پیوند‌های مرتبط

photo_2018-12-13_12-07-26

شرکت ها و تشکل های منتخب

شرکت معدنی و صنعتی چادرملو

ظرفیت ها و توانمندی های شرکت بین المللی توسعه صنایع و معادن غدیر

توانمندی‌ها و محصولات شرکت فولاد خوزستان

معرفی ظرفیت ها و محصولات شرکت سهامی ذوب آهن اصفهان

معرفی توانایی ها ، ظرفیت ها و محصولات مجتمع فولاد صنعت بناب

معرفی ظرفیت ها و توانمندی های سازمان نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران

فرديار ذوب آهن (8)
mina-hormozi
انجام دهنده گفتگو

مینا هرمزی

مجتبي فرديار در گفتگو با مجله «كارخانه دار» :

تاسيس ذوب آهن اصفهان، ثبت نام ايران در باشگاه کشورهای صنعتي جهان بود

چشمان مجتبی فردیار برق مي زند، وقتي در باره «ذوب آهن» حرف مي زند. عشق به صنعت در تمام تار و پود وجودش تنيده شده است. مي گويد: « شايد اين حرف براي نسل هاي جديد قدري خنده آور باشد، اما من در تمام سالهاي كه در شركت ذوب آهن اصفهان كار مي كردم، هر روز صبح، اول كوره بلند را مي بوسيدم و بعد شروع به كار مي كردم»! خنده نسل هاي جديد را به خودشان واگذار مي كنيم اما اگر بخواهيم، ردي از بانيان صنعت امروز ايران پيدا كنيم، بايد به سراغ امثال همان كساني رفت كه كارگاه و كارخانه و معدن و در يك كلام «صنعت» براي آنها، فقط محل كار و اشتغال نبود، بلكه در حكم معبد و پرستشگاهي بود كه ارزش بوسيدن و احترام داشت.

 

 

 مهندس مجتبي فرديار، از پیشکسوتان بومی سازی در صنایع فولاد، فروآلیاژ و صنایع معدنی ایران است. وی درسال 1323 در یک خانواده صنعتی،درشهر اصفهان متولدشده است. پدربزرگ وپدراو ازسازنده های ترازوهای دقیق برای داروخانه ها،صنعت طلاونقره بوده اند که این حرفه خانوادگی  را نسل در نسل پي گرفته بودند.حتی نمونه کارپدربزرگ ايشان درموزه انگلیس باامضاءهاشم موجود است.

مهندس فريار چندسالي است كه از شركت ذوب آهن اصفهان بازنشسته شده است اما از كار و صنعت، خسته و بازنشسته نشده است. سالهاست كه كار مي كند و تجارب و يافته هاي ارزشمند خود را در قالب نوشته و گفتگو به اشتراك مي گذارد. مجموعه اي از نوشته ها دارد كه مي خواهد در آينده آنرا به كتاب تبديل كند تا امكان دستيابي بهتر نسل هاي جديد به اين يافته ها، فراهم گردد. شك نداريم كه كتاب ارزشمندي خواهد شد.

در ادامه مجموعه گفتگوهايي كه با پيشكسوتان صنعت فولاد كشور انجام داريم، از طريق روابط عمومي ذوب آهن اصفهان به مهندس فرديار رسيديم. فروتنانه تقاضاي ما براي مصاحبه را پذيرفت و با  خواندن اين شعر، سخن را آغاز كرد:

ای که با نامت جهان آغاز شد 

دفتر ما هم به نامت باز شد 

دفتری کز نام تو زیور گرفت

   کار آن از چرخ بالاتر گرفت

ضمن تشكر از ايشان، اين گفتگو را پي مي گيريم:

جناب مهندس فرديار! اين سوال ممكن است براي شما تكراري باشد، اما دوست داريم بدانيم، چطور پاي شما به صنعت باز شد؟

از بچگی با اسم صنعت آشنا بودم چون در یک خانواده صنعتی پرورش یافته بودم و برای من مهم بود که حتما یک صنعتکار شوم.همیشه از بچگی می شنیدم که ایرانی ها صنعت کارهستند،منتهی یک چیزی به نام ذوب آهن کم دارند که اگر بود وضعیت کشور خیلی بهتر می شد.

