پیوند‌های مرتبط

photo_2018-12-13_12-07-26

شرکت ها و تشکل های منتخب

با حجاریان
نویسنده

قاسم خرمی

مديرمسئول

حکایت «گلوله» و «شقيقه» ؛ به مناسبت سالروز ترور سعید حجاریان

در هر صورت، اقبال حجاريان به علوم انساني و حتي تحصيل در كارشناسي ارشد و دكتري علوم سياسي دانشگاه تهران، حسب نياز و ضرورت هاي پيراموني بود. تحصيلات اوليه در رشته مهندسي، به ذهن او نظم و انسجام خاصي بخشيده است. به نحوي كه قادر است از مسائل سياسي ايران، صورتبندي نظري دقيق ارائه كند. به عنوان كسي كه در رشته علوم سياسي درس خوانده و شاگرد حسين بشيريه نيز بوده ام، به جرات مي توانم ادعا كند كه نمونه سعيد حجاريان در ميان فارغ التحصيلان و حتي اساتيد فعلي علوم سياسي ايران، كمياب است.

با اينكه از شبكه هاي اجتماعي و اطلاع رساني امروزي خبري نبود، اما خبرش مثل برق منتشر شد و مثل طوفان پيچيد و مثل بمب صدا كرد.؛ « سعيد حجاريان ترور شد» !

جمعيتي عظيم به سمت بيمارستان محل درمان او سرازير شد كه طي چند روز و تا پاسي از شب، در صف انتظار براي رويت پيكير نيمه جان او بودند. روي تخت افتاده بود و يك باند سفيد بزرگ دور سرش پيچيده بودند كه نيمي از آن در خون فرو رفته بود. خيلي تصوير غم انگيزي بود. سپهسالاري را مي مانست كه در ميانه جنگ، از اسب افتاده باشد

با سعيد حجاريان، حتي زماني كه «تئوريسين اصلاحات» ناميده مي شد، رابطه دوستي نزديك نداشتم . مناسبتي هم براي دوستي ما فراهم نبود، اما اغلب نوشته هاي او را با دقت مي خواندم و هنوز هم مي خوانم و تا حدي با شاكله ذهني او آشنايي دارم. چندباري نيز  بعد از ترور، با او گفتگوي مفصل حضوري داشته ام كه تصوير زير هم مربوط به ديدار ما در  سال 1391 است.

خيلي سخت است كه بشود در باره شخصيت و سلوك سياسي فردي مثل حجاريان، ارزيابي اجمالي صورت داد اما اجمالا عرض كنم كه انساني به غايت انديشه ورز و سياست ورز است. اين دو خصلت  توامان در يك نفر جمع نمي شود، افرادي را داريم كه كارگزار حكومتي و يا فعال سياسي حرفه اي هستند اما لزوما، انديشه ورز نيستند و بر عكس….

سعيد حجاريان به گمان من، هر دوي اين ويژگي ها را داشت. ضمن اينكه تجربه فعاليت با گروههاي سياسي چپ اسلامي در قبل از انقلاب و نيز درگير شدن در فعاليت هاي امنيتي دفتر نخست وزيري و سپس وزارت اطلاعات در سالهاي بعد از انقلاب، به همراه تركيبي از هوش بالا، فنون مهندسي و دانش علوم اجتماعي، از او شخصيت پيچيده سياسي و امنيتي ساخته بود.

او كه در رشته مهندس مكانيك دانشگاه تهران تحصيل كرده بود، در دوران عزلت چپ ها (در اوايل دهه 70 شمسي)، فرصت مطالعه و بازبيني در عقايد و انديشه هايش را يافت. حجاريان و گروهي از آنها، در دفتر مطالعات استراتژيك رياست جمهوري جمع شده بودند تا با مطالعه شرايط روز جهان و ايران، راهي براي ظهور مجدد در عرصه سياست ايران بيابند.

جريان نوانديشي ديني كه عبدالكريم سروش آغاز كرده بود، مختص نخبگان ديني بود و پاسخي براي نيازهاي سياسي و اقتصادي جامعه ايران فراهم مي نمي كرد. به همين دليل، حجاريان ودوستانش ابتدا نظريه هاي ساختارگراها و نئوماركسيست هايي چون گوندر فرانك و سمير امين و والرشتاين روي آوردند و سپس با توصيه دكتر حسين بشيريه به سمت دموكراسي و جامعه مدني چرخيدند كه ابته چرخش نجات بخشي بود و نتيجه آن در انتخابات دوم خرداد 76  اشكار شد.

