پیوندهای مرتبط
شرکت ها و تشکل های منتخب
اندرزنامهها، تکنیکیترین متون ایرانی برای توسعه
هیچ کشوری به توسعه دست نیافته است مگر آنکه نخبگانی وطنخواهْ فکر، جان، مال و همه هستی خویش را در راه آبادانی سرزمین خویش به کار گرفتهاند. برای توسعه نیاز به مبنا و جایگاه است و بر اساس تفنن و ایستادن بر ایدئولوژیهای توهمی نمیتوان به شاخصهای توسعه دست یافت. آمریکا، ژاپن، آلمان، انگلستان و حتی چین و هندوستان نخبگانی ملی و وطن دوست دارند و هرگاه افکار ضد وطن رواج یابند، آشوب، خشونت، جنگ و بیثباتی را شکل میدهند.
روح الله اسلامي
توسعه چیست؟
از منظر اغلب روایت ها به جز آنارشیستها و پسامدرنها، توسعه امری است که بر اساس عقلانیت و تلاش جمعی انسانها روی میدهد. حرکت از خرافات، جهل، استبداد، مرض، دروغ، بیاخلاقی، بینظمی، ریاکاری، زنستیزی، به سمت عمران، آبادانی، حقوق شهروندی، سلامت و بهداشت، راستی، خویشتنداری را، توسعه میگویند. یعنی کشوری که توسعه پیدا میکند در جنبههای مختلف زندگی به خصوص عرصههای سیاسی و اجتماعی موفق به ایجاد حاکمیت قانون شده است و شهروندان در آن کشور از لحاظ زندگی مادی و فکری احساس امنیت و رضایت دارند. توسعه خیال نیست و به راحتی شاخصهای برابری فرصتها، رفاه شهروندان، دسترسی به امکانات بهداشتی و آموزشی، رعایت حقوق بشر قابل سنجش است.
برای توسعه تنها ابزارهای تکنولوژیکی و ساختار اقتصادی پویا جوابگو نیست. به عنوان مثال، در ذهن خود موارد زیادی از کشورهای رانتی را میتوانید به یاد آورید که با فروش مواد خام و یا نابودی استقلال کشور خویش، جدیدترین ابزارهای نظامی، پیمانهای استراتژیک، برندهای معروف اقتصادی و برج و باروهای پسامدرن را عملیاتی ساختهاند اما از داخل به لحاظ ریشههای توسعه و آینده تحولات سیاسی و اجتماعی دارای ثبات و پیشبینی پذیری و رهایی از دولتهای درهمشکننده نیستند. ایران اما مبانی فکری و زیرساختهای نخبگانی تداومی دارد که در صورت فعالشدن در زندگی سیاسی، امکان توسعه را فراهم میسازد.
اندرزنامهها، تکنیکیترین متون ایرانی برای توسعه است
ایران سه بار در زمان باستان به لحاظ فنون مملکتداری و حکومتمندی شاهنشاهیهای ملی شکل داده است که در کتابهای تاریخ مورد ستایش خردمندانی چون ابن خلدون، ماکیاول و هگل قرار گرفته است. تبلور این میراث در اندرزنامهها وجود دارد یعنی متونی که توسط شاهان، وزرا، دبیران، موبدان و سایر کارگزاران حکومتی نوشته شده است. از عهد اردشیر و نامه تنسر تا آثار ابن مقفع، مسکویه، خواجه نظامالملک، غزالی، سعدی و … که فنون حکمرانی را شرح دادهاند. ایجاد حاکمیت مطلقه، سلطه مشروع نخبگان، چرخه عدالت، ارتباط دین و دولت، مولفههایی است که امروزه در اغلب کشورهای توسعهیافته به رسمیتشناخته است. اندیشههای آنارشیستی، پسامدرنیسم، مارکسیسم و سوسیالیسم و اغلب فراوروایت های آرمانگرا منطق اندرزنامهها را درک نمیکنند و اگر در کشوری این افکار رواج یابد توسعه از میان خواهد رفت. به خصوص گاهی آرمانگرایان آنارشیست با ایدئولوژیهای فرقهای و قومیتی گره میخورند و کشور را در آستانه نابودی قرار میدهند.
تاکید اندیشه ایرانی بر وطن دوستی است
هیچ کشوری با افکار ضد دولت و ضد کشور توسعه پیدا نکرده است. منطق توسعه اجماع نخبگان ملی است که کشور را دوست دارند و برای توسعه یا آبادانی آن از هیچ اقدامی دریغ نمیکنند. ملاحظات اخلاقی و فردی که ریشه در ترسها و سادهاندیشیهای قبیلهای دارد نمیتواند کشوری را تغییر دهد. برای از جا کندهشدن و حصول رضایت شهروندان در کنار آبادانی کشور باید ایران در محوریت قرار گیرد. در اندیشه ایرانی، از یشتها تا شاهنامه فردوسی از کارنامه اردشیر بابکان تا جاویدان خرد مسکویه، ایران در محوریت قرار دارد. این اندیشهها وطندوستی و علقه مداوم مردم برای کشور را یادآوری میکند. بدون وطن انسانها آواره هستند و اغلبِ اندیشههای ضد ملی توهمات بیوطنی هستند که نسبتی با توسعه ندارند.