 همزمان با دیپلم هنرستان، دیپلم ریاضی هم گرفتم. شاگرد اول ورودی هنرسرای عالی یا همان دانشگاه علم و صنعت کنونی شدم. در تمام دوران تحصیل تا فارغ التحصیلی شاگرد اول بودم. بعد ازفارغالتحصیلی ازدانشگاه خیلی اصرار بر این بود تا در دانشگاه دبیر شوم اما من گفتم چون در یک خانواده صنعتی بزرگ شده ام، دوست دارم به صنعت فولاد وارد شوم.

آن زمان ها، نام و نشاني هم از صنعت فولاد بود در دانشگاههاي كشور؟

بله. در دانشگاهها درس هايي تحت عنوان متالوژي و ريخته گري داشتيم. البته به لحاظ تاريخي، ايرانيان حدود 200 سال قبل از میلاد صنعت فولاد را شناخته بودند، اما اجازه ورود به این صنعت را نداشته اند. تا اینکه در دوره پهلوي اول، با آلمان و فرانسه در این باره، مذاکراتي صورت گرفت که به جنگ جهانی برخوردیم و موفقیتی به دست نیامد. بعد محمدرضا شاه با آمریکایها صحبت کرد تا ذوب آهن در ایران راه اندازی شود، اما آمریکاییها گفتند به صلاح ایران نیست که به صنعت فولاد وارد شود!

قبل از اينكه وارد مباحث ديگري شويم، خواستم بپرسم به نظر شما دليل مخالفت آمريكايي ها چه بود؟ چون برخي ها، اين را يك امر سياسي و ايدئولوژيك مي دانستند و بعضي ديگر معتقدند كه فشار سنديكاي فولاد آمريكا، باعث مخالفت اين كشور با احداث ذوب آهن در ايران شد؟

در واقع این یک توصیه ناصواب برای ملت ایران بود. از قدیم می گفتند ذوب آهن، مادر صنایع است. ذخایر معدنی ایران و توانمندی ایرانیها در این زمینه به حدی بود که آمریکاییها ترس از این داشتند که ما وارد این جرگه شویم. خلاصه حرف آنها این بود که ایران نباید قدرتمند شود.در آن زمان سود آنها در این بود که این صنایع را فقط در كشور خودشان داشته باشند اما الان سياست هاي صنعتي آنها فرق كرده است و اروپاوآمریکاسعی دارندکه صنایع دودزا یابیماریزا را ازخوددورکنند و به كشورهاي ديگر بفرستند.

 البته بعدا ثابت شد كه واقعا استعدادهايي هم در اين زمينه داريم. چون به محض اینکه وارد صنعت فولاد شدیم ما توانستیم با حرارت 1300 درجه ذوب سنگ آهن انجام دهیم که خیلی راحت در سرب و روی هم این کار را انجام دادیم.

برگرديم به بحث دانشگاه و دوران دانشجويي شما. آيا در فضاي دانشگاهها هم صحبت و بحثي در باره  ضرورت ايجاد صنعت ذوب آهن در ايران مطرح بود؟

بله. مطرح بود. در سال 1344 یک استادی به نام مهندس لاوی داشتم. یک روز ایشان گفتند، که قرار است با روس ها صحبت کنند تا قرارداد ذوب آهن نوشته شود.ايشان معتقد بود که اگر ایران صاحب ذوب آهن شود به قدری اصفهانی ها باهوش هستند که می توانند فولاد اصفهان را در دنیا معروف کنند. بالاخره 23 دیماه 1344 قرارداد ساخت ذوب آهن با روس ها امضاء شد و ما در خوابگاه دانشجویی، جشن بستنی خوردن به راه انداختیم.

 

پس براي ايراني ها هم احداث ذوب آهن، مسئله حياتي بود؟

همين طور است، احداث ذوب آهن در آن مقطع تاريخي، موضوع مهمي بود. در حدي كه من مي توان بگويم،  وقتی قرارداد ذوب آهن ایران با روس منعقد شد، در حقيقت روزی بود که ایران در جامعه صنعتی جهان ثبت نام کرد. زیرا برای ساخت ذوب آهن نیاز به سیمان، نیروی برق، راه و راه آهن، صنایع معدنی وموارد دیگر بود.

