پیوند‌های مرتبط

photo_2018-12-13_12-07-26

شرکت ها و تشکل های منتخب

آقاخان چهارم امام اسماعیلی

یک امام اسکی باز

شاه کریم الحسینی (۱۹۳۶ –۲۰۲۵م) مشهور به «کریم آقاخان» یا «آقاخان چهارم» چهل‌ونهمین امام شیعیان اسماعیلی‌ نزاری  در ۸۸ سالگی درگذشت. او در تاریخ ۲۰ تیر ۱۳۳۶ ـ وقتی بیست‌ساله بود ـ‌ با درگذشت پدربزرگش آقاخان محلاتی (آقاخان سوم) به امامت رسید و رهبری فرقه‌ی نزاریه را برعهده گرفت. «نزاریه» یکی از فرق مهم شیعه و از حیث جمیعت پیروان، دومین فرقه پس از امامیه است. تخمین زده می‌شود که پیروان این فرقه حدود ۱۵ میلیون نفر باشند که با این حساب حدود ۱۰ درصد شیعیان جهان را تشکیل می‌دهند

محسن‌حسام مظاهری- چنان‌که می‌دانیم اسماعیلیان، به جای موسی بن جعفر که امام هفتمِ شیعیان اثناعشری است، به امامت اسماعیل فرزند بزرگترِ امام جعفر صادق باور داشتند. این را می‌توان مهمترین انشعاب در تشیع نخستین به شمار آورد.

بسیاری از اسماعیلیان، ۹ خلیفه‌ی نخست فاطمیان را به امامت پذیرفتند. اما بر سر انتخاب امام دهم میان ایشان اختلاف افتاد و یک شاخه به امامت احمد بن مستنصر (مستعلی) و یک شاخه به امامت نزار بن مستنصر ایمان آوردند. (روایتی البته قصه‌گونه و نه‌لزوماً تاریخی اما جذاب از این جدایی در سریال «حشاشین» تصویر شده است.) به‌همین‌مناسبت، شاخه‌ی نخست، «اسماعیلیان مستعلی» و شاخه‌ی دوم «اسماعیلیان نزاری» نام گرفتند. حمایت حسن صباح و حشاشین از نزاریه، آنها را قوت و برتری بخشید و زمینه‌ساز توسعه‌ی آنان در ایران و هند و مناطق دیگر شد.

اما حکایت اسماعیلیه در تاریخ میانی با دوره‌ی معاصر اساساً متفاوت است. بررسی این تفاوت و سیر تغییر نیازمند بحث مفصل و مستقلی است. اجمالاً آن‌که در یکی دو قرن اخیر، اسماعیلیه از تصویر شیعیان شورشی و سیاسی در قرون میانی فرسنگ‌ها فاصله گرفته و به فرقه‌ای فرهنگی، صلح‌گرا و تکثرپذیر مبدل شده است. این تغییر محصول امامت «آقاخان‌»ها بود و مشخصاً از دوره‌ی آقاخان سوم آغاز شد و توسط نوه‌اش آقاخان چهارم ادامه و توسعه یافت.

«آقاخان» لقبی است که فتحعلی‌شاه قاجار به داماد خود حسنعلی شاه محلاتی که از امامان اسماعیلیان بود، اعطا کرد. آقاخان یکم مدتی والی کرمان بود، اما پس از چند سال عزل شد و سر به شورش و تقابل با حکومت گذاشت. همین امر سبب خروج او از ایران و سکونتش در افغانستان نهایتاً در هند شد. پس وی، فرزندش جانشین او شد. آقاخان دوم کمتر از پدر و اجدادش سودای قدرت داشت. توجه ویژه به آموزش عمومی و سرمایه‌گذاری در این حوزه میراثی است که او برای امامان بعد از خود برجا نهاد. اما فرزندش آقاخان سوم، که از هشت‌سالگی به امامت رسید و به‌مدت ۷۲ سال امام بود، تعریفی تازه از اسماعیلیه را بنیان نهاد. شخصیتی مدرن داشت با ارتباطات گسترده و فعال در عرصه‌ی بین‌الملل. از بنیانگذاران حزب مسلم‌لیگ هند و از فعالان جنبش استقلال‌طلبی هند بود. نخستین مسلمانی بود که بر کرسی ریاست «جامعه‌ی ملل» (که بعدتر «سازمان ملل متحد» شد) نشست و یکی دو سالی آن را اداره کرد. و در زمان خود یکی از رهبران بانفوذ جهان اسلام به‌شمار می‌رفت و نهادهای متعددی برای تقویت اقتصادی ـ اجتماعی اسماعیلیان بنا نهاد.