فرهنگ ملی ایران، شاخص های توسعه را پذیراست
فرهنگ ایرانی دارای ویژگیهایی است که به لحاظ قدرت نرم، شاخصهای توسعه را پذیرا است. در اندیشه ایرانی احترام و ادب شرط اساسی زندگی است. بیادب همیشه محروم است. حتی مجموعه ذخیره واژگانی و متون نثر و نظم ایرانیان به عنوان ادبیات فارسی نام نهی شده است. ادب، تشریفات، احترام به جایگاهها و قانونمداری در سنت اندیشه ایرانی نهادینه شده است. پهلوان، شاه، وزیر، موبد و همه طبقات خویشکاری دارند. از سوی دیگر راستی، رواداری و به خصوص پرهیز از مردمآزاری، در اندیشه ایرانی به صورت تداومی جریان داشته که نمونه کامل آن در دیوان حافظ تبلور یافته است. توسعه نیاز به خردمندان جهانی دارد که مجموعه ادب و فرهنگ آنها مغایرتی با فرهنگ توسعه نداشته باشد. مثلا منتسکیو برای فرانسه، ماکیاول برای ایتالیا، کانت برای آلمان، کنفوسیوس برای چین جایگاه اندیشهای توسعه را فراهم ساختهاند. در ایران نیز هنجارهای برآمده از بیشمار خردمندان چون خواجه نظامالملک، فردوسی، سعدی، حافظ و مولوی شاخصهای فرهنگی به لحاظ توسعه دارند. اما این اندیشهها به صورت روشمند مورد نقد و بررسی قرار نگرفتهاند و از سطوح نخبگانی به سطوح مردم عادی به لحاظ خودآگاه عملیاتی شده رواج پیدا نکردهاند.
برای توسعه باید ننگ فردی را خرید و حال عوام را رعایت نکرد!
برخی از کشورها توانستهاند در شاخصهای توسعه به آمارهای بالایی دست یابند و اکنون جز کشورهای پیشرفته محسوب میگردند و برخی نیز با عنوان در حال توسعه، جهان سومی یا کشورهای شکنندهای هستند که از سیاهچاله فقر، جهل، استبداد و خشونت رها نگشتهاند. در میان اغلب اندیشههایی که وجود دارد، ایرانیان دارای ذخائر تمدنی و سنت قدمایی هستند که میتوانند با احیا آن به کشور خویش افتخار کنند و با نام و ننگ از آن دفاع کنند. ذهنیتهای تکبعدی و تکخطی و ساده گمان میکنند تنها با سر در لاک خویش فروبردن، انزوای کشور و استراتژیهای هجومی میتوانند کشور را توسعه دهند، فارغ از آنکه گاهی برای توسعه باید ننگ فردی را خرید و حال عوام را رعایت نکرد تا بتوان برای مصلحت کشور اقداماتی انجام داد. تلاش، فداکاری، از جان گذشتن و دست به هر کاری زدن برای توسعه کشور در اندیشه ایرانی وجود دارد.
هیچ کشوری به توسعه دست نیافته است مگر آنکه نخبگانی وطنخواهْ فکر، جان، مال و همه هستی خویش را در راه آبادانی سرزمین خویش به کار گرفتهاند. برای توسعه نیاز به مبنا و جایگاه است و بر اساس تفنن و ایستادن بر ایدئولوژیهای توهمی نمیتوان به شاخصهای توسعه دست یافت. آمریکا، ژاپن، آلمان، انگلستان و حتی چین و هندوستان نخبگانی ملی و وطن دوست دارند و هرگاه افکار ضد وطن رواج یابند، آشوب، خشونت، جنگ و بیثباتی را شکل میدهند.
با ذخیره ملی سنت قدمایی می توان به سمت توسعه رفت
در نهایت، این گفته ریچارد فرای را یادآوری میکنم که اعتقاد داشت آمریکا را سیاستمداران مؤسسی به دنیای جدید وارد ساختند که اندیشه و کنش ملی داشتند. جالب آنکه جفرسون به عنوان یکی از مؤسسان آمریکا علاقه زیادی به کورش داشت و نسخههای کورشنامه گزنفون با تفسیرهای جفرسون مورد تحلیل فرای قرار گرفته است و اینکه چگونه مؤسسان آمریکا سیستم احترام به تکثرها، رواداری، تفکیک قوا و تمرکززدایی را از ایرانیان آموختهاند. با چنین ذخیره ملی سنت قدمایی در اندیشه ایرانی، میتوان به سمت توسعه حرکت کرد.