در هر صورت، اقبال حجاريان به علوم انساني و حتي تحصيل در كارشناسي ارشد و دكتري علوم سياسي دانشگاه تهران، حسب نياز و ضرورت هاي پيراموني بود. تحصيلات اوليه در رشته مهندسي، به ذهن او نظم و انسجام خاصي بخشيده است. به نحوي كه قادر است از مسائل سياسي ايران، صورتبندي نظري دقيق ارائه كند. به عنوان كسي كه در رشته علوم سياسي درس خوانده و شاگرد حسين بشيريه نيز بوده ام، به جرات مي توانم ادعا كند كه نمونه سعيد حجاريان در ميان فارغ التحصيلان و حتي اساتيد فعلي علوم سياسي ايران، كمياب است.

البته ورود تحصيل كردگان فني با ذهنيت مهندسي و  مكانيكي به عالم سياست، عواقبي هم دارد. يكي اينكه جامعه انساني با ساختارها، عواطف و احساسات پوشيده و ظريف را بعضا با عالم اشياء يكسان تلقي مي كنند. از نظر آنها هر چيزي كه انجامش به لحاظ فني ممكن باشد، بدون ملاحظات سياسي و اجتماعي انجام مي شود و يا بايد انجام شود!

از تجارب توسعه و فرايندهاي تاريخي غفلت مي كنند و  مسائل پروسه مند اجتماعي را پروژه هايي تعريف مي كنند كه ابتدا و انتهايي دارد. به نظر آنها سيستم سياسي معيوب و ناكارآمد، به مانند ساختمان معيوب و كلنگي است كه مي شود با تي ان تي خراب كرد و دوباره ساخت. شوربختانه اغلب آنها از همان مرحله خراب كردن فراتر نمي روند.

شايد نقد ديگري كه بشود متوجه نگرش و رفتار سياسي سعيد حجاريان كرد، از ذهنيت امنيتي او ناشي شود. البته وجود نيروهاي زبده نظامي و امنيتي از لوازم حكمراني در جهان و بويژه در خاورميانه پر بحران است اما ورود اين نوع ذهنيت ها به عالم سياست، تبعات غير قابل جبراني دارد.

از منظر تئوريك، سياست عرصه گفتگو و مفاهمه براي كاهش هزينه هاي ناشي از تغييرات اجتماعي است اما از نگاه يك نيروي امنيتي، سياست عرصه كشمكش دائم ميان نيروهاي رقيب و متخاصم است كه هر نوع غفلت و كم كاري ممكن است به نابودي همه چيز منجر شود. بنابراين، اگر امتيازي دادي حتما بايد امتيازي فوري بگيري و اگر جايي كوتاه آمدي و رقيب تو كوتاه نيامد، به معني اين است كه سياست را باخته اي.

 مجموع مشاوران امنيتي حول سيد محمد خاتمي، رئيس جمهور نرم خوي اصلاحات، و نيز خود او كه بي پروا  از استراتژي« فتح سنگر به سنگر» و « فشار از پايين و چانه زني از بالا» سخن مي گفت شايد يكي از دلايل بازنمايي جدال هاي نظامي در عرصه كنش گري سياسي بود. به اين جمله او دوباره دقت كنيم: «نخستین وظیفه ما مثل هر استراتژیست نظامی این است که با ایجاد سنگرهای مستحکم مانع تک و پیشروی حریف شویم و همچنین خطوط تدارکاتی، لجستیک و مواصلاتی را تقویت کنیم تا اجازه ندهیم به سنگرهایمان حمله شود. تنها سلاح در نبرد سیاسی، گرفتن کرسی در مجلس و دولت است».  البته از رقباي حجاريان كه آشكارا ردا و ادعاي امنيتي و شبه نظامي داشتند، خيلي انتظار ديگري نبود.

با همه اينها و به گفته ویکتور هوگو « ژان وال ژان، مستوجب اين همه عذاب نبود». گلوله اي كه به شقيقه حجاريان شليك شد، نه تنها ضربه اي به گيجگاه جنبش اصلاحات، بلكه در حقيقت،  گلوله اي به مغز سياست ورزي خرد ورزانه در ايران بود. حجاريان هرچه بود اما جاي «گلوله»، روي «شقيقه» نبود!

به نوع نگرش سعيد حجاريان مي شود دهها نوع نقد وارد كرد اما قابل انكار نيست كه او سياست ورز و كوشنده سياسي بسيار بزرگي است. شليك آن «عسگر بچه» در صبح 22 اسفند 1377 مي توانست نقطه پايان حجاريان باشد اما او افتاد و بلند شد و كوتاه نيامد. روي ويلچر مي نشيند، دراز كشيده كتاب مي خواند، با درد مي نويسد و به سختي حرف مي زند اما هنوز هم هست و حرفي براي گفتن دارد . عمرش دراز باد

در همین باره

پیشنهادها

خوانده شده ها