مسیر آقاخان سوم را نوه‌اش آقاخان چهارم با قوت ادامه داد. گرچه او شخصیت و شمایلی متفاوت از پدربزرگ خود داشت. این شاهزاده‌ی ایرانی، دانش‌آموخته‌ی دانشگاه هاروارد بود و در رشته‌های تاریخ اسلام و هنر تحصیل کرده بود. مردی بسیار ثروتمند بود و املاک و مؤسسات فراوانی در سراسر جهان داشت. ارتباطات گسترده و نزدیکی با رهبران سیاسی جهان برقرار کرده بود و در مجامع و محافل بین‌المللی حاضر می‌شد. به کشورهای مختلف سفر می‌کرد و با پیروان خود ارتباطات مستمری داشت. در ادامه‌ی سیاست پدربزرگ خود، با تأسیس نهادهای مختلف عام‌المنفعه، فرهنگی و خدماتی و توسعه‌ی «شبکه‌ی آقاخان» و سرمایه‌گذاری در کشورهای مختلف ازجمله آفریقا توانست چهره‌ای اعتدالی و فرهنگ‌دوست از خود و فرقه‌ی خود ارایه دهد. «مؤسسهٔ مطالعات اسماعیلی» (که مجموعه‌ای پرآوازه و فعال در مطالعات اسلامی است)، «مرکز جهانی کثرت‌گرایی»، «دانشگاه آسیای میانه» و «دانشگاه آقاخان» بخشی از نهادهایی است که توسط آقاخان تأسیس شدند. «جایزهٔ معماری آقاخان»، «جایزهٔ موسیقی آقاخان» و «جایزهٔ محیط زیست آقاخان» نیز مهمترین جوایزی است که وی پایه‌گذاری کرد و به ویژه جایزه نخست (معماری) اعتبار بالایی دارد.

 از حیث تاریخی، ایران در جغرافیای تشیع اسماعیلی جایگاه برجسته‌ای دارد و برای قرن‌ها، تا پیش از مهاجرت اجباری آقاخان اول، ایران پایگاه اصلی و محل زندگی امامان نزاری بوده است. بنابراین آقاخان‌ها به ایران توجه ویژه‌ای داشته باشند.  آقاخان سوم سفرهایی به ایران داشت و در مجامع و محافل فرهنگی شرکت کرد. گزارش این سفرها در کتابی به نام سفرنامه ایران آورده شده است. آقاخان چهارم هم سفرهایی به ایران داشت: ازجمله اول آبان ۱۳۳۸ و ۲۲ دی ۱۳۴۸. او با فرح پهلوی مرتبط بود و جالب آن‌که در المپیک زمستانی ۱۹۶۴ اتریش، به‌عنوان ملی‌پوش ایرانی در مسابقات اسکی شرکت کرد؛ یک امامِ اسکی‌باز.

اما ارتباطات آقاخان با ایران پس از پیروزی انقلاب قطع شد. البته قطع روابط رسمی،‌ به‌معنای قطع ارتباطات شبکه‌ی آقاخان با ایران نبود و شرکت هنرمندانی از ایران در جوایز مؤسسه آقاخان و نیز جذب برخی پژوهشگران علوم انسانی به مؤسسه‌ی مذکور را از مصادیق استمرار رابطه باید دانست. بااین‌حال ظرفیت‌های زیادی می‌توانست تعریف شود که به دلیل برخی سیاست‌های نادرست هدر رفتند.

با اوصافی که گفته شد، آقاخان چهارم کمترین شباهتی با دیگر رهبران مسلمان (اعم از شیعه و سنی)‌ در دنیای امروز نداشت. مردی غرب‌گرا، روشنفکر، سرمایه‌دار، اهل فرهنگ و هنر و با اندیشه‌ی مدرن بود که بدون نیاز به تشکیل دولت سیاسی،‌ توانسته بود به نفوذ و قدرتی بیش از چند دولت دست یابد.