حتی برای تدریس در دانشگاه ها هم منابع غنی و كافي وجود نداشت و در آن زمان، تازه دیگهای شوفاژ وراد ايران شده بود. اما با آمدن ذوب آهن، تحولي درصنعت كشور به وجود آمد. عده ای را برای یادگیری صنایع به انگلیس فرستادند. مردم همه تشنه یادگیری و کار بودند زیرا می خواستند تغییراتی در سطح زندگی مردم ایران داده شود.

چرا اصفهان براي استقرار اين صنعت انتخاب شد؟ به خاطر همان هوش و زرنگي اصفهاني ها بود كه اشاره كرديد؟

خير! مسئله  كاملاعلمي و فني بود. زیرا برای تاسیس ذوب آهن؛ آب، سنگ آهن، انرژی و استحکام زمین بسیار حائز اهمیت است. چند سال قبل ما میخواستیم در بندرعباس پروژه اجرا کنیم که در آنجا مشکل ما فقط تحکیم زمین بود. در گذشته اصفهان را انتخاب کردند، زیرا از تحکیم زمین خوبی برخوردار بود و مرکزیت ایران هم بود.

از طرف دیگر باید به منابع انرژی هم نزدیک می بودیم، اصفهان به یزد که تامین کننده سنگ آهن و مواد اولیه بود، نزدیک بود و آب زاینده رود برای مصارف کوره بلند هم مناسب بود. در نهایت تصمیم بر این شد تا ذوب آهن در اصفهان تاسیس شود.

بعد از پايان تحصيلات دانشگاه، چه عواملي شما را به سمت ذوب آهن برد؟

من ابتدا در «شرکت ملی فولاد»، جزء مهندسین رده اول، استخدام شدم. اولین مدیرعامل شرکت ملی فولاد دکتر امیر علی شیبانی بود که از معدن کاوان شناخته شده ایران بود. برادر ایشان عبدالحمید شیبانی نيز مدیرعامل شرکت ذوب آهن اصفهان بود. راه اندازي ذوب آهن به شركت ملي فولاد واگذار شده بود و من هم چون اصفهاني بودم و به ذوب فلزات هم علاقمند بودم، براي كار در ذوب آهن پيشنهاد شدم. وقتي مهندس شيباني پرونده من را دید به من گفت درست است که سالها درس خوانده ای و شاگرد اول بوده ای اما ما اینجا شاگرد اول کار لازم داریم و باید با همان جدیت که درس خوانده ای، کار کني! گفتم قبول است.

 

این تصویر دارای صفت خالی alt است؛ نام پروندهٔ آن photo_2021-04-22_02-07-46-803x1024.jpg است

تعميرات اساسي كوره بلند شماره 2

پس شما حركت كرديد به سمت شركت ذوب آهن اصفهان؟

بله. ولي دفتري و ساختماني  در كار نبود. وقتی وارد ذوب آهن شدیم حتی یک ستون هم نبود که به آن تکیه کنیم و یا سقفی که خود را از باد و باران در امان بداریم. حتی لوله کشی آب هم نداشتیم. اما ما با همه توان خود، کارکردیم. در آنجا نیروی کار ماهر نبود، بنابراین در کنار ساخت ذوب آهن و معدن دو آموزشگاه متالوژی ساختند تا استادان روسی برای مهندسین ایرانی و خارجی تدریس داشته باشند و به تکنسین ها هم مسایلی که لازم بود، آموزش داده می شد.

در سیکلی که تعریف شده بود اینگونه بود که ابتدا 4 مهندس آموزش می دیدند و بعد به 16 نفر تکنسین و 64 استادکار این آموزشها منتقل می شد. این کار در همه قسمتهای ذوب آهن اجرا می شد. یعنی آموزش درست در انجام کار صورت می گرفت.

شما هم براي آموزش به شوروي اعزام شديد؟

بله. من هم براي گذراندن دوره هايي به شوروي رفتم. اجازه بدهيد يك خاطره تعريف كنم از وقتی که در شوروی آموزش می دیدم، یک روز دیدم همه به هم تبریک می گویند، پرسیدم چرا همه به هم تبریک می گویید؟ گفتند امروز روز ارتش است. (یعنی روزي كه در جنگ دوم جهاني، روس ها بر آلمانیها فائق آمده بودند).

