پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
یادی ازحمام های عمومی روستاهای قدیم ایران
حمام های قدیم ر روستاها در ابتدا خزینه ای بود و آب آن با هیزم گرم می شد. بعد دوشی شد و با نفت و گازوئیل گرم می شد. در شهرها با کم رونق شدن حمام های عمومی، حمام های نمره باب شد که مخصوص یک یا دو نفر بود.
یکی از تجربه های و خاطره های رو به فراموشی، تجربه و خاطره حمام های عمومی در روستا و شهرهای قدیم ایران است.
حمام روستای ما، بصورت دو شیفتِ مردانه و زنانه اداره می شد. یعنی از حدود 4 تا 7 صبح مردانه بود و بعد در اختیار زنان قرار می گرفت و حوالی غروب تا شب هم مجددا مردانه می شد.
در گذشته که برق نبود، مردم روستاها خیلی زود می خوابیدند و از آن طرف هم صبح ها خیلی زود بیدار می شدند. از اینرو، پدرهای ما عمدتا مایل بودند که ما را صبح زود به حمام ببرند که قبل از شروع مدرسه از حمام برگشته باشیم. به همین دلیل حمام رفتن در دوره کودکی و نوجوانی یکی از چالش های همیشگی ما بود.
وقتی که قرار بود صبح جمعه به حمام برویم، قضیه از آنی که بود هم عذاب آور تر می نمود. در حالی که ما انتظار داشتیم جمعه ها بیشتر بخوابیم و به همین دلیل شب قبل هم دیرتر خوابیده بودیم، در گرگ و میش هوا، ما را از رختخواب بیرون می کشیدند و به سمت حمام به راه می افتادند.
حمام های روستایی را طوری می ساختند که چند متری پایین تر از سطح زمین قرار داشت تا زودتر گرم شود. بنابراین، ساعت چهار صبح که وارد می شدیم، کورمال کورمال، پله ها را دوتا یکی می کردیم و پایین می رفتیم.
چشم، چشم را نمی دید، در تاریکی مطلق داخل حمام، به محض اینکه بخار آب به صورت ما می خورد، به خود می آمدیم و ما را از خواب بیدار می کرد. مردم در تاریکی همدیگر را نمی شناختند و فقط صدای مشت و مال و افتادن کاسه مسی آب به گوش می رسید.
طولی نمی کشید که پدر با کیسه ای زِبر به جان lh می افتاد. هنوز در حال سر و صدا و اعتراض از بابت زبری کیسه حمام بودیم که سوزش چشم ها از ناحیه صابون های بزرگ و نیم کیلویی دست ساز، آغاز می شد. بعد هم می رفتیم زیر دوش های بدون در و آنقدر طول می دادیم تا صدای نفر بعدی در می آمد و بیرون می آمدیم.
مردهای مسن تر لُنگ قرمزی دور کمرشان می بستند که مشکل اصلی، نحوه بستنن و نگهداری آن بود، آبروی خیلی از آنها هم به همان گره لنگ بسته بود. گاه مثلا فردی ایستاده در وسط حمام در حال نقل یکی از خاطرات و فتوحات و پهلوانی ها و یا یادآوری میزان املاک و دارایی هایش بود که به ناگاه آن گره لنگ از کمرش باز می شد و آبرو و حیثیتش همان می شد که می دانید. لنگ ها به همه یادآوری می کرد که در پهنه زندگی و در مواجهه با همنوعان، خیلی غره و مغرور نباشند
لذت بخش ترین لحظه حمام زمانی بود که از آن خارج می شدیم و احساس تمیزی و سبکی خاصی می کردیم. تا یک و دو روزی تمیز بودیم و بعد به تنظیمات قبلی بر می گشتیم.
حمام های قدیم در روستاها در ابتدا خزینه ای بود و آب آن با هیزم گرم می شد. بعد دوشی شد و با نفت و گازوئیل گرم می شد. در شهرها با کم رونق شدن حمام های عمومی، حمام های نمره باب شد که مخصوص یک یا دو نفر بود.