اما یک نکته‌ی قابل تأمل در کارنامه‌ی آقاخان چهارم، برکناری او از چالش‌ها و مسایل جهان اسلام و پرهیز از موضع‌گیری‌های مؤثر در مسایل روز مسلمانان و بحران‌هایی چون مسئله‌ی فلسطین است؛ برخلاف روال امام پیشین که از هند تا عثمانی در متن وقایع سیاسی روز پابه‌پای دیگر رهبران سیاسی مسلمان و گاه مقدم بر آن‌ها گام برمی‌داشت. شاید روابط نزدیک او با سران کشورهای اروپایی و نیز سربرآوردن جریانات اسلام‌گرایی به‌ویژه تشیع سیاسی در ایران پس از انقلاب در این تغییر رویکرد و اتخاذ سیاست درون‌گرایی مؤثر بوده است. درهرحال این سیاست،‌ اثری منفی بر پیوندهای مشترک میان این فرقه‌ی اسلامی با دیگر فرق برجا گذاشت و این تلقی را برای برخی پدید آورد که اسماعیلیان معاصر در دنیایی موازی از دنیای دیگر مسلمانان زندگی می‌کنند.

در چنین شرایطی، مناسک و مشخصاً دو آیین هویتی شیعه یعنی عزاداری و زیارت تنها عنصری بوده است که پیوند هویتی این فرقه با دیگر شیعیان را کمابیش حفظ کرده است. تاریخ عزاداری امام حسین در ایران با نام اسماعیلیان نزاری پیوند خورده است. قدمت برگزاری عزاداری توسط ایشان به پیش از صفویه برمی‌گردد و پس از استقرار دولت شیعی نیز آن‌ها حضوری مؤثر در توسعه‌ی عزاداری داشته‌اند. حتی در مقطع انتقال پایگاه از ایران به هند نیز این خصلت فرهنگی را حفظ کردند. و آقاخان‌های دوم و سوم مراسمات عزاداری در هند برگزار می‌کردند.

مشابه نقشی که نزاریان در توسعه‌ی عزاداری ایفا کردند، شاخه‌ی دیگر اسماعیلیان، یعنی مستعلیان نیز در توسعه‌ی سنت زیارت داشتند. ازجمله تزیین حرم‌های کربلا و نجف و ساخت ضریح.

گرچه سایه‌ی اختلافات عقیدتی قرون نخستین همچنان بر سر رابطه‌ی این فرق با امامیه سنگینی می‌کند و نمونه‌ی آن را در تنش‌های پراکنده‌ای که حضور برخی اسماعیلیان در عتبات عراق ایجاد کرده (و پیشتر درباره‌اش نوشته‌ام) می‌توان دید. قابل درک است که همین سایه‌ی سنگین، یکی از موانع برقراری ارتباط مؤثر میان این فرقه با هم‌مذهبان امامی و زیدی خود شده باشد. پربیراه نیست اگر بگوییم در منظر شیعیان امامی رابطه با اهل سنت قابل پذیرش‌تر است از رابطه با شیعیان اسماعیلی (طبق منطق طرد درون‌گروهی). همچنان‌که در طول تاریخ، شیعیان امامی در رابطه با مسیحیان (دیگریِ برون‌گروهی) تساهل بیشتری نشان داده‌اند، تا اهل سنت.

درهرحال امروز نه فقط اسماعیلیان نزاری، بلکه جهان اسلام، یکی از رهبران خود را از دست داد. رهبری با شمایل متفاوت از دیگر رهبران مسلمان و کسی که الگویی متفاوت از زیست اسلامی (شیعی) در دنیای مدرن را نمایندگی  می‌کرد. کارنامه‌ی آقاخان از جهات مختلف ارزش پژوهش و تأمل دارد.

متأسفانه به آقاخان و حتی به اسماعیلیان در فضای مطالعاتی داخل کشور چنان‌که شایسته و بایسته است تاکنون پرداخته نشده و عمده‌ی آثار موجود این فرقه را صرفاً از حیث تاریخی و عقایدش بررسی کرده‌اند؛ مانند آثار فرهاد دفتری (که مرجع اولیه و مهم در مطالعات اسماعیلیان در زبان فارسی است). جای مطالعات فرهنگ و زندگی روزمره‌ی پیروان این فرقه به‌مثابه‌ی تشیع زیسته بسیار خالی است.

در همین باره

پیشنهادها

خوانده شده ها