 رئیس آنجا از من پرسید در ایران هم روز ارتش داريد؟ گفتم بله 21 آذر« روز ارتش» است.(اين روز، همان روز فتح و بازپس گيري آذربایجان در سال1325 بود). گفت ارتش شما در این روز، چه کاری کرده است؟ من هم با لهجه خودشان گفتم روس ها را از ایران بیرون انداختند. نمی دانستم که نباید این حرف را بگویم. رئیس آنجا کمی برگشت و به من نگاه کرد و مشخص بود که حرف مرا  زیر سیبیلی رد کرده است. بعدا متوجه شدم كه چه حرفي زده ام! بگذريم؛ سیستم آموزش آنجا خیلی قوی بود و هم اینکه با علاقه با زبان روسی به ما درس می دادند.

این تصویر دارای صفت خالی alt است؛ نام پروندهٔ آن photo_2021-04-22_02-07-59-1024x576.jpg است

 كوره بلند شماره يك ذوب آهن اصفهان- سال 1352

 

در باره كيفيت همكاري روسها با ايراني ها در ماجراي احداث ذوب آهن، حرف و حديث هاي زيادي مطرح شده است.  آن زمان روس ها واقعا درست کار می کردند؟

بله. خوب کار می کردند. آن کارگاهی که در ذوب آهن کار می کردیم، مربوط به ساخت قطعات بود در کارگاه، شبکه های آرماتوربندی ماشینی مستقر بود که 45 نقطه جوش می زد. اولین قطعه ای که نصب شد یک صفحه تراش بود که روی فونداسیون نصب کردیم. این طراحی خود ما ایرانی ها بود. به محض اینکه صفحه تراش را راه انداختیم، از كنترل خارج شد و دیوار بغل را هم خراب کرد!

 یعنی علم این کار را نداشتیم. ما در کنار مهندسین روس در ذوب آهن خیلی چیزها یاد گرفتیم. آنجایی که من کار می کردم یک پروفسوری بود که از سال 1949 برای کم کردن مصرف آب صنایع فولاد، طرحی داده بود که 60% مصرف آب کم میشد. در سال 1972 کتاب آن را نوشت که حدود 23 سال از شروع تحقیقش تا نوشتن کتاب طول کشیده بود. از سال 1351 که ذوب آهن ساخته شد من چند بار رفتم و خواستم تا این طرح برای کاهش مصرف آب اجرا شود.

به نتیجه ای هم رسیده اید؟

به تازگی دستوری داده شده که این کار را انجام دهند. ولی هنوز اجرایی نشده است.

آن آموزش ها، چه كاربردهايي داشت؟

وقتی برگشتیم، ذوب آهن کوره بلند شماره 1 را راه اندازی کردیم. در قدم اول برای راه اندازی بايد براي قطعات و ابزارها، یک اسم ایرانی انتخاب کردیم، همین الان هم در کوره بلند قطعه ای نیست که اسم فارسی نداشته باشد. یک قطعه بود که اسمش “آمبرازور” بود کلی گشتیم تا به اسم فارسی “سنگر” رسیدیم بعد دیدیم که این قطعه دقیقا مثل یک سنگر است. الان هم از همين نام استفاده مي شود.

کارخانه همچنان کار می کرد و طرح توسعه هم ادامه پیدا کرد تا اینکه کورهبلندشماره 2 هم ساخته شد.

ظاهرا 5 سالي کوره بلند ذوب آهن خوابیده بود، چرا؟

ببينيد! سوخت ذوب آهن کک است. کل صنعت فولاد در دنیا 75% به روش کوره بلند و 25% به روش احیا عمل می کنند. به گونه ای که در روش اول مواد به همراه کک در کوره ریخته می شود و هوای گرم به کوره دمیده می شود و با سوختن کک حرارت به وجود می آید و سنگ آهن احیا می شود و گاز CO2 خارج می شود.

یک طرحی تهیه کرده بودند که محصول کوره بلند در طرح صبا به صورت فولاد خارج شود و فولاد مبارکه این را خریداری کرده و دست ذوب آهن از آن قطع شده است. در نتیجه چدنی که از کوره حاصل می شود قسمت فولادسازی را توسعه نمی دهد و همان طرح صبا را ساختند و کوره 5 سال خوابیده است.از طرف دیگر سنگ آهن فروش ها، به ذوب آهن سنگ آهن نفروختند.

