها پنج هزار نفر را واگذار کرد.

چنگیزخان علاوه بر پاداش‌های نظامی، از روش‌های دیگری نیز برای قدردانی از افراد استفاده می‌کرد. او با معاف کردن رهبران مذهبی از پرداخت مالیات و وظایف عمومی، به اهمیت دین و علم قائل بود. همچنین، چنگیزخان با اعطای تخفیف مالیاتی به پزشکان، دانشمندان، وکلا و معلمان، به نقش آن‌ها در جامعه ارزش زیادی قائل بود.

مغول‌ها؛ شالوده‌گذاران تمدن مدرن

وسعت امپراتوری مغول به اندازه‌ای بود که امکان تبادل کالا و اندیشه بین چین (China) و تمدن های نوظهور اروپا (Europe) را فراهم می‌آورد.

در زمان تولد چنگیزخان، افراد کمی در چین از اروپا باخبر بودند و افراد کمی در اروپا چین را می‌شناختند. دستاورد چنگیزخان اتصال این دو جهان بود. تا زمان مرگ او در سال ۱۲۲۷، تماس‌های دیپلماتیک و تجاری این دو گستره بزرگ را ایجاد کرده بود. رابطه‌ای که تا به امروز همچنان پابرجاست.

نگرش چنگیزخان به تجارت بسیار نوآورانه بود. او با ایجاد اولین سیستم پستی بین‌المللی، مفهوم مدرن گردش ثروت را در جهان آن زمان نهادینه کرد. بر خلاف بسیاری از فاتحان، او گنج‌های به دست آمده را انبار نکرد، بلکه با توزیع مجدد آن‌ها و ایجاد شبکه‌های تجاری، به رونق اقتصادی قلمرو خود کمک کرد.

مغول‌ها در مناطق تحت سلطه خود، تغییرات فرهنگی گسترده‌ای ایجاد کردند. برای مثال، آن‌ها در اروپای شرقی (Eastern Europe)، قبایل اسلاوی (Slavic) را متحد کرده و در آسیای شرقی (East Asia) نیز با ادغام چندین امپراتوری و پادشاهی، یک دولت واحد چینی را تشکیل دادند. این دستاورد بزرگ، نشان از توانایی بالای مغول‌ها در اداره سرزمین‌های وسیع و متنوع دارد.

شاید جالب‌ترین دستاورد چنگیزخان، ایجاد نوعی منطقه آزاد تجاری در امپراتوری گسترده خود بود. او با ساماندهی شهرهای تجاری واقع در مسیر جاده ابریشم (Silk Road)، زمینه را برای تجارت آزاد و رونق اقتصادی فراهم کرد.

نتایج این اقدامات خیلی زود خود را نشان داد. تجارت به شدت رونق گرفت و فناوری‌های جدیدی مانند کاغذ، چاپ، باروت و قطب‌نما از شرق به غرب منتقل شدند. به طور مستقیم می‌توان گفت که رنسانس (Renaissance) اروپا مدیون این تبادلات فرهنگی و اقتصادی است.

این تبادلات فرهنگی در دو جهت صورت می‌گرفت. مغول‌ها با استخدام معدن‌ چیان آلمانی (German) به چین و پزشکان چینی به ایران (Persia)، به گسترش دانش و فناوری کمک کردند. در نتیجه این تبادلات، کالاهایی مانند قالی، نودل، کارت بازی و چای به بخشی جدایی‌ناپذیر از فرهنگ‌های مختلف تبدیل شدند.

برای نمونه می‌توان به استخدام یک صنعتگر فلزکار فرانسوی برای ساخت فواره‌ای در دشت‌های خشک مغولستان اشاره کرد. همچنین، خدمت یک نجیب‌زاده انگلیسی به عنوان مترجم در ارتش مغول، نشان از گستردگی ارتباطات بین‌المللی در آن دوره دارد. بدون شک، می‌توان گفت که مغول‌ها نقش بسیار مهمی در شکل‌گیری تمدن مدرن ایفا کرده‌اند.

پیام کلیدی کتاب
برخلاف تصورات رایج، امپراتوری مغول تحت رهبری چنگیزخان دارای ایده‌های پیشرو و مترقی بسیاری بوده است. این ایده‌ها شامل احترام به حقوق اساسی انسان، مانند حقوق زنان و آزادی ادیان و همچنین مفاهیمی چون شایسته‌سالاری، برابری و تجارت آزاد می‌شد. بنابراین، برای درک صحیح سیر تحول تمدن بشری، شناخت نقش مغول‌ها ضروری است.

نویسنده: جک ودرفورد

در همین باره

پیشنهادها

خوانده شده ها