پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
يادي از 20 شهيد باخرزيِ عمليات كربلاي 5
آمار كشته هاي هيچ جنگي، هيچ وقت درست نبوده است !
در جنگ ها، فقط سربازي كه مي جنگد، كشته نمي شود. آمار كشته ها و زخمي هاي جنگ ها، هيچ وقت درست نبوده است. با هر رزمنده اي كه به زمين مي افتد و جان مي دهد، جمعي كشته و مجروح مي شوند. چشمه اشك هاي مادري خشك مي شود، قامت پدري خم مي شود، برادري بغض مي كند، خواهري پژمرده مي شود، همسري تنها مي ماند، دست دختري از دست گرم پدر رها مي شود و پسري قهرمان زندگي اش را از دست مي دهد. خلاصه با جان باختن هر سرباز و رزمنده اي، يك جمع، روزي صدبار مي ميرند و زنده مي شوند.هيچ كس، از هيچ جنگي سالم بيرون نمي آيد؛ حتي آنهايي كه زنده اند و درد مي كشند و افسوس مي خورند....
ايامي كه در آن قرار داريم مصادف با سالگرد بزرگترين و خونين ترين عمليات نظامي در دوران 8 ساله جنگ ايران و عراق است. عمليات كربلاي 5 در روز 19 ديماه 1365 در منطقه شلمچه شروع شد و تا حدود يكماه ادامه يافت.
هدف اين عمليات، تصرف بندر نفتي بصره بود كه تصور مي شد به تغيير سرنوشت جنگ منتهي شود. بصره با مقاومت عجيب عراقي ها، سقوط نكرد اما در محاصره كامل در آمد؛ سكنه شهر گريختند و ضربات بي سابقه اي به نفرات، ادوات و پايگاههاي نظامي دشمن، وارد شد. صدام در واكنش به اين شكست، دادگاه صحرايي تشكيل داد و 3 تن از فرماندهان ارتش عراق را تير باران كرد
عمليات كربلاي 5 كه به فاصله دو هفته بعد از عمليات لورفته و ناكام كربلاي 4 اتفاق افتاده بود، بزرگترين و پرهزينه ترين نبردي بود كه دو كشور انجام دادند و بعد از آن، هيچ وقت توان انجام عملياتي به آن بزرگي، فراهم نشد. بسياري از محققين، اين نبرد را مقدمه اي براي پايان جنگ، برشمرده اند.
تلفات انساني عمليات كربلاي 5 براي هر دو كشور ايران و عراق بي سابقه بود. در باره آمار شهداي ايران در اين عمليات آمار متفاوتي ارائه شده است ولي در مجموع حدود يك چهارم كل شهدا، مفقودين، اسراء و مجروحين ما، متعلق به دو عمليات پياپي در همين سال 65 است. دو سردار نامدار ايراني، يعني حسين خرازي، فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین و اسماعیل دقایقی، فرمانده لشکر ۹ بدر در همين نبرد به شهادت رسيدند.
به دليل استقرار لشكرهاي خراسان در مناطق جنوبي كشور، تمام بسيجيان اعزامي از باخرز، تايباد، تربت جام و صالح آباد نيز مستقيما در عمليات كربلاي 5 حضور داشتند كه به همين دليل، ميزان شهدا و جانبازان منطقه هم به يكباره افزايش يافت. پوستر زير مربوط به 20 شهيد سرافراز باخرز در اين عمليات است و به همت « دفتر نمايندگي حفظ ارزش ها و نشر ارزشهاي دفاع مقدس شهرستان باخرز» انتشار يافته است كه به احترام همه آن دلاوران، كلاه از سر بر مي دارم.
از ميان اين جمع سلحشوران، شهيد حسين كامياب را از نزديك مي شناختم و به نوعي فاميل هم به حساب مي آمديم. جواني زيبا، چشم سبز، خنده رو و نماد كاملي از زندگي و سرزندگي بود. حتم دارم كه اگر سرباز عراقي او را مي شناخت، هرگز گلوله هاي سربي را به سمت چنان جوان رعنايي شليك نمي كرد اما جنگ، جنگ است و كشتن و كشته شدن، در ذات آن است.
البته در جنگ ها، فقط سربازي كه مي جنگد، كشته نمي شود. آمار كشته ها و زخمي هاي جنگ ها، هيچ وقت درست نبوده است. با هر رزمنده اي كه به زمين مي افتد و جان مي دهد، جمعي كشته و مجروح مي شوند.
چشمه اشك هاي مادري خشك مي شود، قامت پدري خم مي شود، برادري بغض مي كند، خواهري پژمرده مي شود، همسري تنها مي ماند، دست دختري از دست گرم پدر رها مي شود و پسري قهرمان زندگي اش را از دست مي دهد.
خلاصه با جان باختن هر سرباز و رزمنده اي، يك جمع، روزي صدبار مي ميرند و زنده مي شوند.هيچ كس، از هيچ جنگي سالم بيرون نمي آيد؛ حتي آنهايي كه زنده اند و درد مي كشند و افسوس مي خورند….