من اسم کوره بلند ذوب آهن را پدربزرگ فولاد ایران گذاشته ام، زیرا با این کوره بلند، همه دانش فولاد را یادگرفته اند بعد فولاد مبارکه و میبد را ساختند. من آنجا را مقدس می دانم.

پس يك نوع رقابتي ميان ذوب آهن و مباركه بوده؟

حالا شايد به اين صراحت نشود گفت اما بالاخره ما امکانات تولید فولاد در کشور را داریم. اما گاز، آب و سنگ آهن باید فراهم شود. تمام واحدهایی که ساخته شده است باید کار کند. ما باید 30 تن فولاد تولید کنیم. حالا از این 30 تن باید 15 تن فرض بر مصرف کشور باشد و 15 تن صادر شود. خام فروشی سودی برای کشور ندارد. ژاپن در سال 115 میلیون تن فولاد تولید می کند نه انرژی دارد و نه سنگ آهن، همه را وارد می کند و محصول نهایی می فروشد. ما چرا نباید این کار را بکنیم؟ چرا خام فروشی داریم؟

خام فروشي به چه معني؟

به معناي عدم استفاده درست از نيروي انساني و انرژي. سال 97 در هتل ارم به صادرکنندگان نمونه جایزه می دادند. من در آنجا گفتم شما 2 چیز صادر می کنید یکی نیروی انسانی و دیگری انرژی. گفتند مگر نیروی انسانی صادر کنیم بد است. گفتم کاری که هر ساعتش 15 دلار است با ساعتی 10 هزارتومان صادر می کنید( آنموقع دلار 13500 تومان بود). از طرف دیگر هر هزارمتر مکعب گاز در قیمت جهانی 500 دلار است.وقتی ذوب آهن بنا شد در آن موقع برای ساختمان سازی در حد 4 طبقه تیرآهن نیاز بود. اما الان سیستم ساختمان سازی عوض شده است و تیرآهن محصول اصلی نیست. بنابراین محصولات ما بایدبه روز باشد.

به نظر شما، درحال حاضر کشور بازهم  قابلیت افزایش کارخانه فولاد را دارد؟

بله. به شرطي كه در عملكرد فعلي معادن تجديد نظري شود.  در ایران روی معادن هیچگونه فعالیتی نشده است. معادن دست چادرملو و گل گهر است که در کنار آن واحد فولادسازی هم تاسیس کرده اند. به تازگی گفته اند که دیگر واحد فولادسازی افتتاح نکنید. حال این سخن در ادامه بازهم اجرا شود یا خیر باید دید.

این تصویر دارای صفت خالی alt است؛ نام پروندهٔ آن photo_2021-04-22_02-07-53-1024x734.jpg است

نصب كربن بلوك هاي كوره بلند در تعميرات اساسي درجه يك با همت كارشناسان ايراني

چرا به معادن اجازه این کار داده نمي شود؟

زیرا باید سنگ آهن را به ذوب آهن و فولاد مبارکه بدهند که نیازمند این مواد اولیه هستند. در واقع گل گهر و چادرملو باید به دنبال اکتشاف جاهای جدید بروند. اکتشاف معادن الان خیلی بهتر از گذشته است. الان از طریق فضا کاملا می توانند متوجه شوند که در کجا چه معادنی با چه ظرفیتی وجود دارد. دیگر کشف معادن با رفتن الاغ برای نمونه برداری که صورت نمی گیرد. در گذشته، روی معادن واقعا اصولی کار می شد.

موضوع مهم دیگر این است که با توجه به اهمیت انرژی در ساختار تولیدی فولاد در همه دنیا، تلاش براین است تا با تکنولوژی، میزان مصرف انرژی را کاهش دهند تا با قیمت پایین تری بتوانند فولاد تولیدی کشورشان را به فروش برسانند در غیر این صورت کارخانه تولید فولاد، قدرت رقابت خود در بازارهای هدف را از دست می دهد.

الان از یک فولادساز بپرسید مصرف انرژی شما چقدر است، نمی داند! من کوره سیمان ساختم و طبق تحقیق من برای تولید 1 تن سیمان 115 تا 120 کیلووات برق مصرف می کنیم. اما هندوستان 60 تا 65 کیلووات برق مصرف می کند. زیرا هندوستان با تکنولوژی جدید کار می کند.در صنعت فولاد باید یک گروه تحقیق به وجود آید تا به ژاپن یا فرانسه بروند و تحقیق کنند که چگونه این کشورها می توانند با دنیا رقابت کنند؟ ایران همه چیز دارد اما اما اما مدیریت تولید ندارد!

چین هم در زمره این کشورها قرار دارد؟

واقعیت این است که کشور چین تجهیزات دست دوم که اروپا آن ها را از رده کاری خارج می کند و مربوط به سالیان دور و مصارف انرژی آن زیاد است را خریداری می کند و از روی آنها کپی سازی می کند و به کشورهایی مانند ایران می فروشد. اکنون بیشترین تولید سیمان در کشور ایران از کارخانجاتی است که در دوران 40 ساله اخیر خریداری شده و فاقد دانش فنی به روز می باشد. این تجهیزات مربوط به سالیان قبل با مصارف انرژی بالا است. در دو کلمه عرض می کنم که تجهیزات چینی فاقد تکنولوژی روز می باشد  و کیفیت ماتریال آن بسیار پایین است.

 الان در آلمان سیمان 1200 کیلو گرمی تولید کرده اند. مسلما در هر صنعتی گروهایی در اتاق های تحقیقات نشسته اند و برای آینده برنامه ریزی می کنند. ما نباید بنشینیم. مهمترین موضوعی که ما در هر صنعتی نیاز داریم بخش تحقیقات درست است. الان در دانشگاه ها می بینم که استادی که درس می دهد خود اطلاعات لازم را ندارد. یعنی آموزشگاه های آموزشی ما هم نیاز به آموزش دارند.

ظاهرا شما با برادران خیامی، بنيان گذاران شركت« ايران ناسيونال» هم همکاری داشته اید؟

بله. سال 1345 برای استخدام پیش برادران خیامی رفتم. برادر جوانتر{ محمود خيامي} گفتند باشد از فردا بیا سرکار. در کارگاهی رفتم که ون می ساختند. یک روز در کارخانه دیدم برای کسانی که می خواستند بفرستند انگلیس تا تکنولوژی ساخت یک ماشینی مثل هیلمن را یاد بگیرند، جشن گرفته اند.

چندی قبل در همایش دانشگاه علم صنعت گفتند 2 هزار میلیارد کم آوردیم. گفتم شما هر ماشینی که وارد ایران کرده اید آن را اتومبیل ملی نام نهادید، پشت ماشین را برش داده اید و آنرا وانت کرده اید. از پیکان 12 مدل ماشین پیکان دیگر ساخته اید. این که صنعت خودروسازی نمی شود! می خواهم تفاوتها را ببینید. در آن زمان برای فرستادن افراد برای یادگیری تکنولوژی جشن می گرفتند و کار درست تحویل می دادند اما الان از یک تکنولوژی آن هم قدیمی مدل های دیگر تولید می کنند.

جنابعالي به عنوان يك پيش كسوت صنعت فولاد، الان چه توصیه ای برای نسل های جدید دارید؟ صنعت فولاد چه جاذبه هایی دارد که نسل جدید به این صنعت گرایش پیدا کند؟

من هر روز درذوب آهن اول کوره بلند رامیبوسیدم بعد شروع به کار میکردم. شاید نسل جدید از حرف من به خنده بيفتد اما ما قدیمیها با عشق و جان و دل کار می کردیم. همیشه باید اقتصادی کار کرد. یعنی باید آخرین روشها را برای کم کردن مصرف انرژی به کار بست. باید آخرین روش هایی که برای تولیدات نو است را بشناسیم.

یکی از محصولات فولادی ما فولاد ابزار است، مته، تیغچه برش و غیره که بسیار گران قیمت است حتی از طلا هم گرانتر است و چرا باید در انحصار برخی از کشورها باشد؟ در یک سالن به مساحت20×100 می توان این کار را انجام داد. چرا ما باید فقط ریل تولید کنیم؟ گنجایشش تا کجاست؟ اما ساخت ابزار ارزشش خیلی بیشتر است.

 یا اینکه چرا باید فروکروم تولیدی خود را به ژاپن یا ایتالیا بدهیم تا آنها به استایل استیل تبدیل کنند؟ در واقع در صنایع فولاد، صنایع بسیار سودآور خفته و نهفته است که فقط باید بیدارش کرد. برای اینکه در گردباد خشن رقابت، بتوانیم پایدار بمانیم باید قیمتها را به وسیله نوآوری ها، کیفیت و سایر مزایای تکنیکی و بازرگانی محفوظ بداریم به این دلیل مهندسان نیاز به ارتقای دانش علمی و تولید دارند که در مرحله اول با فراگیری زبان های خارجی و استفاده از کتب علمی شروع می شود.

اينها كه فرموديد فقط كار نيست، بلكه بايد يك آگاهي اجتماعي هم در ميان صنعتگران ما شكل بگيرد

درست است. من هم با چنين نظري موافقم.  بايد تشكيلاتي در جهت حمايت از ارزش هاي كار صنعتي پديد بيايد كه هم به لحاظ عاطفي و اخلاقي و هم به لحاظ حرفه اي، از صنعتگران حمايت كند و اين ارزش ها را به نسل هاي بعدي، تبديل كند.

یک ضرب المثل قدیمی می گوید، قلیانی نیستم ولی از تعارفش بدم نمی آید. ببینیند ما بواسطه مهاجرت متخصصين، خيلي افراد را از دست داده ايم. بنابراين برای افرادی که می مانند باید یک احترامی برای آنها قایل شد، وقتی می بیند به او و به حرفه و سابقه اش بی احترامی شده است، طبیعی است که از ایران برود.

من در جشنواره خوارزمی رتبه گرفته ام و کارهای خود را به انگلیس برده ام و مجوز کار به من داده اند اما من نرفته ام. از من پرسیدند چرا به کشور ما نمی آیی؟ گفتم من اگر به کشور شما بیایم دنبال کننده شما می شوم اما من در ایران خودم دنبال کننده دارم. من برای وطنم کار می کنم. خاک شما بالاخره من را بیرون خواهد انداخت، من می خواهم در خاک خودم دفن شوم.

به لحاظ تشكيلاتي چه كاري مي شود در عرصه صنعت فولاد انجام داد؟

در شرايط فعلي، تاکید من این است که یک تشکل خیلی خوب باید در فولاد به وجود بیاید، یعنی معدن داران و همه تولیدکنندگان زیر یک پوشش بیایند. فولاد باید یک متولی داشته باشد و همه هم از آن متولی باید حرف شنوی داشته باشند، چون همه حلقه های یک زنجیر ه هستند و نمي شود آنها را تفكيك كرد و براي هريك، سياست خاصي وضع كرد

جناب مهندس فرديار، ممنون از وقتي كه در اختيار ما قرار داديد. در پايان سخني داريد به عنوان توصيه، براي مخاطبان ما بيان فرماييد؟

من در تمام مراحل کاری خود متن زیر که گفته های لوئی پاستور می باشد را سرلوحه خود قرار داده بودم.

«من برای کشورم چه کرده ام؟ در هر حرفه ای که هستید نه اجازه دهید که به بدبینی های بی حاصل آلوده شوید و نه بگذارید که برخی از لحظات تاسف باری که برای هر کشوری پیش می آید شما را به یاس و ناامیدی بکشد، در آرامش حاکم بر آزمایشگاه ها، کتابخانه ها و کارگاهتان زندگی کنید!».

نخست از خود پرسید من برای یادگیری و خودآموزی چه کرده ام؟ و این پرسش را آنقدر ادامه دهید تا به این احساس شادی بخش و هیجان انگیز برسید که شاید سهم کوچکی در پیشرفت و اعتلای بشریت داشته اید اما پاداشی که زندگی به تلاش هایمان (بدهد) یا ندهد هنگامی است که به پایان تلاش های مان نزدیک می شویم، هر کدام مان حق آن را داشته ایم که با صدای بلند بگوئیم من آنچه در توان داشته ام برای کشورم انجام داده ام.

 

اهداء جوايز دانش آموختگان سال 96-97 دانشگاه علم و صنعت توسط مهندس مجتبي فرديار

در همین باره

پیشنهادها

خوانده شده ها